اَلباره، سرزمینی از ناحیۀ حمص در سوریه، ساکنان این ناحیه از قبیلۀ بهراء یمن بودهاند که پس از فتح این سرزمین به دست ابووعبیدة بن جراح در 16ق، بدانجا کوچیدند (ابنخردادبه، 73؛ یعقوبی، 324). الباره بیش از اسلام بیش از اسلام شهری بزرگ و مرکز دادوستد روغن زیتون بوده است (I/ 1024، EI2). در این سرزمین دژی بود که به آن زاویة الباره میگفتند (عبدالمؤمن، 1/ 152). آثار باستانی بسیاری شامل مجسمهها و معابد، از دورۀ حکومت رومیان در این ناحیه بر جای مانده که از جملۀ آنها تالار وسیعی است به طول 15 و عرض 7 متر که تمامی آن در درون صخرهای با سقفی یکپارچه است. سطح این سقف به روغنی مخصوص آغشته شده که تاکنون نیز تغییر رنگ نداده است. بر روی یکی از تالارهای این دیوار شکل صلیب، و بر روی یکی از درهای آن نوشتهای به زبان رومی به چشم میخورد (غزی، 1/ 523). در تقسیمات جغرافیایی روستای الباره از توابع جنوبی احسم از شهرستان اریحا در استان ادلب در سوریه، و فاصلۀ آن تا مرکز بخش 4 ﻛمـ است. جمعیت آن برابر سرشماری 1992م/ 1371ش، 075’4نفر بوده است (المعجم ...، 2/ 213). خانههای بافت قدیم این روستا از سنگ و گل است، اما ساختمانهای جدید از سنگ و سیمان ساخته میشود. مردم روستا بیشتر کشاورزی و دامپرورند که بجز کشت غلات، به پرورش درختان میوه همچون انگور، انجیر و هلو نیز میپردازند (همانجا). الباره در جنگهای صلیبی میان مسلمانان و مسیحیان چندینبار دست به دست شد (EI2، همانجا). در 490ق/ 1097م دقاق، امیر دمشق به اتفاق اتابک خود، طغتکین در نزدیکی الباره بر لشکری بزرگ از صلیبیان تاختند و آنان را غافلگیر کردند (ابنعدیم، 2/ 131؛ ابنتعزی بردی، 5/ 146؛ رانسیمان، 1/ 290-291). یک سال بعد ریموند به سرزمینهای مسلمانان حمله کرد و به الباره باخت. مردم شهر امان خواستند، ولی ریموند همۀ آنها را کشت و یا برده کرد و مسیحیان را در آنجا سکنى داد. وی مساجد را به کلیسا بدل کرد و یک تن از کشیشان لشکر خود را به مقام اسقفی آن شهر منصوب نمود (همو، 1/ 339). اسقف الباره بسیاری از هماهنگیهای سپاه ریموند را صورت میداد، ازجمله: نحوۀ حرکت آن، چگونگی برخورد با مسلمانان و یا رساندن پیامهای او به دیگر فرماندهان و حکمرانان شهرهای تصرف شده (همو، 1/ 355). زمانی که امیر بلک بن ارتق به حکومت حلب رسید (517ق/ 1123م)، الباره را نیز تصرف کرد و اسقف شهر را به اسارت گرفت. در همان سال سران سپاه صلیبی که در اسارت امیربلک در قلعۀ خَرتَبِرت بودند، با نیرنگ گریختند و همزمان اسقف الباره نیز توانست بگریزد (ابنقلانسی، 209-210). پس از تسلط دوبارۀ مسیحیان بر این شهر، نورالدین محمود بن زنگی در 546ق/ 1151م قلعۀ الباره را همراه با قلعههای دیگری، از آنان بازپس گرفت (ابن اثیر، 11/ 154-155؛ ابن وردی، 79؛ 2/ 1193). الباره همچنین نام سرزمینی کوهستانی از جزیرةالخضراء در اندلس است که کوههای مرتفع و باغهای میوۀ بسیار دارد (یاقوت، بلدان، 1/ 460)؛ نیز نام قلعهای است که ویرانههای آن بر روی قلۀ کوهی میان ماردین و آمد قرار گرفته است (همو، المشترک ...، 35).
مآخذ
ابن اثیر، الکامل؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابنخردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش محمد مخزوم، بیروت،1408ق/ 1988م؛ ابن عدیم، عمر، زیدةالحلب من تاریخ حلب، به کوشش سامی دهان، دمشق، 1457ق؛ ابن قلانسی، حمزه، ذیل تاریخ دمشق، بیروت، 1908م؛ ابن وردی، عمر، تتمةالمختصر فی اخبار البشر، به کوشش احمد رفعت بدراوی، بیروت، 1389ق/ 1970م؛ رانسیمان، استیون، تاریخ جنگهای صلیبی، ترجمۀ منوچهر کاشف، تهران، 1360ش؛ سامی، شمسالدین، قاموس الاعلام، استانبول، 1306ق؛ عبدالمؤمن بن عبدالحق، مراصد الاطلاع، به کوشش علیمحمد بجاوی، بیروت، 1373ق/ 1954م؛ غزی، کامل، نهرالذهب فی تاریخ حلب، حلب، 1343-1345ق؛ المعجم الجغرافی، به کوشش عماد مصطفى طلاس، دمشق، 1413ق/ 1992م؛ یاقوت، بلدان؛ همو، المشترک، 1406ق/ 1986م؛ یعقوبی، احمد، البلدان، لیدن، 1892م؛ نیز: