بازار تشنه
توسعه، راه را براى توسعه يك مجموعه نهادهاى نوين و بنيادين اجتماعى- سياسى هموار
ساخت كه بر پايه نفى متقابل حقوق مالكيت قرار داشتند. از نظر ماركس، اقتصاد بازارى
تأثيرات اجتماعى و سياسى خاصى داشت كه به طور كلى روابط اجتماعى را دگرگون و
دستخوش جرح و تعديل ساخت. اين جرح و تعديل عام، از طريق قبضه كردن كامل دولت توسط
يك طبقه يا گروه سياسى خاص انجام مىشد؛ كه به نوبه خود از دولت به عنوان ابزارى
براى تثبيت موقعيت بازار به عنوان نهاد اصلى اقتصاد، استفاده مىكرد. از دل اين
فرايند، يك نوينسازى مبتنى بر تحريك بازار[1]،
نمودار مىشود.