قلت: خير، زيرا چيزى كه شرعاً حرمت دارد با تراضى
حاكم جور و مردم حلال نمىشود، تنها با اذن شارع مقدس و سلطان عادل جايز مىشود.
به قول شيخ اعظم[1] اخذ مذكور
شبيه اين است كه فردى، منزل ديگرى را اجاره كرده و بايد مال الاجاره را به صاحب
منزل (موجر) بدهد، ولى با ظالمى توافق كرده است تا عوض اجرت منزل، مالى را به ظالم
بدهد و اجاره نپردازد، اين توافق و تراضى ارزشى ندارد.
تنها دليلى
كه ممكن است براى جواز اخذ جائر اقامه شود اين است كه كسى بگويد: اگرچه در اصل
حكومت و سلطنت غاصب و عاصى است و قطعاً مستوجب عقوبت و دوزخ است ولى پس از غصب
خلافت در ساير احكام مجاز است كه اين حقوق مالى را بگيرد و در مصالح مسلمين صرف
كند و اگر بگيرد كار حرامى نكرده است؛ چون موضوع اين احكام، خصوص سلطنت حقه نيست
بلكه مطلق سلطنت است خواه حقه باشد يا باطله.[2]
پاسخ اين
دليل: اين سخن اگرچه ثبوتاً ممكن است ولى اثباتاً هيچ دليلى ندارد؛ بلكه دليل بر
خلاف آن است كه قبلًا ذكر شد، يعنى اخذ و استيلا بر اموال ديگران بدون اذن شرعى
است كه غصب محسوب مىشود و رضايت مالك هم كافى نيست؛ زيرا بايد اذن امام و سلطان
الهى باشد.[3]
مطلب
دوم، ضمانت حاكم جائر
اگر جائر
اين اموال را گرفت و در دست او تلف شد يا آنها را به مردم داد آيا ضامن است يا
خير؟ وى ضامن است زيرا وقتى اصل اخذ و گرفتن حرام و غصب باشد، غاصب ضامن است و حتى
اگر آنها را به اهلش برساند و در ميان مردم به طور عادلانه تقسيم كند باز هم ضامن
است و بريء الذمه نمىشود.
مرحوم سيد
در حاشية مكاسب فتوا به برائت ذمه ظالم و جائر داده است،
به اين