[1] قبل از دسترسى به منابع موثق باب و بهاء در كتب
تحليلى و انتقادى، نگارنده بارها در گفتگوها و مباحثات با آگاهان به بابيّت و
بهائيّت به اين نتيجه رسيده است كه على محمد شيرازى با جعل كلمات نادرست و عدم
آشنائى به مبانى دينى خود را باب اللّه تلقّى كرد و مردم را به دنبال خود كشانيد.
بعنوان نمونه مىتوانيد به كتاب«
دلائل السبعة» ص 26 ط سال 1382 ه ق كه به اهتمام با بيان در 14+ 72 صفحه به چاپ
رسيده مراجعه نموده و سخن ياوه على محمد شيرازى را ملاحظه و غور فرمائيد تا صدق
گفتار ما روشن گردد.
باب در اين كتاب مىگويد: اگر
خداوند قرآن را در طول 23 سال بر پيامبر نازل نموده است، همان خداوند عصاره آن
مصحف را به ظرف پنج شبانهروز بر من نازل فرموده است، و من از جانب خدا برانگيخته
شدهام و بعثت من براى همه عالميان رحمت است و آيات سوره يوسف و طور مؤيّد گفتار
ماست كه مىگويد: خداوند گناهكاران از پيروان مرا مورد عفو قرار داده و حتى حروف و
كلمات نادرست آنان را مىبخشد!!
ميرزا على محمد شيرازى در سنه
1844 م در سنّ 25 سالگى اين اعلان بىاساس را مطرح نمود و جمعى از بلها را به
دنبال خود به راه انداخت، امّا طولى نكشيد كه اين ادّعاى واهى، او را به مخاطره
انداخت و در سنّ 31 سالگى محكوم به اعدام گرديد.
البتّه لا يخفى كه بابيها از نظر
زيربناى اعتقادى همان مبناى شيخيّه به رهبرى شيخ احمد احسائى( احساء: اقليمى است
در شرق عربستان سعودى) را دارند كه تحت عنوان نيابت امام معصوم آغاز به كار كرده
است.
لسان الملك مىگويد: در تاريخ 27
شعبان 1265 ه ق بعد از صدور حكم اعدام باب، على محمد شيرازى را با پاى برهنه در
خيابانهاى بزرگ تبريز و بازار گردانيدند و سپس به ميدان« سربازخانه كوچك» كه از
ميادين معروف تبريز بود برده، و در مقابل حجرات ديوار چهارم غربى اين ميدان نگه
داشته و او را با سه فوج سرباز مسلّح روبرو ساختند. ولى مأموريت اعدام باب را بر
عهده سام خان مسيحى رهبر فوج 4 تبريز موسوم به بهادران، واگذار نمودند.
ميرزا على محمد شيرازى قبل از
اجراى حكم، از فوج كلدانى آشورى تقاضا نمود تا او را رو به ديوار ننمايند، بلكه
مواجه با تيراندازان قرار دهند تا شاهد تيرها و اجراى حكم بوده باشد. اين تقاضا از
ناحيه مسئولان پذيرفته شد و سپس حكم آتش صادر گرديد. به هنگام تيرباران، فضاى
ميدان را دود گرفت و زمانىكه دودها برطرف گرديد آثارى از جثّه كثيف باب مشاهده
ننمودند، و اين امر سبب گرديد كه شايعه صعود باب به آسمان قوّت بگيرد و پيروان باب
شاد شوند و از شدّت شادى در پوست خود نگنجند.
سام خان مسيحى با يك حركت فكرى و
سريع دستور جستجوى على محمّد شيرازى را صادر كرد و به دنبال اين امريّه مأمورين به
داخل حجرات ميدان ريختند و على محمد باب را در حالىكه خود را مخفى كرده بود گرفته
و كشان كشان به محلّ اعدام آوردند و با طناب محكم، دستهاى او را بسته و مجدّدا به
روى او آتش گشودند، و به استثناى صورت، تمامى بدن او را سوراخ سوراخ نمودند.
جسد نحس او را در يك خندق انداختند
تا مردم از نزديك جثّه او را مشاهده كرده و معترف به مرگ و نابودى او گردند، و از
طرفى كاربرد شايعه سطح شهر را مبنى بر اينكه او از نظرها غايب شده و در آينده ظهور
خواهد نمود، خنثى نمايند.
البتّه عبد الغنى آواره در كتاب«
كواكب الدريّة» مىگويد: نعش على محمد شيرازى توسّط سليمان خان افشار از خندق
دزديده شده، نخست به كارخانه حريربافى حاج احمد ميلانى بابى برده شد و سپس به
تهران رفته و پس از 60 سال به« حيفاء» واقع در فلسطين اشغالى منتقل و در محلّى به
نام« مقام اعلى» دفن گرديد.
ولى اين سخن را كليّه محقّقين و مورّخين
مردود دانستهاند و صريحا به كذب اين سخن معترفند.
از جمله اعتضاد السلطنه در كتاب«
فتنه باب» ص 32 و كتاب« روضة الصفا» ج 10، و كتاب« مذاهب و فلسفه در آسياى مركزى»
فصل دهم و دهها سند ديگر در مورد جسد على محمد شيرازى پس از اعدام مىنويسند: جسم
پليد باب را در ميان شهر به هر طرف مىكشيدند، آنگاه در بيرون دروازه داخل يك خندق
انداخته و طعمه سباع و درندگان گرديد.
و اما بهائيان: خواسته مؤلّف آن
است كه بتواند در قلمرو تاريخ و عقيده و نه تبليغ و رويّه در چهارچوب منابع تحقيقى
و موثّق با بيان و بهائيان، محتواى فكرى و عملى آنان را شناسائى نموده و جامعه را
از آن آگاه سازد. اين شما و اين هم لسان تاريخ آنجا كه مىگويند: ميرزا حسينعلى
معروف به بهاء اللّه پس از اعدام على محمد شيرازى در سنه 1852 م در واقعه سوء قصد
به شاه كه بسيارى از بابىها دستگير شدند، اسير گرديد.
در زندان ناگهان اين احساس بر او
غلبه كرد كه مهبط وحى و الهام گرديده و بايد عصر صلح و راستى را آغاز و افتتاح
نمايد. براساس اين عقيده خرافى غالب ايّام عمر خود را در زندان گذرانيد.
گاهى در زندان بغداد و گاهى در
اسلامبول و آخر الأمر هم به عكا( اسرائيل) تبعيد و سرانجام در سنه 1892 م درگذشت.
پيروانش پس از مرگ او نامههايش
را كه به سلاطين و امرا و پاپها و علماى اسلامى نوشته بود جمعآورى كرده و
بهعنوان عقائد بهاء اللّه در قالب بيش از 100 مجلّد به چاپ رسانيدهاند كه از
جمله عقائد او اين است كه: بهاء معتقد است كتب عهد عتيق و عهد جديد و قرآن، آسمانى
است و او براى تجديد روح حقايق اصليه مندمجه در اين كتابهاى الهى مبعوث شده تا
مسائل مشكلات را حل كند و آلام و امراض حائله عصر جديد را درمان بخشد. اينان مدعى
مىباشند كه بابيون و بهائيون در يك سطح وسيع بالغ بر 3 ميليون نفر هستند كه در
165 اقليم مقيمند.
نام کتاب : بلوغ الأماني في حياة الفقيه الكبير و الأصولي الشهير الأيرواني نویسنده : حشمت الواعظين قمى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 396