پرداخت ديه
دو نفرى كه كشته شده بودند، از آنان همكارى خواست. يهوديان كه قصد شومى در دل
داشتند در نزديكى خانههاى خود به استقبال حضرت رفتند و به وى و همراهانش خوشامد
گفتند و از حضرت خواستند تا زمان عملىشدن درخواست وى، در آنجا بماند. پيامبر
صلّى اللّه عليه و اله و سلم نيز نشست و به ديوار يكى از خانههاى آنها تكيه زد.
آنان-
با استفاده از فرصت- بهسرعت دست به كار شدند تا با پرتاب سنگى از بالا بر سر حضرت
او را به قتل برسانند. فرشته وحى بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم نازل شد
و وى را از ماجرا آگاه ساخت. ناگهان حضرت از ميان آنان ناپديد شد و صحابه را در
جمع آنان باقى گذاشت. بنى نضير با حالتى از اضطراب از مشاهده اين قضيه مات و مبهوت
و از كار ناپسندى كه در پى انجام آن بودند به شدت نگران شدند. صحابه بهسرعت خود
را به مسجد رساندند و راز بازگشت حضرت را از او جويا شدند. رسول خدا صلّى اللّه
عليه و اله و سلم فرمود:
يهوديان
قصد كشتنم را داشتند كه خداوند مرا از توطئه آنان آگاه ساخت و از جا برخاستم.[1]
ازاينرو،
خداوند به اين دليل كه آنان پيماننامه صلح با پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم
را نقض و قصد جان آن حضرت را كرده بودند، خونشان را مباح شمرد. آنان چارهاى جز
ترك مدينه نداشتند. عبد اللّه بن ابى رئيس منافقان و ديگران، بنى نضير را براى عدم
اطاعت از رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم و ايستادگى در برابر او ترغيب
كردند. عبد الله به آنان وعده داد كه خود و هوادارانش آنها را در رويارويى با
پيامبر يارى مىرسانند و هرگز آنها را تنها نخواهند گذارند.