responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 563

آل کاشف الغطاء

نویسنده (ها) : حسن یوسفی اشکوری

آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 1 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

آل کاشِفُ ‌الغِطاء، خاندانی از علمای شیعی امامیِ عراق در سدۀ ۱۳ و ۱۴ ق / ۱۹ و ۲۰ م. این خاندان از قبیلۀ بنی مالک است و گفته شده است که از مالک بن حارث بن عبدِ یَغوث معروف به اَشتر نخعی (د ۳۷ ق / ۶۵۷ م) صحابیِ بنام امام علی (ع) نسب می‌برد (امین، ۴ / ۹۹). از‌این‌رو به افراد آن «مالکی» نیز گفته شده است. نیاکان آنان در جناجیه یا جناجیا و یا قناقیا، از روستاهای پیرامون شهر حلّه، می‌زیستند و در اواخر سدۀ ۱۲ ق / ۱۸ م پدر شیخ جعفر به نجف کوچید و بدین جهت افراد آل کاشف الغطاء به «جناجی» نیز شهرت یافتند (همو، ۴ / ۱۰۰).

عالمان معروفی از آل کاشف ‌الغطاء برخاسته‌اند که هر کدام در روزگار خود منشأ اثرات مهمّ علمی و سیاسی در عراق و ایران و برخی از کشورهای اسلامی و جوامع شیعی بوده‌اند. از ویژگیهای این عالمان، اصولی بودن آنان و مبارزۀ پی‌گیر ایشان با عالمان اخباری است. از‌این‌رو اینان در گسترش اندیشه‌های اصولیِ وحید بهبهانی (د ۱۲۰۷ ق / ۱۷۹۲ م) مشهور به «استاد کل» و انتقال آن به عالمان و فقیهان سدۀ ۱۴ ق / ۲۰ م نقش مهمّی ایفا کرده‌اند.

چهره‌های بنام آل کاشف ‌الغطاء اینانند:

۱. جعفر بن خضر بن یحیی جناحی حلّی نجفی، کاشف ‌الغطاء (۱۱۵۶-۱۲۲۷ ق / ۱۷۴۳-۱۸۱۲ م)، بنیانگذار «آل کاشف ‌الغطاء» و معروف به جعفر کبیر و شیخ مشایخ. وی فقیه، اصولی، متکلم، محقق، نویسنده، مرجع تقلید شیعی، ادیب و شاعر بود. پس از آنکه اثر فقهی مشهور خود «کشف ‌الغطاء» را نوشت به «کاشف ‌الغطاء» ملقب گشت. پدر او خضر، که از عالمان و زاهدان روزگار خود شمرده می‌شد، از جناجیه به قصد تحصیل به نجف آمد و در همان شهر ماند و در ۱۱۸۱ ق / ۱۷۶۷ م درگذشت (معلم حبیب‌آبادی، ۳ / ۸۵۲؛ آقا بزرگ، طبقات ... ، ۲۴۹)

جعفر در نجف زاده شد و نزد پدر مقدمات علوم را خواند و پس از آن خارج فقه و اصول را نزد عالمان و فقیهان بنام عراق مانند سید صادق فَحّام (۱۱۲۴-۱۲۰۵ ق / ۱۷۱۲-۱۷۹۰ م)، شیخ محمد دوْرَقی (د ۱۱۸۷ ق / ۱۷۷۳ م)، شیخ فتّونی، وحید بهبهانی در کربلا، و اندکی نزد سید محمدمهدی بحرالعلوم (۱۱۵۵-۱۲۱۲ ق / ۱۷۴۲-۱۷۹۷ م) در نجف فراگرفت و خود از مجتهدان و عالمان بلندآوازه گردید و به تدریس پرداخت. در حوزۀ درس او عالمان بسیاری شرکت کردند که عدّه‌ای از آنان خود از فقیهان و محققان بزرگ شدند و در عرصۀ علوم دینی عراق و ایران درخشیدند. از آن میان می‌توان به این کسان اشاره کرد: شیخ محمدحسن نجفی صاحب جواهر (د ۱۲۶۶ ق / ۱۸۴۹ م)، شیخ اسداللّٰه دزفولی کاظمی (د ۱۲۳۴ق / ۱۸۱۸م)، شیخ علی هزار جریبی (د ۱۲۵۴ق / ۱۸۳۸م)، شیخ محمدتقی اصفهانی (د ۱۲۴۸ ق / ۱۸۳۲ م)، شیخ محسن اَعسَم (د ۱۲۳۸ ق / ۱۸۲۲ م)، سید محمد بن امیر معصوم رضوی (د ۱۲۵۵ق / ۱۸۳۹م)، سید محمدباقر اصفهانی (د ۱۲۶۰ق / ۱۸۴۴م)، شیخ ابراهیم کلباسی (د ۱۲۶۱ ق / ۱۸۴۵ م)، سید صدرالدّین عاملی (د ۱۲۶۳ ق / ۱۸۴۶ م) و ۴ تن از فرزندانش: موسی، علی، حسن و محمد (حرزالدین، ۱ / ۱۵۲-۱۵۳). کسانی چون شیخ احمد احسایی (د ۱۲۴۱ ق / ۱۸۲۵ م)، شیخ عبد علی بن امید گیلانی، شیخ ملا علی رازی نجفی، شیخ اسداللّٰه دزفولی و سید عبداللّٰه کاظمی شُبَّر(د ۱۲۴۱ ق / ۱۸۲۶ م) از او اجازۀ روایت یافته‌اند (همانجا).

تبحّر و مهارت کاشف‌ الغطاء بیش‌تر در فقه و اصول بود و آثار او در این دانشها به‌ویژه کتاب کشف ‌الغطاء، نشانۀ چیره‌دستی او در استنباط احکام است. وی این کتاب را در ضمن سفر به ایران نوشته در‌حالی‌که جز کتاب قواعد علّامۀ حلّی کتاب دیگری همراه نداشته است. چنین نقل شده که شیخ مرتضی انصاری (۱۲۱۴-۱۲۸۱ ق / ۱۷۹۹-۱۸۶۴ م) گفته است: اگر کسی قواعد و اصول این کتاب را بداند، نزد من مجتهد است. او خود ادّعا کرده است که اگر همۀ کتابهای فقهی از دسترس من بیرون رود، باز قادر خواهم بود همۀ ابواب و مباحث فقهی را از آغاز تا انجام بنویسم (قمی، ۷۰). تبحّر علمی و فقهی او مورد تأیید فقیهان معاصرِ او و پس از اوست.

شیخ جعفر پس از درگذشت بحرالعلوم، به رهبری دینی شیعیان عراق و ایران و دیگر کشورها دست یافت و بر شهرت و نفوذ اجتماعی و سیاسی او افزوده شد. با اینکه پیش از شیخ مرتضی انصاری نظریۀ وجوب تقلید از اعلم چندان رواج نداشت و از‌این‌رو مقلّدان شیعی همزمان از مجتهدان مختلف و عمدتاً محلّی و منطقه‌ای تقلید می‌کردند، کاشف‌ الغطاء عملاً مرجع تقلید شیعیان جهان گردید.

در روزگار کاشف‌ الغطاء برخورد علمی سختی میان عالمان اصولی و اخباری شیعی پدید آمده بود و هر یک از آن دو طایفه می‌کوشید نظر خود را اثبات و نظر مخالف را رد و محکوم کند. شیخ جعفر که از تربیت یافتگان مکتب اصولیِ وحید بهبهانی و طرفدار اجتهاد و استنباط و مدافع به کارگیری عقل و استدلال در درک عقاید و احکام شرعی بود، به دفاع از علم اصول برخاست و با همۀ توان به معارضه با علمای اخباری و نظریۀ آنان برخاست. نمود برجستۀ این جدال، برخورد شدید او با شیخ محمد بن عبدالنّبی نیشابوری (د ۱۲۳۲ ق / ۱۸۱۶ م) عالم اخباری مشهور بود که بر اثر آن، میرزا محمد احساس خطر کرد و به ایران آمد و به فتحعلی شاه پناه برد. شیخ جعفر نخست کتابی زیر عنوان کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدّوالعلماء در ردّ آرای او نوشت و آن را برای شاه ایران فرستاد (آقا بزرگ، الذریعة، ۱۸ / ۴۵) و آنگاه خود به ایران آمد و کاری کرد که شاه قاجار شیخ محمد را از خود راند (همو، طبقات ... ، ۲۵۰). وی سپس ضمن سفر به اصفهان کتاب دیگری به نام الحقّ المبین فی تصویب المجتهدین و تخطئة جهّال الاخباریین برای فرزند خود شیخ علی نوشت و باز هم نظریّات اخباریان را رد و محکوم کرد (همو، الذریعة، ۷ / ۳۷). میرزا محمد اخباری نیز کتابی با عنوان الصیّحة بالحقّ علی من اَلْحَدَ و تزندق در ردّ کتاب یاد شده تألیف کرد (همو، همان، ۷ / ۳۸). باری، کوششهای علمی و عملی او در برابر عالمان اخباری، نقش مهمی در تضعیف نفوذ این عالمان در سالهای پس از آن ایفا کرد.

ستیز دیگر شیخ با وهابیان در عراق انجام گرفت. در سالهای آخر سدۀ ۱۲ ق / ۱۸ م پیروان محمدبن عبدالوهاب (۱۱۱۱-۱۲۰۷ ق / ۱۶۹۹-۱۷۹۲ م) در عربستان سر به شورش برداشتند و با ادعای پیرایشگری دینی، با بسیاری از معتقدات فرقه‌های مختلف اسلامی (و بیش‌تر شیعیان) مخالفت ورزیدند و در عمل تلاش گسترده‌ای را برای مبارزه با آنچه خود مظاهر غیردینی و شرک‌آلود می‌خواندند، آغاز کردند. دامنۀ این طغیان از مرزهای عربستان و مکّه و مدینه گذشت و به عراق کشیده شد و دو شهر کربلا و نجف مورد هجوم وهابیان قرار گرفت. در حملۀ آنان به نجف، شیخ جعفر کاشف‌ الغطاء به دفاع از شهر و مقدسات و مردم آن برخاست و خود مسلّح شد و دیگر عالمان و طلاب و مردم را نیز مسلح ساخت و با مهاجمان جنگید و سرانجام آنان را مجبور به فرار کرد. وی پس از آن دستور داد دیواری استوار بر گرد شهر نجف بکشند تا به هنگام تاخت و تاز وهابیان، شهر و مردم آن در امان باشند. در صحنۀ مبارزۀ علمی نیز وی کتابی به نام منهج الرّشاد لمن اراد السّداد در نقد و ردّ آراء وهابیان نوشت که گویا نخستین کتاب در این زمینه بود (همو، طبقات ... ، ۲۵۱).

کاشف ‌الغطاء دوبار به حج رفت. یک بار در ۱۱۸۶ ق / ۱۷۷۲ م و دیگر بار در ۱۱۹۹ ق / ۱۸۷۴ م. در ۱۲۲۲ ق / ۱۸۰۷ م عازم سفر به ایران شد و از شهرهای بزرگ ایران مانند تهران، اصفهان، قزوین، یزد، مشهد و رشت دیدار کرد و در همه جا از سوی مردم و علما به گرمی پذیرفته شد. جماعات و اجتماعات باشکوهی ترتیب داد و در همه جا با مردم سخن گفت. شیخ جعفر که در این اوان در اوج شهرت و اقتدار دینی و سیاسی بود، در تهران به دیدار فتحعلی شاه قاجار رفت و در این دیدار شخصاً کتاب کشف ‌الغطاء را به شاه تقدیم کرد و برای جهاد با کافران و گردآوری سربازان و ستاندن مالیات و زکات از مردم به منظور سامان دادن سپاه، اجازۀ رسمی به او داد (کاشف ‌الغطاء، ۳۹۴). این فتوا در جریان جنگ اول ایران و روسیه (۱۲۱۸- ۱۲۲۸ ق / ۱۸۰۳-۱۸۱۳ م) صادر شد.

کاشف‌ الغطاء در نزد دولتهای ایران و عثمانی از اعتبار فراوان برخوردار بود و از‌این‌رو در موارد لازم از نفوذ کلام او در رفع اختلافات دو کشور استفاده می‌شد. وی به اجرای احکام اسلام به‌ویژه حدود و دیات و تعزیرات و امر به معروف و نهی از منکر اعتقاد راسخ داشت و با تمام قدرت و امکانات خود در این راه می‌کوشید، گاهی نیز پای فشردن او در اجرای حدود به حوادثی منتهی می‌شد (امین، ۴ / ۱۰۲). شیخ در رسیدگی به وضع تهیدستان اهتمام می‌ورزید، از توانگران می‌گرفت و به نیازمندان می‌داد و گاهی برای یاری رساندن به محرومان شخصاً اعانه جمع می‌کرد.

آثار: از کاشف ‌الغطاء آثار علمی متنّوعی به جای مانده که عمدتاً در فقه، اصول، کلام و ادب عربی است: ۱. الحقّ المبین فی تصویب المجتهدین و تخطئة ‌الاخباریّین، چاپ تهران، ۱۳۰۶ ق و ۱۳۱۹ ق؛ ۲. کشف ‌الغطاء عن خفیّات مبهمات الشّریة الغّراء، تهران، ۱۲۷۱ ق و ۱۳۱۷ ق؛ ۳. بغیة ‌الطّالب فی معرفة ‌المفّوض و الواجب، رساله‌ای عملیّه و کوتاه که بخش اول آن در اصول عقاید و بخش دوم آن در احکام است. آقابزرگ می‌گوید که نسخه‌های بسیاری از این کتاب را دیده است (الذریعة، ۳ / ۱۳۳). نسخه‌ای خطی از آن در کتابخانۀ آیت‌اللّٰه مرعشی و نسخه‌ای دیگر در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران موجود است. این رساله توسط گل‌محمد مامقانی به فارسی ترجمه شده و ترجمۀ دیگری از آن به وسیلۀ داماد شیخ، اسداللّٰه دزفولی، تحت عنوان تحفة ‌الرّاغب انجام شده است (همو، همان، ۳ / ۱۳۴). ۴. التحقیق و التّنقیر فیما یتعلّق بالمقادیر، به گفتۀ آقابزرگ همراه خصائص یوم‌ الجمعة اثر شهید ثانی چاپ شده است (همان، ۳ / ۴۸۵)؛ ۵. الرّسالة ‌الصّومیّة، آقابزرگ گوید که نسخه‌های خطی متعددی از آن دیده است (همان، ۱۱ / ۲۰۵)؛ ۶. مشکاة المصابیح، شرحی است بر منظومۀ فقهی مشکاة ‌الهدایة تألیف سیّد محمدمهدی بحرالعلوم؛ ۷. رسالة فی العبادات المالیّه، کتابی فقهی است و نسخه‌ای خطی از آن در کتابخانۀ وزیری یزد موجود است؛ ۸. غایة ‌المراد فی احکام الجهاد، کتابی فقهی است که به درخواست عباس میرزا (۱۲۰۲- ۱۲۴۹ ق / ۱۷۸۷-۱۸۱۳ م) در ۱۲۲۷ ق / ۱۸۱۲ م نوشته شده است. به گفتۀ آقابزرگ نسخه‌ای خطی از آن در کتابخانۀ آستان قدس رضوی موجود است که در ۱۲۶۱ ق / ۱۸۴۵ م وقف شده است. نیز به گفتۀ وی نسخه‌ای خطی از آن در کتابخانۀ سپهسالار (سابق) با عنوان الحسام البتّار فی قتال الکفّار موجود است (همان، ۱۶ / ۱۶-۱۷)؛ ۹. منهج الرّشاد لمن اراد السّداد، این کتاب ردّ و نقد آراء وهّابیان است و به گفتۀ آقابزرگ در ۱۳۴۳ ق / ۱۹۲۴ م چاپ شده است (همان، ۳ / ۱۸۶). نسخه‌ای خطی از آن در کتابخانۀ وزیری یزد موجود است.

۲. موسی بن جعفر (۱۱۸۰-۱۲۴۳ ق / ۱۷۶۶-۱۸۲۷ م)، فقیه، اصولی، ادیب و شاعر، فرزند ارشد شیخ جعفر کاشف‌ الغطاء. وی در نجف چشم به جهان گشود. مقدمات علوم و خارج فقه و اصول را نزد پدر آموخت و به درجۀ اجتهاد رسید. در حیات پدر از یاران او در تدریس، فتوی، حلّ و فصل مرافعات و مراجعات مردم بود. برخی از علما، موسی را در دقّت نظر علمی و فقهی بر پدرش ترجیح داده‌اند (امین، ۱۰ / ۱۷۸). شاگردان بسیاری، از‌جمله برادرش شیخ حسن و شیخ محمدحسن (صاحب جواهر)، از حوزۀ درس او بهره گرفته‌اند. شیعیان عراق از پشتیبانی شیخ موسی در برابر حاکمان عثمانی و وهابیان و دیگر مخالفان برخوردار بودند. در ۱۲۳۱ ق / ۱۸۱۵ م که احتمال هجوم وهابیان به نجف می‌رفت، دستور داد بار دیگر دیواری استوار بر گرد شهر بسازند. وی به منظور حفظ دارایی آستان امام علی (ع)، همۀ چیزهای گرانبها و قابل حمل حرم را پس از صورت‌برداری دقیق به بغداد انتقال داد و در خزانۀ دولتی به امانت نهاد و پس از رفع احتمال حملۀ وهابیان، آنها را به جای خود بازگرداند (همانجا). شیخ موسی نزد دولتهای ایران و عثمانی از اعتبار برخوردار بود و هر دو دولت برای رفع اختلافات خود از وی بهره می‌گرفتند و از‌این‌رو به‌عنوان «مصلح» شهرت یافت. بر اثر آشوبهای محلی مدتی به کربلا آمد و در آن شهر به تدریس پرداخت. سفری به ایران کرد و فتحعلی شاه او را گرامی داشت. شاه ۰۰۰‘۱۲ تومان به او بخشید، ولی او همۀ آن را به نیازمندان داد (همانجا). وی در اواخر عمر از مراجع تقلید شیعه شمرده می‌شد.

کتاب مُنیة ‌الرّاغب که شرحی است بر کتاب بغیة ‌الطّالب پدرش، تألیف اوست (آقابزرگ، الذریعة، ۳ / ۱۳۳). آقابزرگ می‌گوید نسخه‌های بسیاری از متن خطی آن را دیده است (همان، ۶ / ۲۸). تقریرات درس فقه او تحت عنوان کتاب اللّقطة و الغصب و القضاء به وسیلۀ سید امیر عبدالفتاح مراغی نیز تدوین شده است که به گفتۀ آقابزرگ به صورت خطی باقی مانده است (همان، ۱۸ / ۳۳۸).

۳. علی‌ بن جعفر (۱۱۹۷-۱۲۵۳ ق / ۱۷۸۲-۱۸۳۷ م)، فقیه، ادیب و شاعر. وی مقدمات علوم و سطوح عالی دانشهای عقلی و نقلی را نزد پدر آموخت و به اخذ درجۀ اجتهاد نایل آمد. او را به‌سبب مقام بلند علمی، «محقّق ثالث» نیز گفته‌اند. در اظهار نظر علمی و نیز فتوا محتاط بود. پس از درگذشت برادرش شیخ موسی، مرجعیّت دینی میان او و شیخ محمدحسن (صاحب جواهر) تقسیم گردید، ولی پس از درگذشت محمدحسن، مرجعیت عام یافت. عالمان بنامی نزد وی دانش آموخته‌اند، از آن جمله‌اند: سید ابراهیم قزوینی (د ۱۲۶۲ ق / ۱۸۴۵ م)، شیخ مرتضی انصاری (د ۱۲۸۱ ق / ۱۸۶۴ م)، شیخ راضی (د ۱۲۹۰ ق / ۱۸۷۳ م)، سید مهدی قزوینی (د ۱۳۰۰ ق / ۱۸۸۲ م)، شیخ جعفر شوشتری (د ۱۳۰۳ ق / ۱۸۸۵ م). برخی دیگر، از آن میان سید مهدی قزوینی، از وی اجازۀ روایت یافته‌اند. وی در کربلا درگذشت و در نجف به خاک سپرده شد.

آثار او اینهاست: الخیارات، جزءِ اوّل، تهران، ۱۳۱۹ ق (مشار، چایی عربی، آستان قدس، ۵ / ۵۵۷)؛ النّور السّاطع فی الفقه النّافع، ۲ جلد، نجف، ۱۳۸۴ ق؛ الرّسالة الصّومیّة که به گفتۀ آقابزرگ نسخه‌ای خطّی از آن در کتابخانۀ مدرسۀ بروجردی در نجف موجود است ( الذریعة، ۱۱ / ۲۰۶) و نیز آثاری از قبیل البیع که شرحی است بر کتاب بیع شرح لمعة؛ حاشیه بر بغیة ‌الطّالب پدرش، که رسالۀ عملیّه بود (امین، ۸ / ۱۷۷- ۱۷۹) و کتابی در مسائل اصولی: حجّیّت ظن، قطع، برائت و احتیاط (حرزالدین، ۲ / ۹۴-۹۵) از او دانسته شده است که دربارۀ آنها چیزی نمی‌دانیم.

۴. حسن بن جعفر (۱۲۰۱-۱۲۶۲ ق / ۱۷۸۶-۱۸۴۵ م)، فقیه، اصولی، ادیب و شاعر. وی نزد پدر علوم مقدماتی را خواند و پس از آن در حوزۀ درس برادرش شیخ موسی، سید محمدجواد عاملی، شیخ اسداللّٰه تُستری، سید عبداللّٰه شُبَّر، شیخ علی بَحرانی و شیخ سلیمان قطیفی (امین، ۵ / ۳۵) شرکت کرد و خارج فقه و اصول را به پایان برد و از آنان اجازۀ روایت یافت (حرزالدّین، ۱ / ۲۱۱). او در اغلب علوم روزگارش چیره‌دست بود، ولی بیش‌ترین شهرت را در فقه داشت. کتاب انوار الفقاهة او نشانۀ چیرگی وی در فقاهت است. عالمانی چون شیخ مرتضی انصاری، حاج ملاعلی خلیلی، سید مهدی قزوینی، احمد دجیلی، حسن بلغی و شیخ حسن مامقانی از شاگردان او بودند. او پیش از درگذشت برادرش شیخ علی در حلّه می‌زیست، ولی پس از آن در ۱۲۴۳ ق / ۱۸۲۷ م به نجف آمد و به تدریس پرداخت.

در ۱۲۵۸ ق / ۱۸۴۲ م که نجیب پاشا حاکم عثمانی سر به شورش برداشت و پس از تسخیر کربلا و کشتار مردم در ۱۲۵۹ ق / ۱۸۴۳ م قصد حمله به نجف کرد، شیخ حسن با تدبیر و هوشمندی توانست وی را از هدفش باز دارد. در ۱۲۶۰ ق / ۱۸۴۴ م نجیب پاشا عالمان و فقیهان فرقه‌های مختلف اسلامی را به بغداد خواند تا پیرامون داعیه‌ها و عقاید سید علی محمد باب شیرازی (۱۲۳۹-۱۲۶۶ ق / ۱۸۲۲- ۱۸۴۹ م) نظر دهند. شیخ حسن در رأس هیأتی از عالمان شیعی نجف در آن جلسه حضور یافت و نظر فقهی خود را ابراز کرد که از میان انبوه آرای فقیهان حاضر، نظر او پذیرفته شد و این امر موفقیتی برای وی و فقیهان شیعی شمرده شد و بازتاب گسترده یافت (همو، ۱ / ۲۱۵-۲۱۶).

 

آثار

شیخ حسن آل کاشف‌ الغطاء دارای آثاری در فقه و اصول و کلام است که برجسته‌ترین آنها عبارت است از: ۱. انوار الفقاهة، که تقریباً یک دوره فقه استدلالی در چند جلد به سبک لمعه اثر شهید اول است. یکی از مجلّدات خطی آن در کتابخانۀ شورای ملی (سابق) موجود است. کتاب طهارت آن نیز در کتابخانۀ مدرسۀ فیضیۀ قم است؛ ۲. السّلاح الماضی فی احکام القاضی، نسخۀ خطی آن در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران موجود است؛ ۳. شرح مقدمۀ کتاب کشف ‌الغطاء در اصول، نسخۀ خطی آن در کتابخانۀ آستان قدس موجود است. دیگر آثار وی چنین است: الرّسالة الصوّمیّة العملیة؛ الزّکوة و الخمس و الصوم؛ الامامة در کلام؛ العمل تکمله‌ای بر کتاب بغیة ‌الطالب پدر و نیز تکمله‌ای بر شرح قواعد او.

۵. مهدی بن علی (۱۲۲۶- ۱۲۸۹ ق / ۱۸۱۱-۱۸۷۲ م)، فقیه، اصولی، مرجع تقلید، ادیب و شاعر. وی در نجف دیده به جهان گشود. علوم اسلامی را نزد پدر و عمویش شیخ حسن و برادرش شیخ محمد و دیگر عالمان نجف آموخت و به رتبۀ اجتهاد رسید و از پدر و عمویش حسین اجازۀ روایت یافت (حرزالدین، ۳ / ۹۷). او در روزگار خود از مدرّسان برجسته در فقه و اصول بود. شیخ حسن مامقانی، سیّد اسماعیل صدر (۱۲۵۵- ۱۳۳۸ ق / ۱۸۳۹- ۱۹۱۹ م)، شیخ فضل‌اللّٰه نوری (مق‌ ‌۱۳۲۷ ق / ۱۹۰۹ م)، شیخ عبداللّٰه مازندرانی (د ۱۳۳۳ ق / ۱۹۱۴ م) و سید کاظم یزدی (۱۲۴۷-۱۳۳۷ ق / ۱۸۳۱- ۱۹۱۸ م) از شاگردان بنام حوزۀ درس وی بودند. او از عالمان مورد اعتماد شیخ مرتضی انصاری بود و شیخ بسیاری از امور شرعی و عرفی را به وی ارجاع می‌کرد. پس از درگذشت انصاری، بسیاری از مردم شهرهای ایران و قفقاز و عراق از مهدی تقلید کردند. موقوفۀ «اوده» هند، در نجف به دست او توزیع می‌گردید. وی ۲ مدرسۀ دینی در نجف و کربلا بنیاد نهاد که طلاب از آن بهره‌ور شدند.

آثار او از این قرار است: الخیارات، شرحی است بر شرایع، آقابزرگ می‌گوید نسخه‌هایی از آن را در کتابخانه‌های نجف دیده است (الذریعة، ۷ / ۲۸۰)؛ کتاب الصوم؛ الّلآلی النّجفیّة، که رسالۀ عملیّه اوست و در ۱۲۷۳ ق / ۱۸۵۶ م به فارسی ترجمه و در تبریز چاپ شده است؛ المکاسب ‌المحرّمة.

فرزند او شیخ صالح (د ۱۳۱۷ ق / ۱۸۹۹ م) نیز از فقیهان و عالمان آل کاشف‌ الغطاء است و نزد پدر و دیگر عالمان نجف مانند سید حسن کوه‌کمری، شیخ راضی نجفی، میرزا حبیب‌اللّٰه رشتی (۱۲۳۴-۱۳۱۲ ق / ۱۸۱۹-۱۸۹۵ م)، شیخ محمد‌حسین کاظمی و در سامرا نزد میرزا محمدحسن شیرازی (د ۱۳۱۲ ق / ۱۸۹۵ م) درس خوانده است (حرزالدین، ۱ / ۳۸۱).

۶. عباس‌ بن علی (۱۲۴۲-۱۳۱۵ ق / ۱۸۲۶-۱۸۹۷ م)، فقیه، اصولی، ادیب و شاعر. وی در نجف تولد یافت. در کودکی پدرش را از دست داد و تحت سرپرستی عمویش شیخ حسن و برادرانش بزرگ شد و به بار آمد. مدتی در درس شیخ مرتضی انصاری شرکت کرد و پس از آن در درس برادرش شیخ مهدی و نیز شیخ راضی نجفی، میرزا محمدحسن شیرازی، شیخ محمدحسین کاظمی، میرزا حبیب‌اللّٰه رشتی و سید مهدی قزوینی حضور یافت و به رتبۀ اجتهاد نایل آمد. او حوزۀ درسی تشکیل داد که علما و طلّاب بسیار در آن شرکت می‌کردند. پس از درگذشت برادرش شیخ حبیب آل کاشف ‌الغطاء (۱۳۰۷ ق / ۱۸۸۹ م) به مقام بلندی در ریاست دینی دست یافت. در هندیّه درگذشت و در نجف به خاک سپرده شد.

آثار وی عبارتند از موارد الانام فی شرح شرائع‌ الاسلام؛ رسالة فی الشروط؛ رسالة فی الاصول و رساله‌ای عملیّه برای مقلدان.

۷. محمدبن علی (د ۱۲۶۸ ق / ۱۸۵۱ م)، فقیه، اصولی و شاعر. وی در نجف زاده شد و نزد عالمانِ خاندان خود دانش آموخت و به مدارج عالی علمی و فقهی دست یافت. او از شاگردان بنام عمویش شیخ حسن (صاحب انوار الفقاهة) بود و پس از درگذشت وی و شیخ محمدحسن صاحب جواهر، مرجع تقلید عده‌ای از شیعیان عراق شد. بسیاری از فقیهان و عالمان شیعی سدۀ ۱۳ ق / ۱۹ م از شاگردان او بودند و عده‌ای از آنان به کسب اجازه از او نائل آمدند. وی در حل مشکلات مردم نزد حاکمان عثمانی کوشش فراوان می‌کرد (همو، ۲ / ۳۵۶- ۳۵۸). آثار او الدّماء ‌الثّلاثة، رسالة فی‌الصّوم، الاعتکاف و مناسک حج است که رساله‌هایی برای مقلّدانش بوده است (آقابزرگ، الذریعة، ۸ / ۲۶۳، ۱۵ / ۱۰۱، ۲۲ / ۲۷۲).

۸. محمدرضا بن موسی (۱۲۳۸-۱۲۹۷ ق / ۱۸۲۲- ۱۸۷۹ م)، از عالمان و فقیهان آل کاشف ‌الغطاء. وی در نجف متولد شد. مقدمات علوم را نزد شیخ ابراهیم قفطان (د ۱۲۷۹ ق / ۱۸۷۹ م) و شیخ موسی خمایسی، فقه را نزد شیخ احمد دجیلی (د ۱۲۶۵ ق / ۱۴۸۹ م) و عمویش شیخ حسن و شیخ محمدحسن (صاحب جواهر) فراگرفت. در جریان یکی از نزاعهای داخلی نجف ناگزیر به ترک شهر شد و به کاظمین رفت. پس از ۳ سال اقامت در آنجا در ۱۲۹۰ ق / ۱۸۷۳ م به نجف بازگشت (حرزالدین، ۲ / ۲۸۳-۲۸۴). او حاشیه‌ای بر کتاب بغیة ‌الطّالب جدّش شیخ جعفر دارد (آقابزرگ، الذریعة، ۶ / ۲۸).

 

۹. عباس بن حسن (۱۲۵۳-۱۳۲۳ ق / ۱۸۳۷-۱۹۰۵ م)، فقیه، اصولی، ادیب و شاعر. وی در نجف زاده شد. مقدمات علوم را نزد عالمان آن شهر خواند و پس از آن خارج فقه و اصول را نزد پسر عمویش مهدی آل کاشف‌ الغطاء، شیخ محمدحسین اَعسم، شیخ مرتضی انصاری، میرزا حبیب‌اللّٰه رشتی و میرزای شیرازی در سامرا طی کرد. از استادان یاد شده و نیز از شیخ راضیِ نجفی اجازۀ روایت یافت. شاگردان بسیاری در حوزۀ تعلیم و تربیت او پرورش یافتند. او در شعر و ادب توانا بود (همو، طبقات ... ، ۹۹۲).

تألیفات او عبارتند از: منهل الغمام فی شرح شرائع الاسلام؛ نبذة الغری فی احوال الحسن الجعفری؛ الفوائد العبّاسیة در فقه و اصول؛ شرح الرّوضة البهیّة؛ الورود الجعفریة فی حاشیة الرّیاض الطباطبائیة؛ دلائل الامامة؛ الدّرّ النّضید فی التّقلید؛ رسالة فی مباحث الالفاظ؛ رسالة فی تعادل و التراجیح. نیز اشعار بسیاری در شرح مسائل فقهی، ادبی و موضوعات دیگر به وی منسوب است (همو، همان، ۹۹۴).

۱۰ مرتضی بن عباس (۱۲۹۱- ۱۳۴۹ ق / ۱۸۷۴-۱۹۳۰ م)، فقیه، اصولی، متکلّم، نویسنده و شاعر. وی در نجف زاده شد. تحت نظارت پدر تربیت یافت و نزد عالمانِ خاندانش مقدّمات علوم دینی را فراگرفت و پس از آن علم اصول را نزد آخوند خراسانی و فقه را نزد سید کاظم یزدی طی کرد و از سید محمد قزوینی و سید مهدی قزوینی، اجازۀ روایت یافت.

برخی از آثار او بدین شرح است: فوز العباد فی المبدءِ و المعاد، ۳ جلد، نجف، ۱۳۴۲ ق (عوّاد، ۳ / ۲۹۴؛ مشار، چاپی عربی)؛ منظومة فی الاوان الشّرعیة، تهران، ۱۳۲۲ ق؛ الغرر الغروریّة فی الاحکام الزکویّة، بغداد، ۱۳۲۹ ق (عواد، ۳ / ۲۹۴-۲۹۵). و آثار دیگری نیز دارد که ظاهراً خطّی است، بدین شرح: الفوائد الغروریّة، مسائل فی الفقه و الأصول، الآداب الجلیّة فی ردّ شبهات الوهّابیّة در ۲ جلد، اسنی التّحف، حاشیة علی مکاسب الشیخ الأنصاری، منظومة فی احکام الخلل فی الصّلاة و شرائطها، رسالة فی تطبیق ما ورد فی الکرّ من المسامحة و الوزن بنحو التّحقیق لا التّقریب و رسالة فی العدالة (همانجا؛ حرزالدّین، ۲ / ۴۰۸).

۱۱. هادی ‌بن عباس (۱۲۸۹-۱۳۶۱ ق / ۱۸۷۲-۱۹۴۲ م)، فقیه، مورخ، محقق، ادیب و شاعر. در نجف دیده به جهان گشود. پس از طیّ مقدمات علوم، فقه و اصول را نزد شیخ الشریعۀ اصفهانی، سید کاظم یزدی، شیخ محمدطه نجف (د ۱۳۲۹ ق / ۱۹۱۱ م) و آخواند خراسانی خواند. از طه نجف، سید حسین قزوینی، سید محسن صدر کاظمی و شیخ آقا رضا اصفهانی (د ۱۳۲۲ ق / ۱۹۰۴ م) به کسب اجازۀ حدیث نایل آمد. در شعر و ادب شهره بود تا بدان جا که او را از بنیانگذاران نهضت ادبی سدۀ ۱۴ ق / ۲۰ م در عراق دانسته‌اند (امین، ۱۰ / ۲۳۱).

از شیخ هادی آل کاشف‌ الغطاء آثار متنوعی بر جای مانده است که برخی از آنها بدین قرار است: المقبولیّة الحسنیّة، شعر، نجف، ۱۳۴۲ ق؛ المستدرک علی نهج‌البلاغة، نجف، ۱۳۵۴ ق؛ مدارک نهج‌البلاغة، ضمیمۀ مستدرک، نجف، ۱۳۵۴ ق؛ اوجز الانباء فی مقتل سیّد الشّهداء، ضمیمۀ المقبولیة الحسنیة، نجف، ۱۳۴۲ ق؛ هدی المتقین، در فقه، نجف، بی‌تاریخ (مشار، چاپی عربی). آثار چاپ نشدۀ شیخ هادی اینهاست: شرح بر شرائع‌ الاسلام ؛ شرح بر تبصرۀ علامۀ حلی (حرزالدین، ۳ / ۲۴۷)؛ البرهان المبین فی من یجب اتّباعه من النبیّین (زرکلی، ۸ / ۵۸) یا احمد هما در جواب ایهما؟ (آقابزرگ، الذریعه، ۱ / ۳۰۳)؛ حاشیه بر کتاب طهارت شیخ انصاری؛ شرح بر الدّرّة؛ قاموس المحرمات؛ قاموس الواجبات؛ اجوبة مسائل موسی جارالّٰله؛ رسالة فی الرّوحانیّات (امین، ۱۰ / ۲۳۱).

۱۲. علی ‌بن محمدرضا (۱۲۶۷-۱۳۵۰ ق / ۱۸۵۰-۱۹۳۱ م)، عالم، ادیب، مورخ و شاعر. وی در نجف تولد یافت و در همان شهر مراتب علمی و تربیتی را طی کرد. از عالمانی چون شیخ مهدی آل کاشف‌ الغطاء، شیخ راضی نجفی، شیخ جعفر شوشتری، شیخ محمد حسن مامقانی و شیخ جواد محیی‌الدین اجازۀ روایت یافت (آقا بزرگ، طبقات ... ، ۱۴۳۹). به امور اجتماعی و رفع مشکلات مردم اهتمام داشت و در نزد حاکمان عثمانی بغداد دارای نفوذ بود. با سری پاشا، حاکم بغداد که از ادیبان و ادب‌دوستان به‌ شمار می‌آمد، دوستی داشت و او را مدح بسیار می‌گفت. در سال ۱۲۹۵ ق / ۱۸۷۸ م سفری به ایران کرد و مدت ۷ سال در شهرهای تهران، اصفهان، شیراز و مشهد ماند و در ۱۳۰۲ ق / ۱۸۸۴ م به نجف بازگشت. سفری نیز به شام، حجاز، مصر، اسلامبول و هند کرد (همانجا). شیخ علی آل کاشف‌ الغطاء، دلبستگی به جمع‌آوری کتاب داشت و خود از محققان و مؤلفان شمرده می‌شد.

مهم‌ترین تألیف او کتاب الحصون المنیعة فی طبقات الشّیعة در ۷ جلد است که تمام نیست. طرح اصلی کتاب در ۱۲ طبقه با عناوین صحابه، تابعان، راویان، عالمان، حکیمان و متکلمان، عالمان عرب، پیشوایان تصوف، پادشاهان، امیران، وزیران، شاعران و زنان است که از آن میان طبقۀ صحابه بخشی از عالمان و اندکی از طبقۀ شاعران تدوین شده است (همانجا، ۱۴۴۰).کتاب دیگر او النوافح ‌العنبریة فی المآثر السّریّه است (حرزالدین، ۲ / ۱۳۷)، دیگر سمیر الحاضر و انیس المسافر در ۵ جلد که کشکول گونه‌ای است (همانجا).

۱۳. موسی ‌بن محمدرضا (۱۲۶۰-۱۳۰۶ ق / ۱۸۴۴- ۱۸۸۸ م)، فقیه و ادیب. وی در نجف به دنیا آمد. علوم روزگارش را نزد عالمان نجف از‌جمله شیخ محمد حسین کاظمی (د ۱۳۰۸ ق / ۱۸۹۰ م) آموخت. پس از آن به سامرا سفر کرد و در درس میرزا محمدحسن شیرازی شرکت جست. گفته شده است که از سوی میرزا به اجازۀ روایت نایل آمد. پس از درگذشت پدر، یک بار در ۱۲۹۸ ق / ۱۸۸۰ م به اصفهان سفر کرد. بار دیگر در ۱۳۰۶ ق رهسپار ایران شد و در اثنای همین سفر در تهران وفات یافت (همو، ۳ / ۵۲).

۱۴. احمدبن علی (۱۲۹۲-۱۳۴۴ ق / ۱۸۷۵-۱۹۲۵ م)، فقیه و مرجع تقلید. وی پس از طی مقدمات علوم به سامرا سفر کرد و مدتی در آنجا به تحصیل پرداخت و آنگاه به نجف بازگشت. خارج فقه و اصول را نزد سید کاظم یزدی، آقا شیخ رضا اصفهانی و آخوند خراسانی خواند. پس از انقلاب مشروطیت ایران (۱۳۲۴ ق / ۱۹۰۶ م)، از استادش آخوند خراسانی، به‌سبب حمایتش از مشروطیت، دور گشت و به سید کاظم یزدی، که مخالف مشروطه بود، نزدیک شد. در اواخر عمر، پس از درگذشت یزدی، از مراجع تقلید شمرده می‌شد و با وجود عالمانی چون میرزای نایینی و سید ابوالحسن اصفهانی، در ایران و عراق و افغانستان کسانی از او تقلید می‌کردند. وی از حاج میرزا حسین خلیلی نجفی در ۱۳۲۵ ق اجازۀ روایت یافت (همو، ۱ / ۸۸). سرانجام در نجف درگذشت و در همان‌جا به خاک سپرده شد. برخی از آثار او که عمدتاً فقهی است، بدین قرار است: احسن الحدیث فی احکام المواریث، نجف، ۱۳۴۱ ق؛ سفینة ‌النّجاة، نجف، ۱۳۳۸ ق، این کتاب رسالۀ عملیۀ شیخ و در ۲ جلد است. یکی از شاگردان وی آن را با عنوان عین الحیاة به فارسی ترجمه کرده و در ۱۳۴۱-۱۳۴۵ ق در بمبئی چاپ شده است؛ قلائد الدّرر فی مناسک مَن حجّ اواعتمر، بغداد، ۱۳۴۴ ق.

۱۵. محمدحسین بن علی آل کاشف ‌الغطاء (۱۲۹۴-۱۳۷۳ ق / ۱۸۷۷-۱۹۵۴ م)، فقیه اصولی، ادیب و مورخ محدث، محقق، نویسنده، سخنور، شاعر و از عالمان مبارز و بنامِ آل کاشف‌الغطاء. وی در نجف تولد یافت. مقدمات علوم و ادبیات، هیأت، حساب و هندسه را آموخت. آنگاه خارج فقه و اصول را از سید کاظم یزدی، شیخ آقا رضا اصفهانی و آخوند خراسانی؛ کلام را از میرزا باقر اصطهباناتی (د ۱۳۲۶ ق / ۱۹۰۸ م)، شیخ احمد شیرازی و شیخ محمدرضا نجف‌آبادی؛ حدیث را از حاج میرزا حسین نوری فراگرفت و خود از فقیهان اصولی و از عالمان محقق و چیره‌دست گردید. وی مورد توجه علما به‌ویژه سید کاظم یزدی بود و سید پاسخ بسیاری از پرسشهای علمی و فقهی را به شیخ محمدحسین واگذار می‌کرد. پس از درگذشت برادرش شیخ احمد آل کاشف‌ الغطاء، با وجود مرجعیتِ عامِ آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی، به مقام مرجعیت رسید و کسانی در هند، ایران، قطیف، افغانستان، مسقط، سواحل و نیز عشایر عراق از وی تقلید می‌کردند. وی از کسانی چون میرزا حسین خلیلی نجفی، شیخ علی خاقانی، شیخ عباس بن شیخ حسن آل کشف ‌الغطاء، شیخ عباس بن شیخ علی آل کاشف ‌الغطاء و حاج میرزا حسین نوری اجازۀ روایت گرفت. در حوزۀ درس فقه او، که عمدتاً در مسجد هندی نجف و آرامگاه میرزای شیرازی تشکیل می‌شد، جمعی از طلاب و علما شرکت می‌کردند.

شیخ محمدحسین از آگاهیهای دینی و سیاسی برخوردار بود. هم جوهر دیانت اسلامی و تاریخ امت اسلامی را می‌شناخت و هم وضع زمان و سیاست حاکمان روزگار خود را درمی‌یافت. از‌این‌رو در همان‌ حال که وظایف یک عالم دینی را انجام می‌داد، وقت خود را صرف مسائل عمدۀ سیاسی و اجتماعی و آگاهانیدن ملل مسلمان و ستیز با امپریالیسم و صهیونیسم می‌کرد. سفرهای وی به کشورهای اسلامی، یکی از شیوه‌های عملی او برای بیدارسازی امت اسلامی و بخشی از اهتمام وی به امور مسلمانان بود. نخستین بار، در ۱۳۲۸ ق / ۱۹۱۰ م، به حجاز سفر کرد و پس از آن به شام و بیروت رفت. در این سفر ضمن دیدارهای گوناگون با عالمان و متفکران مختلف، برخی از آثارش را در لبنان به چاپ رساند. سپس روانۀ مصر گردید و در آن کشور با عالمان دیدار و گفت‌وگو کرد و برای دانشجویان دانشگاه ازهر جلسۀ درس تشکیل داد و در چند کلیسای قاهره سخنانی ایراد کرد. از سفرهای مهم او سفر به فلسطین بود که در ۱۳۵۰ ق / ۱۹۳۱ م به منظور شرکت در «کنگرۀ اسلامی»، انجام شد. این کنگره به مناسبت بعثت پیامبر اسلام (ص)، با حضور ۵۰۰‘۱ تن از عالمان مسلمان در بیت‌المقدس برگزار گردید. شیخ محمدحسین، که از سوی عالمان عراق در آن کنگره شرکت کرده بود، در مسجد الاقصی نماز خواند و هزاران مسلمان و از‌جمله عالمان مذاهب مختلف عضو کنگره به او اقتدا کردند و پس از آن در دوازدهمین جلسۀ کنگره سخنرانی مؤثری ایراد کرد که بازتاب مثبتی در کنگره و جهان اسلام داشت. وی دربارۀ احوال مسلمانان در گذشته و حال و پریشانی و انحطاط کنونی مسلمانان و لزوم وحدت میان آنان و پرهیز از اختلاف و پراکندگی سخن گفت. این سخنرانی در قدس به چاپ رسید. در همین سفر از شهرهای دیگر فلسطین مانند حیفا، نابلس و یافا دیدن کرد. در بازگشت از سفر، مردم عراق از او به گرمی استقبال کردند. در همین اوان وی در مسجد کوفه در حضور انبوه مسلمانان، که از سخنرانی او در بیت‌المقدس به هیجان آمده بودند، سخنرانی مبسوطی ایراد کرد که از خطبه‌های تاریخی او به ‌شمار می‌آید. وی در این سخنان عظمت دیرین اسلامی را به یاد آورد و دربارۀ عقب‌ماندگی کنونی امت مسلمان مطالبی گفت.

در ۱۳۵۲ ق / ۱۹۳۳ م نخستین بار به ایران سفر کرد و حدود ۸ ماه در این کشور ماند و از غالب شهرهای بزرگ ایران مانند کرمانشاه (باختران کنونی)، همدان، تهران، شاهرود، مشهد، شیراز و بوشهر دیدار کرد و در همه‌ جا به زبان فارسی با مردم سخن گفت و آگاهیهایی به مسلمانان داد و آنان را به بیداری و قیام برای مبارزه با استعمار فراخواند. پس از آن طریق بصره به عراق بازگشت. بار دیگر در ۱۳۶۶ ق / ۱۹۴۷ م و بار سوم در ۱۳۶۹ ق / ۱۹۵۰ م به ایران سفر کرد. وی در ۱۳۷۱ ق / ۱۹۵۲ م بار دیگر، به سوریه و لبنان رفت. در همین سال به کنگرۀ اسلامی کراچی در پاکستان دعوت شد و در آنجا سخنرانی، و از شهرهای مهم پاکستان دیدار کرد. افزون‌بر اینها، او در نبردهای مسلحانه با استعمار بریتانیا در طی جنگ اول جهانی (۱۹۱۴- ۱۹۱۸ م) و نیز در قیام مردم عراق (کودتای رشید عالی گیلانی در ربیع‌الثانی ـ جمادی‌الاول ۱۳۶۰ ق / آوریل ـ مۀ ۱۹۴۱ م) بر ضد انگلیس شرکت کرد و جنگید. در همین جنگ صریحاً فتوای جهاد با اشغالگران انگلیس داد و از مردم خواست به‌عنوان یک تکلیف شرعی به جنگ برخیزند.

در ۱۳۶۷ ق / ۱۹۴۸ م که دولت اسرائیل با حمایت دولتهای غربی در خاورمیانه پدید آمد، شیخ محمدحسین با صراحت به مقابله برخاست و از اعتبار و نفوذ سیاسی خود در این جهت سود جست. او بر این باور بود که فرمانروایان کشورهای عربی در مبارزه با اسرائیل جدی نیستند.

از اشتغالات مهم شیخ محمدحسین نوشتن مقاله و کتاب بود. گفته‌اند که شمار این آثار به ۸۰ جلد می‌رسد (آقا بزرگ، طبقات ... ، ۶۱۹). با اینکه در اواخر عمر به بیماریهای گوناگونی دچار شده بود، همچنان به کار تحقیق و تدوین آثار ادامه می‌داد. آثار او عمدتاً برآمده از نیازهای فکری عصر است و به منظور بیدار کردن مردم پدید آمده است و برخی از آنها از اهمیت تاریخی ویژه‌ای برخوردار است. به‌ویژه وی در نویسندگی و ادب دست داشت. نثرش زیبا و شعرش لطیف و استوار بود. از‌این‌رو آثار او، افزون‌بر ارزش علمی و اجتماعی، از اعتبار ادبی بسیار برخوردار است.

آثار چاپ شدۀ شیخ محمدحسین بدین شرح است: الآیات البیّنّات، در نقد آراءِ وهّابیان و بهائیان، ۱۳۴۵ ق / ۱۹۲۶ م؛ اصل الشّیعة و اصولها، صیدا، ۱۳۵۱ ق / ۱۹۳۲ م، این کتاب بارها به چاپ رسیده و به زبانهای مختلف از‌جمله فارسی ترجمه شده است؛ التّوضیح فی بیان ما هو الانجیل و من هو المسیح، ۲ جلد، جلد اول: صیدا، ۱۳۳۱ ق / ۱۹۱۲ م، جلد دوم: بغداد، ۱۳۴۶ ق / ۱۹۲۸ م؛ الدّین و الاسلام، ۲ جلد، جلد اول: ۱۳۳۰ ق / ۱۹۱۱ م، جلد دوم: صیدا، ۱۳۳۱ ق / ۱۹۱۲ م؛ المراجعات الرّیحانیّة، ۲ جلد، بیروت و صیدا، ۱۳۳۱ ق / ۱۹۱۲ م؛ وجیزة ‌الاحکام، رسالۀ عملی به فارسی و عربی، چاپ مکرّر در نجف؛ عین المیزان، در نقد مقالۀ «میزان‌ الجرح و التّعدیل» اثر جمال‌الدّین قاسمی دمشقی، صیدا، ۱۳۳۰ ق / ۱۹۱۱ م؛ الفردوس الاعلی، نجف، ۱۳۷۱ ق، تبریز، ۱۳۷۲ ق؛ المُثُل العلیا فی الاسلام لا فی بحمدون، نجف، ۱۳۷۳ ق (ترجمۀ فارسی آن از علی شریعتی، مشهد، ۱۳۳۴ ش)؛ المواکب الحسینیة، نجف، ۱۳۴۵ ق؛ نبذة من السّیاسة الحسینّیة، نجف، ۱۳۷۳ ق؛ نظم کشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار، تبریز، ۱۳۱۸ ش؛ الارض و التّربة الحسینّیة، نجف، ۱۳۶۵ ق؛ جنّة ‌المأوی، تبریز، ۱۳۸۰ ق؛ حاشیۀ عین الحیات (فارسی)، بمبئی؛ مبادی الایمان، نجف، ۱۳۷۸ ق؛ المحاورة مع السّفیرین الامریکی و البریطانی، نجف، ۱۳۷۳ ق؛ میثاق الوطن العربی، نجف، ۱۳۵۸ ق؛ مقتل ‌الحسین، نجف، ۱۳۸۴ ق؛ خطبة ‌الامام، نجف، ۱۳۷۱ ق؛ الحاشیة علی تبصرة ‌المتعلّمین، بغداد، ۱۳۳۸ ق؛ تحریر المجلة، ۳ جلد، نجف، ۱۳۵۹ ق؛ زادالمقلّدین (فارسی)، چاپ مکرر در نجف و ایران؛ سؤال و جواب، چاپ مکرر، نجف؛ نقد کتاب ملوک ‌العرب، تألیف ریحانی که در مجلۀ النجف چاپ شده است.

