نام کتاب : ابن تيميه امام سلفى ها نویسنده : قاسم اف، الياس جلد : 1 صفحه : 416
خلق هستند
.... آنها براى عمل به قرآن دعوت مىكنند، ولى خود اهل قرآن نيستند .... پرسيدند
كه آنها چه نشانهاى دارند؟ فرمودند: نشانه آنها تراشيدن سر است ....»
احاديث
در اين باره زياد است. در شناخت وهابىها يك حديث هم كفايت مىكند، جز براى كسى كه
خداوند اراده گمراهى او را كرده باشد.»[1]
باز
هم حصنى مىگويد: «بدان كه من در سخن اين خبيث كه در قلبش مرض گمراهى است نگاه
كردم كه از آيات وروايات متشابه براى فتنهاندازى پيروى مىكند و در اين راه مردم
عوام و غيره نيز از او پيروى مىنمايند. در آن چيزهايى يافتم كه نمىتوانم بر زبان
آورم؛ چون در آن تكذيب پروردگار و همچنين اهانت به پيامبران و خلفاى راشدين و
پيروان موفق آنهاست. من از ذكر آنها گذشتم و تنها چيزى را ذكر مىكنم كه امامان
متقين آن را ذكر كردهاند.»[2]
باز
هم مىگويد: شنيديم كه ابن تيميه و پيروانش در باره خداوند مىگويند: خداوند جسم
است و با حرف و آواز سخن مىگويد و .... آنگاه ما در مصر و شام به پا خاستيم وهر
انسان با فهمى سخن ابن تيميه را مىشنيد اين آيه را مىخواند:
«لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً؛ همان مطلب منكر آوردى.» پس او سخن
رانده موعظه كرد و آيه «استوى» را به زبان آورده گفت: «قرار گرفتن خدا بر عرشش
مانند اين قرار گرفتن من است». مردم او را از منبر پايين آوردند و با مشت و كفش
وچيزهاى ديگر شروع به زدنش نمودند تا اينكه او را به نزد بعضى از حاكمان بردند
.... در