تكامل يارى
دهند. ازاينرو، مجموعه رفتار انسان، على رغم هماهنگى در جهت ارضاى حداكثر نيازها
و خواستها، از يكديگر متمايزند. به همين دليل، نوگرايى داراى تعريف عينى قابل
مشاهدهاى است: رابطه متمايز اما تعاملى بين اقتصاد، حكومت و حيات اجتماعى (شكل 2-
1). از منظر نهادى، نوگرايى ساختار سازمانى داخلى، نه تنها وضعيت بازار را به
عنوان عمدهترين نهاد مستقل اقتصادى تثبيت مىكند، بلكه ادامه حيات نهادهاى
اقتصادى غير بازارى را نيز براساس منطقهاى اجتماعى و سياسى، تضمين مىسازد.
مبادلات شبه بازارى، تا زمانى كه نهاد بازار سلطه خود را بر حكومت و حيات اجتماعى
(شكل 2- 1). از منظر نهادى، نوگرايى ساختار سازمانى داخلى نه تنها، وضعيت بازار را
به عنوان عمدهترين نهاد مستقل اقتصادى تثبيت مىكند، بلكه ادامه حيات نهادهاى
اقتصادى غير بازارى را نيز براساس منطقهاى اجتماعى و سياسى، تضمين مىسازد.
مبادلات شبهبازارى، تا زمانى كه نهاد بازار سلطه خود را بر حكومت و حيات اجتماعى
تحميل نكرده باشد، در سياستها و حتى خانواده راه دارد. نهادهاى اجتماعى نظير
خانواده و مجامع داوطلب، اصلىترين نهادهاى تشكيلدهنده حيات اجتماعى به شمار
مىآيند كه مىتوانند حتى بر فعاليتهاى اقتصادى و سياسى نيز تأثير بگذارند. در
عين حال، اين دولت مستقل و مشاركتى يا نهاد سياسى غالب است كه مىتواند بر فعاليتهاى
اقتصادى و اجتماعى ملت، نفوذ چشمگيرى داشته باشد.
اين
هدف نهادى غالبا از طريق رفتار ناخودآگاه[1]،
قابل دستيابى است؛ رفتارى كه بر اثر فرايند انتخاب رقابتآميز بين گروههاى انسانى
(يعنى رقابت و مهاجرت در سطح جهان) و براساس قدرت انسان در يادگيرى و تغييرپذيرى
در جهت انطباق با محيط به اجرا درمىآيد. بر همين اساس، فرايند تغيير و توسعه
ساختار نهادى انسان در راستاى نزديك شدن به نوگرايى، نوينسازى خوانده مىشود.
لذا، ايجاد رابطه متمايز اما تعاملى بين اقتصاد بازار، دولت ملى و جامعه مدنى به
معناى رسيدن به مقصد نهايى نوگرايى، يعنى نيل به نوينسازى است. ازاينرو، درك
نهادى مفهوم نوگرايى مىتواند اين مفهوم سودمند در نظريه نوينسازى را از دست
ابهامات و سوگيرىهاى نژادپرستانه نجات دهد. اين نوع نگرش نسبت به نوگرايى
مىتواند به مطالعه ما در باب نوينسازى و تحولات اجتماعى جنبه علمىترى ببخشد و
آن را به تلاشى مثمر ثمر تبديل سازد.