با ناله هاى گرم تو گر همنفس نبود
بوى خدا نسيم لطيف سحر نداشت
بر پيكر شريف تو پيچيد خويش را
زنجير عشق جايى از اين خوبتر نداشت
هفدهستاره شمسولايت به نيزه داشت
مثل تو پاى نيزه و نى يك قمر نداشت
ديدند در تو اى به نبى نور هر دو عين
روح على، روان حسن، غيرت حسين
اى در بلا سكوت تو بر لب پيام صبر
ايوب را ز روز نخستين امام صبر
جزمصطفىكهصبرتو ميراثشخص اوست
از انبيا بلندترى در مقام صبر
هم سينه مقدس تو كعبه رضا
هم قلب داغدار تو بيت الحرام صبر
بر پاى تو ز صبح ازل سجده رضا
در دست توست تا ابديت زمام صبر
صبر تو گر نبود ز قرآن اثر نبود
طوباى آرزوى نبى را ثمر نبود
گردون اسير زمزمه عاشقانهات
مرغ سحر خموش به شوق ترانهات
زينت گرفت از تو عبادت كه در نماز
زين العباد خوانده خداى يگانهات
سر تاسر صحيفه كه قرآن ديگر است
شيرين عبارتى است ز ذكر شبانهات
عنقاى قاف قربى و در خاك بندگى
آغوش كبرياست بلند آشيانهات
خلق زمين چگونه شناسد مقام تو؟
باريده آسمان به دعاى غلام تو[1]
[1] - شبنم احساس( مناجات و سرودههايى درباره شش گوهر مدينه)، به كوشش: شجاعى، محمد، نشر مشعر، تهران، 1384، جلد 1، ص 355- 357.