responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على    جلد : 1  صفحه : 35

دلالت مى‌كنند،فراوان هستند.

مثال:وقتى مى‌گوييم:«نزحت البئر فى دارنا بالدلو»در اين مثال،چهار معناى اسمى و چهار معناى حرفى وجود دارد:

اما معانى مستقل:1.كشيدن،با مادۀ نزح دلالت شده است،2.البئر،3.دار،4.دلو.

اما معانى غير مستقل يا نسبت‌ها:1.نسبت نزح به سوى فاعل معينى(كه «متكلم»باشد)،2.نسبت نزح به سوى مفعول معينى(كه«بئر»باشد)،3.نسبت نزح به سوى مكان معينى(كه«دارنا»باشد)،4.نسبت نزح به سوى آلت و ابزار معينى(كه «دلو»باشد).

نسبت اولى به توسط هيئت فعل ماضى معلوم فهمانيده شده و نسبت دومى با هيئت اعرابى يعنى علامت نصب در آخر البئر و نسبت سومى و چهارمى با حرف «فى»و«ب»فهمانيده شده است.

نتيجه

از بيانات گذشته به اين نتيجه مى‌رسيم كه اولا حروف هم،مانند اسما،به مقتضاى حكمت وضع،داراى موضوع له هستند.ثانيا معانى اسما با معانى حروف تفاوت جوهرى و ذاتى دارند و آن اينكه معانى اسما يك سلسله مفاهيم مستقل هستند،يعنى معانى كه به تنهايى و بدون ضم ضميمه قابل تصور است و طرف نسبت هم واقع مى‌شود به خلاف معانى حروف كه ذاتا غير مستقل است و وابسته به طرفين و هرگز بدون مفهوم ديگر از قبيل سير و بصره و كوفه قابل تصور نيست و از آن معنايى به ذهن نمى‌آيد و چون معناى حرف معناى غير مستقلى است،علما هر امر غير مستقلى را به معناى حرفى تشبيه مى‌كنند؛مثلا مى‌گويند:ممكنات در مقابل واجب الوجود، همانند معناى حرفى در مقابل معناى اسمى است.يا عناوين كليه‌اى كه مرآتيت دارد و به ملاحظۀ افراد منظور نظر ذهن هستند،اين‌ها نيز مثل معناى حرفى هستند؛يعنى خود عنوان كلى مستقلا مد نظر نيست و تمام امورى كه آلى هستند،چه در بخش معانى و مفاهيم ذهنيه و چه در بخش وجودات خارجى به معناى حرفى تشبيه مى‌شود.يا مثلا هيئت مثل معناى حرفى است كه بدون ماده يافت نمى‌شود.

نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على    جلد : 1  صفحه : 35
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست