مفتضح كرد و
طولانىتر از سوره بقره بود، امّا آن را ناقص نموده و تحريف كردند.
هيچكدام
از اين روايات صحيح نيستند بلكه ضعيف، مرسل، يا مرفوع مىباشند. احتمال دارد كه بر
فرض صحّت، اين روايات را چنين توجيه كرد كه اين اسامى به صورت تفسير و تبيين معانى
آيات در مصحف آمده بود و از آيات الهى نبوده است. اين مطلب را ملّامحسن فيض كاشانى
در الوافى و مرحوم خوئى در البيان آوردهاند و شيخ صدوقكه رئيس محدثان است- خبر
را در كتاب ثواب الاعمال آورده است، در حالىكه خودش در كتاب الاعتقادات بر عدم
نقصان قرآن تصريح مىكند و همين دليل بر آن است كه وقتى محدّثان چنين رواياتى را
درباره تحريف نقل مىكنند، به صحّت سند و دلالت آنها اعتقاد ندارند.
سوّم:
چرا محدّثان، اين روايات را در كتابهاى معتبر نقل كردهاند، در حالى كه بيانگر آرا
و نظرات آنان نبوده است؟
جواب
اين است كه: به طور طبيعى مؤلّفان در دائرة المعارفها و به خصوص در منابع حديثى،
مقيّد به نظرات خاصّ خودشان نمىشوند و از قديم مرسوم بوده است كه مولّفان كتابهاى
حديثى، بيشترين تلاش و كوشش آنان در تدوين و جمعآورى احاديث بوده است، نه در
انتخاب و گزينش احاديث. گويى آنان كار مهم گزينش احاديث را به مجتهدان