پرچم نهضت خونين شهيدان امروز
گرچهبر دوش من و عمه افكار من است
صبر را بينكهدر اينمرحلهاز وادى عشق
سخت بيمارم و او باز پرستار من است
آنكه در كرب و بلا بود انيس پدرم
در ره شام بلا مونس و غمخوار من است
در كنار شهدا جان مرا- باز خريد
عمه ام بعد خداوند نگهدار من است
خواهر كوچك من همچو گلى پرپر شد
اشكمناز غم او شمع شب تار من است
از غم اصغر و اكبر جگرم مى سوزد
آهاز اين غم كه خداوند خبردار من است[1]
او همچنين شيوه زندگانى حضرت امام سجاد (ع) را بعد از واقعه سرخ عاشورا و بعد از مشاهده آن تلخ كامى ها، چنين توصيف مى كند:
اينكيست؟ اينكهشام و سحرگريه مى كند
مى سوزد و ز سوز جگر گريه مى كند
برگرشته است از سفر شام و سالهاست
كز خاطرات تلخ سفر گريه مى كند
گريد مدينه از اثر اشك و آه او
زيرا به هر گذار و گذر گريه مى كند
يعقوب اگر ز هجر پسر سالها گريست
اين يوسف از فراق پدر گريه مى كند
هر شمع گريه مى كند اما ز يك شرار
او در دلِ هزار شرر گريه مى كند
با ياد كام خشك شهيدان كربلا
بيند چو آب خون جگر گريه مى كند
هر جا ميان كوچه و بازار اوفتد
او را به شيرخواره نظر گريه مى كند
ساكت نشسته است ز داغ يكى شهيد
از داغ يك شهيد دگر گريه مى كند
سرهاى رفته بر سر نى برده صبر او
داغش به جان نشسته اگر گريه مى كند
اين است يادگار شهيدان دشت خون
كز داغشانبهشامو سحر گريهمى كند[2]
[1] - چراغ صاعقه( مرثيه از مدينه تا مدينه)، انسانى، على، نشر جمهورى، تهران، 1382. ص 400- 401.
[2] - باران نور، مجموعه اشعار سيد رضا مؤيد، آرام دل، تهران، 1391، ص 234- 235.