نام کتاب : ابن تيميه امام سلفى ها نویسنده : قاسم اف، الياس جلد : 1 صفحه : 394
صلى الله
عليه وآله وأعرف من هذه الوقائع كثيرا؛[1] و همچين آنچه كه روايت شده مردى به نزد قبر
پيامبر آمد و به آن حضرت از خشكسالى شكايت كرد. پس آن حضرت را در خوابش ديد، در
حالى كه پيامبر به او دستور دادند كه به نزد عمر بن خطاب برود و او را امر كند تا
براى مردم طلب باران كند. پس به درستى كه اين از موضوع ما نيست و مانند آن حتى
براى غير پيامبر هم زياد واقع مىشود و من از اينگونه وقايع زياد مىدانم.»
اين
داستان را كه با سند صحيح روايت شده است اگر به وهابىها بازگو كنى بدون درنگ
مىگويند: «اين شرك است». ولى شما مىبينيد كه ابن تيميه آنرا خارج از موضوع توسل
و استغاثه معرفى مىكند. دقت داشته باشيم كه وهابىها با شرك خواندن اين عمل همه
صحابه را كه در زمان خلافت عمر بن خطاب حضور داشتهاند، مشرك مىخوانند. چون آنها
با عمل به اين خبر و سكوت در برابر آن، طلب از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را،
پس از مرگ آن حضرت، امضا كردهاند.
همچنين
ابن تيميه در كتاب «كلم الطيب» دو استغاثه را كه در زير ذكر مىشود آورده است.
«ان
ابن عمر خدرت رجله فقيل له اذكر احب الناس اليك يزل عنك فصاح يا محمداه فانتشرت؛[2]
ابن عمر پايش بى حس وبى حال شد. به او گفته شد كه محبوبترين شخص خود را ياد كن
خوب مىشوى. ابن عمر فرياد زد: يا محمدا! آنگاه پايش به خود آمد و خوب شد.»