همراهداشتاو سپهو جيشو لشكرى؟
آرى كه بود؟ قاسم و اصحاب و اقربا
ديگر برادر و پسرى داشتى؟ بلى
عباس و عون و اكبر و عثمان باوفا
همراه او بُدند به دشت بلا؟ نعم
بر جانِشان بگو كه كسىرحم كرد؟ لا
پسچون شدند؟ راستبگوخاكبر سرم:
گشتند جمله كشته به شمشير اشقيا
چونكشتهشد؟ چهوقت؟ كهاوكشت؟ وقت ظهر
ببريد شمر رأس همايونش از قفا
ديگر پسر نداشت؟ چرا داشتى، دو تن
اصغر كه خورد آب ز سر چشمه فنا
ديگر كه بود؟ سيد سجاد، آنكه بود
غمديده و عليل و به هر رنج مبتلا
بر جاى تعزيت غُلِ جامع به گردنش
بنهاد شمر آن سگ برگشته از خدا
كس سرسلامتيشبه سوگ پدر بگفت؟
آرى كه گفت؟ خولىِ بى دين بى حيا
ديگر كه؟ ابن سعد كه بُد بر سپه امير
بعد از عمر كه؟ شمر ستمكار پرجفا
گفتند سر سلامتى؟ آرى، چسان؟ بگو:
آتش زدند خيمه سلطان نينوا
در كربلا بماند؟ نه و اللّه ابن سعد
بر سوى شام برد اسيرانه از جفا
ديگر كسى اسير نشد غير او؟ چرا
هشتاد و چار زن همه با نوحه و بُكا
ديگر كه بود همرهش؟ اطفال خردسال
ديگر كه بود؟ زينب و كلثوم بينوا
بردندشان به كوفه اسيرانه و غريب
نزدِ كه؟ نزد زاده مرجانه دغا
(شيدا) تو خون ببار ز چشمان و دم مزن
كآنش فتاد بر همه اركان ما سوا[1]
[1] - همان، جلد 1، ص 488.