نام کتاب : ابن تيميه امام سلفى ها نویسنده : قاسم اف، الياس جلد : 1 صفحه : 76
با در نظر
گرفتن شرح حال افراد ياد شده در صحيح بودن حديث جاى هيچ شك باقى نمىماند. ذهبى
نيز در برابر اين سند در «تلخيص مستدرك» سكوت كرده و نتوانسته ايرادى بگيرد.
صالح
بن محمد نيز وقتى از يحيى در مورد اين حديث سؤال مىكند، او مىگويد: «اين حديث را
فيدى نيز از ابومعاويه روايت كرده، چنانكه ابوصلت روايت كرده است..[1]
باز
در «تاريخ بغداد» روايت نقل شده كه يحى بن معين مىگويد: «اين حديث از حديث
ابومعاويه است و ابن نمير به من خبر داد كه ابو معاويه آن را روايت مىكرد وسپس
ترك نمود.»[2]
پس،
عبدالله بن نمير كه از راويان صحاح سته وثقه است، گواهى مىدهد كه ابومعاويه اين
حديث را روايت مىكرده است.[3]
علاوه
بر اين، اين حديث را از ابومعاويه دوازده نفر روايت كردهاند كه عبارتاند از:
ابوصلت (كه ثقه است وهشت نفر اين حديث را از ابوصلت روايت كردهاند[4])
قاسم بن سلام (امام، ثقه[5])، محمود
بن خداش، محمد بن جعفر فيدى (ثقه[6])، جعفر بن
محمد بغدادى (ثقه[7])، حسن بن
على بن راشد (ثقه[8]) عيسى بن
يوسف، عمر بن اسماعيل بن مجالد، رجاء (يا جابر) بن سلمه، احمد بن سلمه بن عمرو،
حسن بن سلمه بن راشد و اسحاق بن هروى.
با
اين وجود دارقطنى وابن عدى به راحتى تهمت بزرگى به محدثين وارد كرده وگفتهاند:
قال
دار القطنى: وأبو الصلت هو الذى وضعه على أبى معاوية وسرقه منه جماعة .... قال ابن
عدى: الحديث موضوع يعرف بأبى الصلت ومن حدث به سرقه منه وإن قلب إسناده؛[9]
يعنى اين حديث را ابوصلت وضع كرده است وديگران آن را از او دزديدهاند گرچه اسنادش
را دگرگون كردهاند.
بنابر
اين تهمت دارقطنى وابن عدى، بايد گفت كه فيدى كه از روات بخارى است ومحمد بغدادى،
وقاسم بن سلام وحسن بن على كه ثقهاند دزد وبالتبع كذاب هستند كه اين حديث را
دزديدهاند وبه دروغ به ابومعاويه نسبت دادهاند وهمپنين