آخرین بروز رسانی : سه شنبه
5 فروردین 1399 تاریخچه مقاله
اُسطُرلاب \ ostorlāb\ ، نام چند گونه ابزار
اندازهگيری نجومیكه برای سنجش ارتفاع، سمت، بعد و میل
خورشید و ستارگان، تعیین وقت در ساعات روز و شب، قبله، و زمان
طلوع و غروب آفتاب و مقاصد دیگر ــ كه از بسیاری، نتوان
شمرد ــ به كار میرفته است (بیرونی، التفهیم...،
۲۸۵، فی علم...، ۲-۷). این دستگاه،
كه گاه آن را كهنترین ابزار علمی جهان میخوانند،
احتمالاً در سدۀ ۳قم در یونان ساخته شده است. در حقیقت، در
دوران شكوفایی دانش ستارهشناسی یونانیان، دو
دستگاه اندازهگیری متفاوت، یكی به نام اسطرلاب حلقوی[۱]،
و دیگری به نام اسطرلاب مسطح [۲]کاربرد داشته است. آنچه
بطلمیوس [۳]در مجسطی (p.۱۴۳) با عنوان
اسطرلاب از آن سخن میگوید، همان نوع حلقوی اسطرلاب است
كه بعدها در جهان اسلام، ذاتالحلق نـامیده شد و برخی نیز
آن را اسطرلاب ذاتالحلق نـامیدند (نك : ابنندیم،
۳۳۲-۳۳۳؛ بیرونی، القانون
المسعودی، ۷۹۸-۸۰۱؛ یعقوبی،
۱۵۱، ۱۵۳-۱۵۴؛ PR, 1798
؛ كلامروت، 23-25؛ تومر، 323). گفته میشود اِبَرخُس (ه م؛ د پس از
۱۲۷قم) دگرگونیهایی در این ابزار پدید
آورده بوده، و احتمالاً بطلمیوس (سدۀ ۲م) نیز
به ابتكار خویش، اجزائی بدان افزوده بوده، و آن را برای
اندازهگیری تفاوت طول نجومی ماه و خورشید و نیز
تعیین موضع هر ستاره نسبت به دائرةالبروج، یعنی طول
و عرض نجومی آن، به کار میبرده است (ابن ندیم،
۳۴۲؛ كینگ، «مجموعهها[۴]...»، 106؛ PR, 1798-1799).
۱
۲
۳
۴
۱. نمونۀ اسطرلاب مسطح
مدور از جنس برنج.
۲. اسطرلاب تصویر ۱، که
اندامهای آن از هم جدا شدهاند.
۳. نمودار ترتیب قرارگیری
بخشها (اندامها)ی اسطرلاب مسطح.
۴. اسطرلاب ساختۀ احمد
و محمد بن ابراهیم از اصفهان (۳۷۴ق/
۹۸۴م) که احتمالاً کهنترین اسطرلاب برجامانده در جهان
است؛ موزۀ تاریخ علم (اَشمولیَن)، آکسفرد.
سونِسیوسِ کورِنهای
[۵](سیرِنی؛ د ح ۴۱۵م) نیز از جهاننمایی
سخن میگوید كه گویا خود وی پایههای نظری
آن را تكمیل كرده است. او میافزاید كه آن پایههای
نظری را از یك رسالۀ ابرخس، كه بطلمیوس به آن بیتوجهی نشان داده،
برگرفته است (نک: سارتن، 193-194؛ PR, 1799؛ هارتنر، 2531-2532).
دربارۀ سرچشمۀ بابلی
اسطرلاب نیز سخنانی گفته شده، و در این زمینه شواهدی
آورده شده است، همچون لوحههای سفالین مشابه اسطرلاب مسطح، كه
در ویرانههای بابل به دست آمده، و شامل خطها، دایرهها و
نقش چند ستاره است، و نیز قراینی مانند آگاهیهای
پراكنده پیرامون گسترۀ پژوهشهای اخترشناختی دانشمندان بابلی. این نیز
روشن است كه یونانیان در زمینۀ ستارهشناسی،
از بابلیان درسهای بسیار آموختهاند؛ اما به باور پژوهشگران
تاریخ اخترشناسی، این شواهد و قراین برای اثبات
اختراع اسطرلاب در بابل و آشور، و انتقال بعدی آن به یونان كفایت
نمیكند (همو، 2534؛ فرنسیس، ۹؛ وان در وردن، 674-676).
همچنین سخنانی كه دربارۀ
دستگاهی به نام عنكبوت[۶]، ساختۀ اویدوكسوس
(سدۀ ۴قم) یا آپولونیوسِ پِرگایی (سدۀ
۳قم) بهعنوان یكی از مراحل ابتداییتر اسطرلاب
گفته شده، از واقعیت بسیار دور است و آن دستگاه در حقیقت
گونهای ساعت آفتابی بوده است (شوی، 751؛ هارتنر، 2531؛ PR, 367-368؛
EB،
ذیل «اسطرلاب[۷]»).
آنچه در منابع اسلامی دربارۀ ساختن
اسطرلاب و كاربرد آن در دوران باستان آمده، با افسانه آمیخته است.
در شماری از این مآخذ، اختراع این ابزار را گاه به فرزند
هِـرمِس حكیم و گاه به فرزند ادریس پیغمبر، كه گویا
لاب نام داشته است، نسبت میدهند و با بیان یك وجه اشتقاق
عامیانه، واژۀ اسطرلاب را برگرفته از نام او میشمارند (ابن ندیم،
همانجا؛ ابونصر، ۳۰۱؛ شهمردان، ۱۱۸؛ ابن
خلكان، ۵۲).
دربارۀ معنی
واژۀ اسطرلاب، گذشته از روایات افسانهوار، در منابع اسلامی
به چند روایت برمیخوریم، كه به مفهوم اصل یونانیِ
واژه بسیار نزدیك است: حمزۀ اصفهانی تركیب ستارهیاب
را نقل كرده، و اسطرلاب را معرب آن شمرده است. در موارد دیگری
با تصریح به اصل یونانی این واژه، آن را به
نادرست، ترازوی ستارگان یا ترازوی آفتاب، آینۀ
ستارگان و همانند آنها ترجمه كردهاند (خوارزمی،
۲۳۲-۲۳۳؛ ابوعلی فارسی،
۷۳؛ بیرونی، شهمردان، همانجاها؛ كوشیار،
۶۵). به نظر بیرونی، ممكن است تركیب ستارهیاب
در واقع ابتكار ستارهشناسان ایرانی، و مستقل از واژۀ یونانی
بوده باشد (قطعهای از افراد...، ۶۶). ماشاءالله یهودی
(سدۀ ۴ق) در رسالهای در باب اسطرلاب، كه اصل عربی آن
از میان رفته، و تنها ترجمۀ لاتین آن بر جای مانده، معادل درست واژۀ اسطرلاب
را به صورت «اخذ الكواكب» نقل كرده است (ص ۶۳). این
برگردان در برخی رسالههای نجومی سدههای بعد، از جمله
در آثار زرقالی (ص ۶۹) و مـوسی بن ابراهیم (ص
۷۲) تكرار شده است (نک : كینگ، «ریشـه[۸]...»،
47). این ابـزار در بـرخی منـابع كهن، ذات الصفائح نامیده
شده است (یعقوبی، ۱۵۷؛ صوفی، ۲).
اسطرلاب در آغاز به شكل كره ساخته
میشد. در جهان اسلام نیز بهرغم آشنایی با اسطرلاب
مسطح، نخست به اسطرلاب كروی توجه بیشتری نشان داده شد.
از جابر بن سنان (سدۀ ۳ق) بهعنوان نخستین سازندۀ اسطرلاب كروی
در جهان اسلام یاد میشود (ابن ندیم،
۳۴۲-۳۴۳؛ سارتن، .(602 فضل بن حاتم نیریزی
(سدۀ ۳ق) نیز طی رسالهای دربارۀ اسطرلاب كروی،
از مزایای آن بر اسطرلاب مسطح یاد كرده است (همانجا؛ VI/ 192 , GAS).
گفته میشود كه بطلمیوس مبتكر اسطرلاب مسطح بوده است. در این
زمینه نیز افسانههایی نقل كردهاند (ابن خلكان، همانجا).
ابن ندیم، ابیون بطریق را مبتكر اسطرلاب مسطح میشمارد
(ص ۳۴۲).
در اواخر سدۀ ۵م فن
ساختن و كاربرد اسطرلاب در بیزانس به اوج خود رسید و با وقفهای
تا سدههای میانه ادامه یافت (PR, 1798؛ كینگ، «مجموعهها»،
106). از این دوران تنها یك اسطرلاب در دست است كه در
۱۰۶۲م در آسیای صغیر ساخته شده، و
نوشتههای روی آن به یونانی است. از جهان اسلام
اسطرلابهای کهنتری بر جای مانده است (همانجا؛ هارتنر،
2532).
در سدۀ ۲ق/
۸م فرهنگ نوپای اسلامی در شهر حرّان، واقع در جنوب آناتولی
كنونی، با اسطرلاب آشنایی یافت و اخترشناسان جهان
اسلام به ساختن این ابزار و بهکارگیری آن پرداختند. طی
یك هزار سال بعد، اخترشناسان مسلمان هزاران اسطرلاب ساختند و صدها رساله
دربارۀ آن نوشتند و دانشمندانی مانند ابراهیم بن حبیب (ه
م)، ابن حبش، علی بن عیسى اسطرلابی، فضل بن حاتم نیریزی
و جابر بن سنان در این فن برجستگی یافتند (ابن ندیم،
۳۳۲-۳۴۲، ۳۴۳؛ سارتن،
530, 548, 566, 602).
تصویر ۵
تصویر ۶
ابو جعفر بن احمد بن عبدالله بن
حبش رسالهای دربارۀ اسطرلاب مسطح نوشت (ابن ندیم، ۳۳۴؛ قفطی،
۳۹۶). بسیاری نیز به ابتكارهایی
در طرح اسطرلاب و ساختن انواع گوناگونی از آن پرداختند.
بعدها، در سدۀ ۶ق/
۱۲م، شرفالدین مظفر طوسی منجم، اسطرلابی به
شكل خطكش ساخت كه اسطرلاب خطی یا عصای طوسی نامیده
شد، اما به سبب آنكه كار چندانی از آن برنمیآمد، كاربرد گستردهای
نیافت؛ با این همه، در تاریخ اخترشناسی، اینگونه
اسطرلاب موضوع بحثها و گفتوگوهای بسیاری بوده است (زوتر،
13-15). شماری اندك از اسطرلابهایی كه تاكنون باقی
مانده، مربوط به دوران شكوفایی دانش اخترشناسی در جهان
اسلام، یعنی سدههای ۳-۹ق/
۹-۱۵م، و شماری بیشتر مربوط به سدههای بعد
است. نوآوریهای عمده در ساخت اسطرلاب در همین دوران صورت
گرفته است (فرنسیس، ۹-۱۰؛ عواد،
۱۵۵؛ كینگ، همانجا).
در سدۀ ۷ق/
۱۳م اسطرلاب در سراسر جهان اسلام، از هندوستان تا اسپانیا،
شناخته شده بود و به کار میرفت. در سدۀ ۹ق/
۱۵م اسطرلاب از راه اسپانیا، و شاید همزمان از راه سیسیل،
به اروپا راه یافت؛ گرچه به نظر میرسد كه آشنایی
برخی از دانشمندان اروپایی، كه از راه ونیز با دانشهای
شرقی آشنا شده بودند، قدری زودتر صورت گرفته باشد (هارتنر، 2533؛ كینگ،
همانجا). در همین دوران، همراه با ترجمۀ رسالههایی
دربارۀ اسطرلاب به زبانهای اروپایی، برخی اصطلاحات
نجومی عربی، مانند سمت، سمت الرأس و سمت القدم، گاه با تحریف
و تغییر شكل بسیار، به صورت آزیموت[۹]، زنیت[۱۰]
و ندیر[۱۱]، به واژگان اخترشناختی غرب افزوده شد (كونیچ،
.(VIII/ 55-56
با آغاز دوران نوین، اسطرلاب
از انحصار دانشمندان و خواص اهل فن بیرون آمد و بسیاری از
مردم برای تعیین وقت از آن بهره میبردند. این
ابزار همچنین در سفرهای دراز دریایی برای تعیین
موقعیت كشتی بهکار میرفت (هارتنر، 2534).
اندامهای اسطرلاب
حلقه، که دایرهای است
فلزی و به هنگام كار با اسطرلاب میتوان آن را بهعنوان دستگیره
بهكار برد یا به جایی آویخت (تصویر ۵، شم
۱). گاه حلقۀ دیگری را، كه ممكن است فلزی، نخی یا
ابریشمی باشد و آن را علاقه مینامند، نیز به آن میافزایند.
عروه
که دایرهای فلزی است
و میان حلقه و كرسی قرار میگیرد (تصویر
۵، شم ۲). نقش این دو (یا سه) اندام فراهم کردن
امكان چرخش كامل اسطرلاب و قرار گرفتن آن در جهت درست، به هنگام كار با
آن است.
كرسی
که زائدهای است بر قوس كوچكی
از محیط اسطرلاب و عروه بدان متصل میشود (تصویر ۵،
شم ۳).
اُم
که ام صفحۀ اصلی و انتقالناپذیر
اسطرلاب است و دیوارهای آن را در برمیگیرد و صفحات
دیگر، كه انتقالپذیرند، روی آن قرار میگیرند.
عرض دیواره به ۳۶۰ بخش تقسیم شده است. بر كف
این صفحه، چندین دایره رسم شده، كه مركز آنها مركز صفحه
است، و در هر یك از این دایرهها، نام چندین شهر
نوشته شده است. این صفحه بیشتر برای یافتن جهت
قبله بهكار میرود.
حجره
که فضایی تهی است و
از ام اسطرلاب و دیوارۀ آن تشكیل میشود و صفحههای انتقالپذیر
اسطرلاب و عنكبوت در آن جای میگیرند.
صَفایح (صَفیحهها)
که صفحاتی دایرهشكلاند با
سوراخی در مركز دایره، كه محور اسطرلاب از آن میگذرد (تصویر
۵، شم ۴)، و یك فرورفتگی در نقطهای از پیرامون،
برای آنكه به كمك یك برآمدگی در دیوارۀ حجره،
در جای خود قرار گیرد و از گردش آن جلوگیری شود. بر روی
هر صفحه، ۳ دایره رسم شده، كه مركز آنها مركز صفحه است، و هر
كدام، به ترتیب درازای شعاع، نشان دهندۀ مدارهای
رأسالجدی، رأسالحمل و رأسالسرطاناند. این ترتیب مربوط
به اسطرلاب شمالی است؛ در اسطرلاب جنوبی، دایرۀ كوچكتر
مدار رأسالجدی، و دایرۀ بزرگتر مدار رأسالسرطان خواهد
بود. بر روی صفحات، همچنین دو قطر عمود بر هم رسم شده است؛ قطر
افقی را خط مشرق و مغرب خوانند (نیمۀ چپ خطِ مشرق،
و نیمۀ راست خطِ مغرب است) و قطر عمودی، از كرسی تا مركز، خط
نصفالنهار است و نیمۀ دیگر آن خط وتدالارض، یا خط نصفاللیل نامیده
میشود (بیرونی، التفهیم، ۲۹۳؛ نصیرالدین،
۲-۳).
بر روی صفحات، دوایر دیگری
نیز به نام دوایر مقنطرات، كه تصویرهای دوایر
ارتفاع از افق تا سمت الرأس را نشان میدهند، و قوسهای مربوط به
ساعات معوجه و مستویه، رسم شدهاند. در تصویر دوایر مقنطرات
نیز میان اسطرلاب شمالی و جنوبی تفاوتهایی
وجود دارد (بیرونی، همان،
۲۹۶-۲۹۷؛ نورث، 105؛ كینگ، همان،
103).
عنكبوت
که صفحهای مشبك است و شبكه نیز
نامیده میشود (شكل ۱، شم ۵) و بر روی آن دو دایره
رسم شده است. دایرۀ بزرگتر مدار رأسالجدی (تصویر ۵، شم ۶) و مركز
آن مركز اسطرلاب، و دایرۀ كوچكتر، كه در درون دایرۀ بزرگتر قرار دارد و با آن مماس
است، منطقة البروج (در حقیقت: دائرة البروج) را نشان میدهد (تصویر
۵، شم ۷). نقطۀ تماس دائرة البروج با مدار جدی، رأسالجدی (تصویر
۵، شم ۸)، و نقطۀ مقابل آن، یعنی محل تقاطع دائرة البروج با قطر قائم
عنكبوت، رأس السرطان را نشان میدهد (تصویر ۵، شم
۹). این دو نقطه، قطر دائرة البروج، و بدینترتیب،
مركز آن را مشخص میكنند (بیرونی، همان،
۲۸۸-۲۸۹؛ نصیرالدین، ۲؛
نورث، 103). در عنكبوت مربوط به اسطرلاب جنوبی نیز همانگونه كه
÷در شرح صفیحهها گفته شد، دایرۀ بزرگتر مدار
رأس السرطان خواهد بود و جای رأسالجدی و رأس السرطان نیز
با یكدیگر عوض میشود (بیرونی، همان،
۲۹۶؛ نصیرالدین، همانجا).
عنكبوت روی صفیحهها قرار
میگیرد و خطها و قوسهای صفیحهها از لابهلای بریدگیهای
آن دیده میشود. از نقطۀ رأس الجدی زائدۀ كوچك
نوك تیزی بیرون آمده است كه آن را مُری خوانند و به
هنگام گرداندن عنكبوت، با حجره تماس مییابد (تصویر
۵، شم ۱۰). در پیرامون منطقة البروج، زائدههای
تیزی قرار دارند كه ستارگان ثابت را نشان میدهند. این
زائدهها را مریهای كواكب خوانند. عنكبوت در روی صفیحهها
قرار میگیرد و به كمك دستهای چرخانده میشود، كه مدیر
یا محرك نام دارد.
عِضاده
که بازوی متحركی است مانند
خط كش با سوراخی در وسط، و به كمك محور، معمولاً در پشت اسطرلاب قرار
میگیرد (تصویر ۶، شم ۱) و دو سر آن اندكی
تیز است. این تیزیها را مریهای عضاده
خوانند (تصویر ۶، شم ۲). در نزدیكی دو سر عضاده دو
قطعۀ مربع شكل نصب شدهاند كه آنها را لبنه یا هدفه نامند که به
فارسی خشتك نیز گفته میشوند (تصویر ۶، شم
۳) و در میان هر یك از آن دو سوراخی ریز است به
نام سوراخ شعاع كه از درون آنها ستارگان، یا هر چیز دیگر
را مشاهده میكنند. در برخی اسطرلابها سطح عضاده به
۱۲ بخش تقسیم شده است كه ساعات معوجه را نشان میدهد
(بیرونی، همان، ۲۹۹-۳۰۰؛ نصیرالدین،
۳-۴؛ وپكه، 132-135).
محور
که میلهای است باریك
و قطب نیز نامیده میشود. ته آن پهن است (تصویر
۶، شم ۴) و در سر آن سوراخی است كه فَرَس (اسبك) در آن
جای میگیرد (تصویر ۵، شم ۱۱). این
میله از سوراخهای مركز ام اسطرلاب، و مراكز صفحات، عنكبوت، عضاده
و گاه نیز شاخص میگذرد، بهگونهای که این اندامها
تنها حركت دورانی در پیرامون محور داشته باشند.
فرس
كه آن را به فارسی اسبك میخوانند،
برای جلوگیری از جدا شدن صفحات و عنكبوت و عضاده از محور،
در سوراخ محور جای داده میشود.
پشت اسطرلاب به وسیلۀ دو
قطر آن، یكی عمودی كه خط علاقه خوانده میشود و دیگری
افقی كه خط مشرق و مغرب نام دارد، به ۴ بخش تقسیم شده
است. «چهار یكِ چپ از نیمۀ زبرین» را ربع ارتفاع میخوانند
و به ۹۰ بخش تقسیم میكنند (تصویر ۶، شم
۵). ربع مقابل آن، یعنی چهار یكِ راست از نیمۀ زیرین،
ربع ظل نامیده میشود (تصویر ۶، شم ۶) و بر حسب
تانژانت یا كتانژانتِ صفر تا °۹۰ درجهبندی شده است.
در برخی اسطرلابها در زیر
خط مشرق و مغرب دو مربع نیز رسم شده است. معمولاً دو ضلع بیرونی
مربعِ سمت راست به ۱۲ بخش و دو ضلع بیرونی مربعِ
سمت چپ به ۷ بخش تقسیم شدهاند. تقسیمات مربع سمت راست
اَصابِع (جمع اصبع = انگشت)، و تقسیمات مربع سمت چپ اَقدام (جمع
قدم = پا) نام دارند. این دو مربع گاه جدولی به نام جدول طبایع
را نیز در برمیگیرند. مربعات و جدول یاد شده برای
تعیین ارتفاع اجرام آسمانی به كمك سایۀ اشیاء،
و نیز استخراج احكام نجوم بهكار میروند (بیرونی،
همان، ۲۹۹؛ وپكه، 135-155؛ هارتنر، 2525-2547). اسطرلاب مسطح،
معمولاً در اندازههای میان ۸ تا ۴۰ سانتیمتر
ساخته میشد. البته اسطرلابهای بسیار بزرگتری نیز
ساخته شدهاند (نورث، 105).
انواع اسطرلاب
اسطرلاب مسطح مدور بهسبب سادگی
حمل و كاربرد، بهزودی در میان ستارهشناسان تداول یافت.
اما نوآوریهای ستارهشناسان مسلمان در طرح اسطرلاب، از جمله در
تصویر منطقةالبروج، دوایر ارتفاع و خط مشرق و مغرب، به ساخت
انواع گوناگونی از اسطرلاب مسطح انجامید كه شمار آنها از
۲۰ افزون است. اسطرلابهای آسی، طبلی (مُطبّل)،
سرطانی (مسرطن)، مُبطّخ، حلزونی، ثوری، جاموسی، شقایقی،
سفرجلی، زورقی و صلیبی از این جملهاند. بهطوری
كه از منابع برمیآید، این نامگذاریها در ۹
موردِ نخست، به شكل منطقةالبروج در صفحۀ عنكبوت مربوط میشود، یعنی
منطقةالبروج در این اسطرلابها، به ترتیب به شكلهای برگِ
مورْد، طبل، خرچنگ، خربزه، حلزون، سر گاو، سر گاومیش، برگ شقایق
و گلابی است (بیرونی، همان، ۲۹۷-
۲۹۸، الدرر...، ۱۱۶-۱۲۴؛
مراكشی، ۲/ ۶۹-۷۸؛ EI
2، ذیل
«اسطرلاب[۱]»).
از این میان، اسطرلابهای
طبلی، سرطانی، ثوری، جاموسی، شقایقی و
زورقی، بیآنكه تغییری در ساختمان آنها لازم آید،
برای هر دو نیمكره بهكار میرفتهاند و در آنها میان
شمالی و جنوبی تفاوتی نبوده است (بیرونی، استیعاب،
گ ۳۶ ر- پ، ۴۰ ر، الدرر، همانجا؛ مراكشی،
۲/ ۶۸-۷۰). در مورد اسطرلاب زورقی، كه به
ابتكار ابوسعید سجزی ساخته شده است، یك ویژگی
مهم دیگر نیز جلب توجه میكند. بیرونی كه خود
نمونهای از این اسطرلاب را دیده است، پس از ستایش
آن و سازندهاش گوید: «این اسطرلاب برپایۀ اعتقاد
برخی اهل نظر كه حركت كلی مرئی را از آنِ زمین، و از
غرب به شرق میدانند، ساخته شده است». وی میافزاید:
«هندسهدانان و فلكشناسان در رد این نظر سخنی ندارند و استدلال
در نقض این اعتقاد موكول به فلاسفۀ طبیعی
است» (بیرونی، استیعاب، گ ۳۶ ر- ۳۷
پ؛ نیز نک : ویدمان، 665). این ظاهراً نخستین كاربرد
نظریۀ حركت وضعی زمین در میان اخترشناسان مسلمان است.
مراكشی ۳ سده پس از سجزی و دو سده پس از بیرونی
این نظر را با قاطعیت رد میكند و به ابنسینا و رازی
استناد میورزد (ص ۷۴).
متأسفانه، چون از انواع یاد
شده نمونهای باقی نمانده است، داوری علمی دربارۀ آنها
ممكن نیست (هارتنر، 2544-2545).
تألیفات در زمینۀ
اسطرلاب
آگاهی از آثاری كه پیش
از اسلام دربارۀ اسطرلاب نوشته شده، بسیار اندك است. بطلمیوس در كتاب
پنجم مجسطی (pp.143-144) بخش كوتاهی با عنوان «دربارۀ
ساختمان اسطرلاب» آورده است كه چنانكه گفتیم، در حقیقت به
ذاتالحلق مربوط میشود (PR, 1798 ؛ تومر، 323)؛ اما در منابع
اسلامی، كتابی مستقل دربارۀ اسطرلاب نیز به وی
نسبت داده شده، كه مورد توجه مؤلفان كتابهای تاریخ علم قرار
گرفته است. یعقوبی (ص
۱۵۷-۱۵۸) از اثری در این زمینه
نام میبرد كه احتمالاً در سدۀ ۲ق/ ۸م به عربی
ترجمه شده است. این نسخه بر جا نمانده، اما ترجمههای لاتین
و عبری كتابی دربارۀ اسطرلاب در دست است كه بطلمیوس مؤلف آن شمرده میشود
(اشتایناشنایدر، 216؛ نیز نک : GAS, V/
173, 183-184).
در منابع كهن عربی اثری نیز
با عنوان رسالة فی العمل بالاسطرلاب به تئون اسكندرانی نسبت داده
شده است، كه از شارحان آثار بطلمیوس بهشمار میرود (ابن ندیم،
۳۲۸؛ قفطی، ۱۰۸؛ تومر، همانجا؛ نیز
نک : GAS, V/ 180-183).
از یوحنای نحوی رسالۀ
ارزشمندی دربارۀ شیوۀ ساختن و كاربرد اسطرلاب به یونانی برجا مانده است (سارتن،
421-422؛ هارتنر، 2532؛ تومر، همانجا).
در منابع عربی همچنین از
ابیون بطریق، كه شاید اندكی پیش از اسلام میزیسته،
بهعنوان مؤلف رسالهای در اسطرلاب به یونانی، و نیز
نخستین كسی كه اسطرلاب مسطح ساخته است، یاد میشود.
گفته میشود كه رسالۀ وی شامل ۱۵۷ باب بوده، و ثابت بن قره آن
را به عربی درآورده است. شایان ذكر است كه در رسالۀ المقیاس
المرجح فی العمل بالاسطرلاب، كه به نادرست، به بیرونی نسبت
داده شده، گفته شده است كه ثابت بن قره در رسالهای با عنوان العمل
بالاسطرلاب، ابرخس را مبتكر اسطرلاب كروی و نیز اسطرلاب مسطح
شمرده، و در همان حال، به تسطیح اسطرلاب توسط لاب اشاره كرده است.
این سخن از آن رو شگفت مینماید كه یگانه رسالۀ منسوب
به ثابت بن قره با عنوان یاد شده، همان ترجمۀ رسالۀ ابیون
بطریق است و داستان لاب، ویژۀ رسائل عربی
است. همچنین گمان نمیرود كه دانشمندی مانند ثابت بن قره
آن را باور كرده باشد (ابن ندیم، ۳۳۰،
۳۴۲؛ بیـرونـی، قطعـهای از مقدمـه...،
۶۷؛ نیـز نک : كینگ، «ریشه»، 51, 52؛ قفطی،
۹۷؛ .(GAS, VI/ 163 رسالهای نیز به سریانی
در وصف اسطرلاب از سِوِروس سِبوخت[۲]، اسقف قِنَّسرین (سدۀ
۱ق/ ۷م)، در دست است (هارتنر، تومر، همانجاها؛ سارتن، 493).
شماری از مهمترین آثار نوشته شده دربارۀ ساخت و کار با
اسطرلاب چنین است:
۱. العمل بالاسطرلاب، یا
صنعة الاسطرلاب و العمل به، از ماشاءالله یهودی. چنانكه پیشتر
اشاره شد، اصل عربی آن از میان رفته، اما ترجمۀ لاتین
آن باقی مانده، و از ۱۵۰۳ تا
۱۵۸۳م چندین بار به چاپ رسیده است (ابن
ندیم، ۳۳۳؛ زوتر، 5-6؛ كونیچ، X/ 42؛ كینگ،
همان، 47-48).
۳. العمل بالاسطرلاب، از محمد
بن موسى خوارزمی (ابنندیم، همانجا؛ زوتر، ۱۰). ویدمان
بخشی از این رساله را، كه تصور میشد از میان رفته
باشد، در میان نسخههای خطی برلین یافت و به
آلمانی ترجمه كرد (شوی، 747).
۴. العمل بالاسطرلاب، از احمد
بن عبدالله مروزی (ابن ندیم، ۳۳۴؛ قفطی،
۱۷۰؛ زوتر، 12).
۵. العمل بالاسطرلاب، از علی
بن عیسى منجم (ابن ندیم، ۳۴۲؛ زوتر، 13). این
اثر در ۱۹۱۲م در بیروت به چاپ رسید. كارل
شوی آن را به آلمانی ترجمه كرد و در
۱۹۲۷م در مجلۀ ایزیس [۳]منتشر
ساخت (شوی، 613-628).
۶. برهان صنعة الاسطرلاب، از
محمد بن صباح و ابراهیم بن صباح (ابن ندیم،
۳۳۵؛ قفطی، ۵۹؛ زوتر، 19).
۷. رسالة فی العمل
بالاسطرلاب، از حامد بن علی واسطی. نسخهای از این
رساله در كتابخانۀ احمد ثالث موجود است (نک : GAS, VI/ 207).
۸. رسالة فی الاسطرلاب، از
ابراهیم بن سنان. این اثر در ۱۳۶۲ق در حیدرآباد
دكن چاپ شده است.
۹. العمل بالاسطرلاب، از
عبدالرحمان صوفی این اثر در ۱۳۸۱ق از روی
نسخۀ خطی كتابخانۀ ملی پاریس، كه ناقص، و تنها شامل ۳۸۶
باب است، در حیدرآباد دكن چاپ شد. در ۱۴۰۶ق/
۱۹۸۶م چاپ تصویری نسخۀ دیگری
از آن، شامل ۴۰۲ باب، در اشتوتگارت انتشار یافت. این
نسخه در همان سال با ویرایش و پژوهش علی عمراوی در
رباط چاپ شد. عبدالرحمان صوفی یك كتاب مفصلتر نیز دربارۀ
اسطرلاب تألیف کرده، که احتمالاً مفصلترین كتابی است كه تا
روزگار وی در این فن نگاشته شده است. چاپ تصویری آن
در ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م در اشتوتگارت
انتشار یافت.
۱۰. رسالة فی صنعة
الاسطرلاب و العمل بها، از مسلمة بن احمد مجریطی. این
رساله به لاتین نیز ترجمه شده است (زوتر، 76؛ نیز نک : GAS, VI/ 226-227).
۱۱. چهار اثر در زمینۀ
اسطرلاب از ابونصر منصور بن عراق که در مجموعه رسائل بیرونی در
۱۳۶۶ق/ ۱۹۴۷م در حیدرآباد
دكن به چاپ رسیده است.
۱۲. العمل بالاسطرلاب و
ذكر آلاته و اجزائه، از ابن صفار. از این اثر چندین نسخۀ خطی
و نیز دو ترجمۀ لاتین در دست است (صاعد، ۷۰؛ كونیچ، X/ 51؛
سارتن، 717؛ برای نسخههای خطی، نک: GAS,
VI/ 250).
۱۳. اختصار علم الاسطرلاب،
از ابن مشاط سَرَقُسطی. این اثر همراه با ترجمۀ اسپانیایی
و توضیحات در ۱۸۸۴م در گرانادا (غرناطه) چاپ
شده است (نک : عواد، ۱۵۶).
