دوركيم به پيشكسوتان متفكر چون مايو، بارنارد و سلزنيك برمى‌گردد.»[1]

3- نگرش فراظاهر در مكتب نهادى:

توضيح رفتار سازمانى قبل از آنكه از طريق تحليل ساختار صورى سازمان، تحليل مرامنامه سازمان و تحليل خدمات و كالاهاى ساخت آن سازمان تحقق يابد، از طريق تحليل جريان فرآيندهاى پنهانى گروههاى غيرمتشكل، تعارضات گروهها، سياستهاى سركوب، وابستگى به گروهها و جوامع خاريج جدال بر سر پرستيژ و عنوان، ارزشهاى جامعه، ساختار قدرت جامعه محلى و نهادهاى قانونى؛ تحقق مى‌يابد.

در فرآيند توضيح اين واقعيات از دستگاهها و سيستم‌هاى اجتماعى، تحليل نهادگرا براى احتراز از هرگونه انحراف از حقائق قطعى، خود را عرضه مى‌كند.

دالتون متعلق به اين مكتب است كه البته چارچوب صورى تحليل با چارچوب غير صورى آن تعارض دارد. همچنين گلدنر به اين مكتب وابسته بوده و توصيف ويژه‌اى از وابستگيهاى متقابل كارخانه سنگ گچ و جامعه محلى با ارزشهاى جزيره نشينش دارد. آنچه كه شاخص فكرى اين مكتب را روشنتر مى‌سازد عرضه ديدگاههاى اين مكتب نسبت به موضوعات سياسى است. سازمان در درون يك دسته روابط محصورشده كه آن را از رسيدن به اهدافش باز مى‌دارند و ما مى‌توانيم ببينيم آن سازمان با ستيز با آن بسته چگونه راههاى ديگرى را پيش مى‌گيرد. مسائل عمده فكرى مكتب نهادگرا عبارتند از ارزشها خصوصا شيوه‌اى كه از آن طريق ارزشها توسط فرآيندهاى سازمانى تضعيف يا واژگون مى‌شوند. به چند مثال از ادبيات نهادى توجه نماييد.

[1] - اقتباس از:

اسكات، ريچارد- سازمانها: سيستم‌هاى عقلايى، طبيعى و باز، ترجمه: حسن ميرزايى اهرنجانى و فلورا سلطانى تيرانى، انتشارات دانشكده مديريت دانشگاه تهران، ص 6- 132.