به‌طور‌کلّی حیات علمی و سیاسی شیخ محمدحسین بر گرد چهار محور می‌چرخید: ۱. تدریس و مرجعیّت دینی، ۲. سفرهای تبلیغی و سیاسی، ۳. تحقیق و نگارش، ۴. مبارزۀ سیاسی با استعمار و صهیونیسم. او از مصلحان اسلامی سدۀ اخیر در جهان اسلام است. با اینکه تحت تأثیر آرای اصلاحی و انقلابی پیشگامان حرکت بیداری مسلمانان مانند سید جمال‌الدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده و دیگران بود، اما عمق اندیشه، آشنایی با سیاست و مسائل زمان، صراحت در گفتار و شجاعت در عمل، جایگاه فقهی و مرجعیت دینی ــ در شرایطی که جهان اسلام از مصلحان بزرگ و انقلابی تهی بود ــ برجستگی ویژه‌ای به وی بخشید و آموزشهای اصلاحی او را کارساز کرد.

در زمینۀ اصلاح طلبی دینی، عمده‌ترین افکار و پیشنهادهای او را می‌توان چنین برشمرد:

۱. دعوت به بازگشت به عظمت صدر اسلام: در آثار و سخنان شیخ محمدحسین، گذشته‌های پرافتخار مسلمانان و مجد و تمدن کهن آنان یادآوری شده و راز آن پیشرفتها و سِرّ انحطاط سده‌های اخیر امت اسلامی تشریح گردیده است. او معتقد است که نخستین گام رهایی مسلمانان، بازگشت به ایمان خالص و بی‌پیرایۀ صدر اسلام است.

۲. فراخوانی مسلمانان به اتحاد: او تأکید بر اتحاد میان فرقه‌های مسلمان دارد. هر چند مانند بسیاری دیگر از منادیان وحدت اسلامی تعریف و تفسیر روشنی در این زمینه به دست نمی‌دهد، اما می‌خواهد که مسلمانان به این دعوت پاسخ مثبت دهند. او تا آنجا به نقش اتحاد اسلامی اهمیت می‌دهد که جنگهای صلیب، حملۀ مغولان به امپراتوری اسلامی و نفوذ استعمار نوین غربی در جهان اسلام را معلول فقدان اعتماد میان مسلمانان می‌داند. از‌این‌رو تلاش او در دفاع از تشیع و شناساندن آن نیز به انگیزۀ زدودن غبارهای سوءِتفاهم بین دو مذهب بزرگ اسلامی و نزدیک‌تر کردن شیعی و سنّی بود. از‌این‌رو بود که عالمان فرق مختلف اسلامی به او احترام می‌گذاشتند و گاه، چنانکه در کنگرۀ قدس، عالمان وهابی نیز پشت سر او به نماز می‌ایستادند. بر اثر کوششهای وی در این زمینه بود که دو تن از استادان دانشگاه فاروق اول در بیروت، شیخ هاشم دفتردار مدنی و شیخ محمدعلی الزعبی، کتابی با عنوان الاسلام بین السّنّة و الشّیعة نوشتند که در ۱۳۶۹ ق / ۱۹۵۰ م در بیروت چاپ شد (همو، همان، ۶۱۴-۶۱۵).

۳. فراخوانی به مبارزۀ با استعمار و صهیونیسم: شیخ محمدحسین با پدیده امپریالیسم، در آن روزگار آشنا بود. آگاهی او را در این زمینه می‌توان در پاسخ وی به کنگرۀ آمریکایی «بحمدون» یافت. در ۱۰ رجب ۱۳۷۳ ق / ۱۵ مارس ۱۹۵۴ م گارلند ایوانز هاپکینز، نایب رئیس «انجمن آمریکایی دوستداران خاورمیانه»، نامه‌ای به شیخ محمدحسین نوشت و در آن از وی دعوت کرد در کنگره‌ای که به منظور بررسی راههای همکاری اسلام و مسیحیت در امر مقابله با الحاد و مادّه‌گرایی، با عضویّت عده‌ای از پیشوایان دو دین در ۱۸ شعبان / ۲۲ آوریل همان سال در شهر بحمدونِ لبنان تشکیل می‌شود، شرکت کند. او این دعوت را رد کرد و علت شرکت نکردن خود را طیّ نامۀ مفصّلی به آمریکا فرستاد که به صورت کتاب المُثُل ‌العُلیا درآمد. وی در این نامه، دیدگاههای خود را از استعمار، غرب، آمریکا، اسرائیل، مادّه‌گرایی، کمونیسم، شوروی، مسیحیّت، اسلام، دولتهای اسلامی و انگیزۀ انجمن مذکور نوشت و علت شرکت نکردن خود را در چنین کنگره‌ای بیان داشت.

۴. دعوت به رشد اقتصادی و فراگیری صنعت و دانشهای نوین: او با اینکه مسلمانان را به احیای ایمان صدر اسلام فرامی‌خواند و مبارزه با استعمار غربی را ضروری می‌دید، توجه داشت که یکی از راههای نجات از ارتجاع کهن و استعمار نوین، توسعۀ اقتصادی و آموختن علوم و فنون جدید است. وی در سخنرانی خود در مسجد جامع کوفه، پس از بازگشت از کنگرۀ فلسطین در‌این‌باره چنین گفت: غرب بر شرق مالک نشد مگر به صنعت و مکیدن از چشمه‌های ثروت. دین شریف ما همۀ مصالحی را که مفید ثروت است، برای ما بیان کرده و ضرورت رشد اقتصادی را گوشزد کرده است، و در پایان گفت: سعادت حاصل نمی‌شود مگر به دو وسیله: اتحاد و اقتصاد.

۱۶. محمدرضا بن هادی (۱۳۱۰-۱۳۶۶ ق / ۱۸۹۲-۱۹۴۷ م)، فقیه، ادیب و شاعر. وی در نجف زاده شد. پس از فراگیری مقدمات علوم، فقه و اصول را از پدر و دیگر علمای نجف آموخت. او که ادیب چیره‌دستی بود، آثارش را در نشریات مختلف انتشار داد. در بیروت درگذشت و در نجف به خاک سپرده شد.

آثار شیخ محمدرضا آل کاشف ‌الغطاء بدین شرح است: حیات الشّریف الرّضّی، در نجف، ۱۳۵۳ ق؛ الغیب و الشّهادة، نجف، ۱۳۴۶ ق؛ تحقیق کتاب حقایق التأویل فی متشابه التّنزیل سید رضی، جلد ۵، نجف، ۱۳۵۵ ق؛ «الصوت و ماهیة». چاپ در نشریۀ المرشد؛ بخشی از اشعار او در کتاب شعراء اْلغریّ در ۱۳۷۴ ق / ۱۹۵۵ م چاپ شده است.

عالمان دیگری نیز از خاندان کاشف ‌الغطاء برخاسته‌اند که از شهرت چندانی برخوردار نیستند.

 

مآخذ

آستان قدس، فهرست؛ آقابزرگ، الذریعة؛ همو، طبقات اعلام الشیعة، قرن ۱۳ و ۱۴، مشهد، ۱۴۰۴ ق؛ امین، محسن، اعیان الشیعة، بیروت، ۱۴۰۳ ق؛ حرزالدین، محمد، معارف الرجال، قم، ۱۴۰۵ ق؛ زرکلی، خیرالدین، الأعلام، بیروت، ۱۹۸۴؛ شورا، خطی؛ عواد، کورکیس، معجم ‌المؤلفّین العراقیّین، بغداد، ۱۹۶۹ م؛ فیضیّه، خطی؛ قمی، عباس، فوائد الرّضویّة، تهران، ۱۳۲۷ ش؛ کاشف ‌الغطاء، جعفر، کشف ‌الغطاء، تهران، سنگی؛ مرعشی، خطی؛ مرکزی، خطی؛ مرکزی و مرکز اسناد، خطی؛ مشار، چاپی عربی؛ همو، چاپی فارسی؛ معلم حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار، اصفهان، ۱۳۵۲ ش؛ وزیری، خطی.

 

حسن یوسفی اشکوری

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 563
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست