معين و
مشخص» را در اختيار دارد. براى تشخيص «دولتهاى قوى»[1]
از «دولتهاى ضعيف»[2] بايد اين
امر را ملاك قرار دهيم كه آيا فلان دولتها قادرند از طريق برنامهريزى، خط مشىها
و اقدامات دولتى، تغييرات اجتماعى گوناگونى را كه رهبرانشان صلاح ديدهاند، به
مورد اجرا درآورند[3]. وى
همچنين چهار ويژگى عمده را براى يك «دولتمدارى»[4]
مطلوب و آرمانى چنين عنوان مىكند: 1) در انحصار داشتن ابزارهاى اصولى براى اعمال
قوه قهريه با زور؛ 2) استقلال رأى و عمل بدون وابستگى به نيروها و قدرتهاى خارجى
و داخلى؛ 3) تفكيك و تمايز چشمگيرانه مؤلفهها از همديگر؛ 4) وجود هماهنگى روشن
ميان مؤلفهها، يعنى «انسجام بخشها و اجزاى مختلف دولت و برخوردارى از مقاصد
مشترك».
در
تمام گروههاىبندىهاى انسانى برخوردار از حق حاكميت، از قبايل و عشاير بدوى
گرفته تا دولتهاى ملى امروز، دولت وجود دارد. در بسيارى موارد، دولت ممكن است فقط
شاخهاى از يك نهاد اجتماعى خاص، همچون خانواده باشد، يا مانند ابزار به طرزى
اثربخش تحت تأثير نيروهاى اجتماعى خاصى مانند دين يا يك نيروى اقتصادى، قرار داشته
باشد. اولين وظيفه، دولت، همانند اكثر نهادهاى سياسى مسلط، تحقق نيازهاى سياسى
مردم، يعنى تأمين نظم و امنيت و اقتدار عمومى است. با اين حال، اغلب به دلايل گوناگون
و به شكلهاى مختلف، دولت درگير فعاليتهاى غير سياسى مىشود كه براى نمونه
مىتوان توسعه اقتصادى يا تنظيم امور حيات اجتماعى را نام برد. دولت، به عنون
سازمان مستقل و برخوردار از اقتدار سياسى و اجرايى يك گروهبندى خاص انسانى به نام
ملت و با توسل به قدرت انحصارى خود به عنوان تنها مرجع مجاز براى كاربرد زور،
همواره قادر است نفوذ شديدى بر ساير ساختارهاى سازمانى داخلى، مثلا بر نهادهاى
اقتصادى و اجتماعى، اعمال كند.