۱۴. استیعاب الوجوه
الممكنة فی صنعة الاسطرلاب، از بیرونی. نسخۀ عكسی
این اثر در كتابخانۀ مركز موجود است (نیز نک : زوتر، 97-98).
۱۵. الدرر فی سطح
الاكر، از همو. این اثر همراه با ترجمۀ انگلیسی
احمد دلال در ج ۱ مجلۀ «تاریخ علوم عربی و اسلامی[۴]» چاپ شده است.
۱۶. بیست باب در
معرفت اسطرلاب، از نصیرالدین طوسی. این اثر در
۱۳۳۵ش بهكوشش مدرس رضوی چاپ شده است.
همچنین در میان كتابهای
فن نجوم غالباً به شكل گسترده طی فصل یا فصولی به موضوع
اسطرلاب و اجزاء آن و چگونگی كار با آن پرداخته شده است. دربارۀ گونههای
ویژۀ اسطرلاب، كه پیشتر از آنها یاد شد، نیز رسالههایی
نوشته شده است كه به مهمترین آنها اشاره میشود:
۱. رسالة فی الاسطرلاب
المسرطن، از ابوسعید سجزی. نسخهای از این اثر در
كتابخانۀ آستان قدس رضوی موجود است ( آستان...، ۴۹).
۲. الاسطرلاب الزورقی، از
همو ( GAS, VI/ 226).
۳. رسالة فی الاسطرلاب السرطانی
المجنح، از ابونصر عراق (همان، .(VI/ 245
۴. رسالة فی الاسطرلاب
السرطانی المجنح، از محمد بن نصر بن سعید. نسخهای از این
اثر در كتابخانۀ اِسكوریال (ه م) نگهداری میشود (عواد، 177).
۵. رسالة فی عمل الاسطرلاب
المسرطن، از ابونصر احمد بن زریر. نسخهای از این اثر در لِیدِن
موجود است (زوتر، 195).
اسطرلابهای به جا مانده
از اسطرلابهای کهن یونان
نمونهای به جا نمانده است؛ اما مسلمانان پس از آشنایی با
این ابزار، هزاران اسطرلاب ساختند كه از آن میان شاید در
حدود ۸۰۰ نمونه باقی مانده باشد. شمار اندكی از این
رقم مربوط به دوران شكوفایی دانش اخترشناسی در جهان اسلام،
و بقیه مربوط به سدههای بعد، یعنی دورانی است
كه هیچگونه نوآوری قابل ذكری در كار نبوده است. در حقیقت،
چنانكه گفته شد، جهان اسلام طی همان دوران به چنان اوجی در این
فن دست یافته بود كه تا سدهها پس از آن، برای دانشمندان هیچ
ملتی دستیافتنی نبود (هارتنر، 2535؛ كینگ، «مجموعهها»،
106). روی هم رفته، اسطرلابهایی كه در ایران، یا
به دست صنعتگران ایرانی ساخته شده، در دقت هندسی و زیبایی،
بسیار برتر از اسطرلابهای ساخت دیگر اقوام تشخیص داده
شدهاند. دقت و صحت اسطرلابهای ساخت ایرانیان، بیشتر
از آن روست كه این اسطرلابها به دست خود اخترشناسان ایرانی
یا زیر نظر ایشان ساخته میشدهاند (نک : هارتنر، همانجا).
بر پایۀ یكی
از گزارشها، از مجموع ۱۶۵ اسطرلاب كهن مربوط به مشرقزمین
كه با دقت بررسی شدهاند، ۶۵ نمونه ساخت ایرانیان،
۲۷ نمونه ساخت مسلمانان هندوستان، ۸ نمونه ساخت هندوان،
۲۱ نمونه ساخت عربها (یعنی مصریان، سوریان
و عراقیان)، و ۴۲ نمونه ساخت صنعتگران اسپانیا و
مسلمانان شمال آفریقا، و دو نمونه ساخت یهودیان است. همانگونه
كه دیده میشود، در این فهرست ایرانیان در رأس
قرار دارند (همانجا).
مورلی [۱]بر آن است كه
كهنترین اسطرلاب موجود ساخت احمد بن خلف مروزی است و در
۲۹۳ق/ ۹۰۶م برای مقتدر، خلیفۀ عباسی،
ساخته شده است؛ اما درِكِر [۲]تاریخ ساخت آن را
۳۳۹ق/ ۹۵۰م میداند و داسكیو
[۳]بر آن است كه این اسطرلاب در سدۀ
۱۲ یا ۱۳م از روی یك نمونۀ کهن
ساخته شده است (هارتنر، ۲۵۳۲).
احتمالاً كهنترین اسطرلابی
كه تاكنون برجا مانده، در ۳۷۴ق/ ۹۸۴م
به دست دو برادر اصفهانی به نامهای احمد، و محمد بن ابراهیم
در اصفهان ساخته شده است. این اسطرلاب كه به رغم كهنگی،
مهارت سازندگانش را به خوبی نشان میدهد، در موزۀ
اَشمولیَنِ آكسفرد نگهداری میشود (همانجا).
مآخذ
ابنخلكان، وفیات، ج ۶؛
ابن ندیم، الفهرست؛ ابوعلی فارسی، قطعهای از مقـاصد
ذوی الالبـاب فی العلم بالعمل بـالاصطرلاب (نک: مل ، كینگ،
«ریشه...»)؛ ابـونصر قمـی، حسن، المدخل الی علم احكام
النجـوم، نسخـۀ خطی كتـابخانۀ ملی تبریز، شم ۳۴۶۳؛ آستان قدس،
فهرست الفبایی؛ بیرونی، ابوریحان، استیعاب
الوجـوه الممكنة فی صنعـة الاسطرلاب، نسخۀ خطی
كتابخانۀ آستان قدس رضوی، شم ۳۳۱۹؛ همو، التفهیم
لاوائل صناعة التنجیم، بهكوشش جلالالدین همایی،
تهران، ۱۳۶۲ش؛ همو، الدرر فی سطح الاكر (نک : مل
، دلال)؛ همو، فی علم الاسطرلاب، نسخۀ خطی
كتابخانۀ آستان قدس رضوی، شم ۳۱؛ همو، القانون المسعودی،
دائرةالمعارف العثمانیة، حیدرآباد دكن،
۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵م، ج ۲؛ همو،
قطعهای از افراد المقال فی امر الظلال (نک: مل ، كینگ، «ریشه...»)؛
همو، قطعهای از مقدمۀ رسالة فی استعمال الاسطرلاب (نک : مل ، كینگ، «ریشه...»)؛
خوارزمی، محمد بن احمد، مفاتیح العلوم، بهکوشش خرلوف فان فلوتن
(وان ولوتن)، لیدن، ۱۸۹۵م؛ زرقالی، ابراهیم،
قطعهای از رسالة فی العمل بالاسطرلاب (نک : مل ، كینگ، «ریشه...»)؛
شهمردان بن ابیالخیر، روضة المنجمین، چ تصویری،
بهكوشش جلیل اخوان زنجانی، تهران،
۱۴۰۹ق/ ۱۳۶۸ش؛ صاعد اندلسی،
طبقات الامم، بهكوشش لویس شیخو، بیروت،
۱۹۱۲م؛ صوفی، عبدالرحمان، «كتاب العمل
بالاسطرلاب»، كتابان فی العمل بالاسطرلاب، رباط،
۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵م؛ عواد، كوركیس،
«اسطرلاب و ما الف فیه من كتب و رسائل فی العصور الاسلامیة»،
سومر، ۱۹۵۷م، ج ۱۳، شم ۱ و ۲؛
فرنسیس، بشیر و ناصر نقشبندی، «اسطرلابات فی دار
الآثار العربیة فی بغداد»، همان؛ قفطی، علی بن یوسف،
تاریخ الحكماء، بهکوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ،
۱۹۰۳م؛ كوشیار بن لبان، بخشی از كتاب
الاصطرلاب (نک : مل ، كینگ، «ریشه...»)؛ ماشاءالله یهودی،
قطعهای از العمل بالاسطرلاب (نک: مل ، كینگ، «ریشه...»)؛
مراكشی، حسن، جامع المبادی و الغایات فی علم المیقات،
چ تصویری، فرانكفورت، ۱۹۸۴م؛ موسی
بن ابراهیم، قطعهای از رسالة فی الاسطرلاب (نک : مل ، كینگ،
«ریشه...»)؛ نالینو، كارلو، علمالفلك، رم،
۱۹۱۱م؛ نصیرالدین طوسی، بیست
باب در معرفت اسطرلاب، بهكوشش مدرس رضوی، تهران،
۱۳۳۵ش؛ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ،
بهکوشش مارتین تئودور هاوتسما (هوتسما)، لیدن،
۱۸۸۳م (ب چ ۱۹۶۹م)، ج ۱؛ نیز:
Dallal, A., «Bīrūnī’s Book of Pearls
Concerning the Projection of Spheres», Zeitschrift für Geschichte der
arabisch-islamischen Wissenschaften, ed. F. Sezgin, Frankfurt, 1987-1988, vol.
IV; EB, 1978; EI 2; GAS ; Goldstein, B. R., Theory and Observation in Ancient
and Medieval Astronomy, London, 1985; Hartner, W., «The Principle and Use of
the Astrolabe», SPA; King, D., «Die Astrolabiensammlungen des germanischen
Nationalmuseums», tr. K. Maier, Focus Behaim Globus, Nürnberg, 1993; id., «The
Origin of the Astrolabe According to the Medieval Islamic Sources», Islamic
Astronomical Instruments, London, 1987; Klamroth, M., «Über die Auszüge
aus griechischen Schriftstellern bei al-Jaʿqûbî», ZDMG,
1888, vol. XLII; Kunitzsch, P., The Arabs and the Stars, Northampton, 1989;
North, J. D., «The Astrolabe», Scientific American, 1978, no. 230; PR, vol.
II(2); Ptolemy, The Almagest, Britannica Great Books, Chicago, 1952, vol. XVI;
Sarton, G., Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927-1947, vol.
I; Schoy, K., Beiträge zur arabisch-islamischen Mathematik und Astronomie,
Frankfurt, 1988, vol. II; Steinschneider, M., Die arabischen Übersetzungen
aus dem Griechischen, Graz, 1960; Suter, H., Die Mathematiker und Astronomen
der Araber und ihre Werke, Leipzig, 1900; Toomer, G., «Theon of Alexandria»,
DSB, vol. VIII; Van der Werden, «Mathematics and Astronomy in Mesopotamia»,
ibid., vol. XV; Wiedemann, E., Gesammelte Schriften zur arabisch-islamischen
Wissenschafsgeschichte, Frankfurt, 1984, vol. II; Woepcke, F., Arabisches
Astrolabium, Berlin, 1858.