آخرین بروز رسانی : یکشنبه
18 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
اِبْنِ بَطّوطه، ابوعبدالله محمد بن
عبدالله بن محمد بن ابراهيم لواتی طنجی (ابن جزی،
۹) و يا به صورتی كاملتر، ابوعبدالله محمد ابن عبدالله بن
ابراهيم بن محمد بن ابراهيم بن يوسف (ابن حجر، ۵/
۲۲۷)، جهانگرد معروف (۷۰۳-
۷۷۹ ق/
۱۳۰۴-۱۳۷۷ م). لقب او به دو
صورت شرفالدين (ابن جزی، همانجا) و شمسالدين (زبيدی، ۵/
۱۰۹) آمده است. به نوشتۀ ابن جزی
(ص ۱۲) وی در بلاد مشرق به لقب شمسالدين شهرت داشته
است. حرف «ط» در نام ابن بطوطه گاه مشدد و گاه مخفف ذكر شده است، اما صورت
مشدد آن درستتر به نظر میرسد. اين نكته به صورتی قاطع از سوی
فيشر در ۱۹۱۸ م عنوان شده است (ص 239). به نوشتۀ
كراچكوفسكی (IV/ 417) اصل ابن بطوطه از قبيلۀ بربرهای
لواته است كه در زبان بربری آن را الواتن [۱]میناميدند.
گروههايی از اين قبيله در سراسر شمال افريقا از جمله مصر پراكنده
بودند (ابن خلدون، العبر،
۲(۵)۱۰۰۲-۱۰۰۳؛ قس:
EI2، ذيل لواته[۲]). نسبت لواتی نشانۀ تبار
غيرعرب و طنجی بيانگر رابطۀ ابن بطوطه با زادگاهش طنجه است. ابن جزی مینويسد:
«ابوعبدالله در شهر غرناطه به من گفت كه ولادتش دوشنبه ۱۷ رجب
۷۰۳ ق [۲۴ فوريۀ
۱۳۰۴ م] در طنجه روی داده است» (ص
۱۴). دربارۀ نخستين سالهای زندگی و شرح احوال ابنبطوطه جز آنچه
در سفرنامۀ وی آمده است، چيزی نمیدانيم. چنين به نظر میرسد
كه وی در زادگاه خويش به تحصيل پرداخت. تحصيل او در علوم دينی
بر اساس تعاليم فرقۀ مالكی بود كه آن زمان در شمال افريقا صورتی گسترده و
پيروانی بسيار داشت و بیگمان او در فقه مالكی دارای
معلوماتی بود. زيرا از روزگار جوانی و حتی در سفرهای
خود نيز به امر قضا میپرداخت (كراچكوفسكی، IV/
417-418). ابنبطوطه،
چنانكه خود گويد (ص ۱۵۳)، در مكه با فقيهی از مردم طنجه
به نام ابوالحسن علی بن رزقالله انجری آشنا شد كه با پدرش
دوستی داشت و هرگاه اين فقيه به طنجه وارد میشد، در خانۀ آنان
اقامت میگزيد. از اين گفتار چنين برمیآيد كه احتمالاً خانوادۀ او
نيز با اهل فقه و قضا مرتبط بودهاند.
ابن بطوطه هنگامی كه
۲۲ ساله بود، راه سفر پيش گرفت و در پنجشنبه ۲ رجب
۷۲۵ ق/ ۱۴ ژوئن ۱۳۲۵ م
زادگاه خود طنجه را ترك گفت (همو، ۱۴). قصد او از اين سفر به جا
آوردن مراسم حج و زيارت تربت پيامبر (ص) بود. چه بسا گمان نمیكرد
كه سفرش ساليان دراز به طول انجامد و پس از يك ربع قرن به موطن خود
بازگردد (همو، ۷۰۱). سفر ابنبطوطه مصادف با روزگار فرمانروايی
ناصرالدين ابوسعيد (همو، ۱۴) عثمان دوم فرزند يعقوب ابويوسف بن
عبدالحق از سلاطين مرينی فاس بود (زامباور، 79). مسير وی از زمان
حركت معلوم و مشخص است. او از طنجه به راه افتاد و نخست به شهر تلمسان
در الجزيره رسيد. در اين شهر با دو سفير اعزامی از جانب سلطان ابويحيی
پادشاه افريقيه به نامهای ابوعبدالله محمد بن ابی بكر بن علی
بن ابراهيم نفزاوی و شيخ ابوعبدالله محمد بن حسين بن عبدالله قرشی
زبيدی كه هر دو از قضات تونس بودند، آشنا شد و پس از چند روز در شهر
ملياته به آنان ملحق گرديد و با آنان از شهر خارج شد. چند روز بعد قاضی
محمد بن ابی بكر نفزاوی در راه وفات يافت و همراهان او ناگزير به
مليانه بازگشتند. ابنبطوطه كه تنها مانده بود، همراه گروهی از
بازرگانان تونسی به شهر الجزيره رفت. در آنجا زبيدی و فرزند قاضی
متوفی به او ملحق شدند (ابنبطوطه، ۱۵). وی پس از
عبور از قسنطينه به تونس رفت و مدتی بعد با قافلهای كه سمت
قضای آن راه يافته بود به سوسه و سپس به شهر صفاقس رسيد و در آنجا
با دختر يكی از امنای آن سرزمين ازدواج كرد (همو،
۱۶- ۱۹) و سرانجام پس از گذر از طرابلس و ديگر نواحی
شمال افريقا به اسكندريه و دمياط رفت و از طريق شط نيل به قاهره رسيد
(همو، ۲۰-۳۶). شهر قاهره كه در آن زمان تحت
فرمانروايی مماليك بود، روزگار شكوفايی خود را میگذرانيد.
مصر عهد مماليك چندان اثری در او بر جای نهاد كه مصر عهد فاطميان
در ناصر خسرو قباديانی. وی از قاهره در مسير نيل به راه افتاد و
به آسوان رسيد و از آنجا از طريق صحرا راه مشرق و بنـدر عيـذاب ــ در كنـار
دريای سرخ ــ را در پيش گرفت و خواست از آنجا با كشتی عازم جده
شود، ولی معلوم شد كه به سبب جنگ ميان قبايل بجساه و مماليك،
ناوهای مصری در دريا رفت و آمد نمیكنند. در نتيجه ابنبطوطه
ناگزير به قاهره بازگشت (همو، ۵۲ -۵۳؛ كراچكوفسكی،
IV/ 418). از اين رو در صدد برآمد راه شام را در پيش گيرد و به
كاروانيانی كه همه ساله از دمشق به مكه میرفتند، ملحق شود.
او با استفاده از فرصت به فلسطين رفت و از راه بيتالمقدس به بيروت،
طرابلس، حلب، انطاكيه، لاذقيه، بعلبك و دمشق گام نهاد و مدتی در اين
شهر اقامت گزيد و از آنجا با كاروان حجاج عازم مدينه و مكه شد و از اين دو
شهر مطالب مبسوطی نيز در سفرنامۀ خويش آورده است (ص
۶۰-۱۷۴). پس از ترك مكه آهنگ عراق كرد و از
راه قادسيه به نجف اشرف رفت و به حرم حضرت علی بن ابی
طالب(ع) مشرف گرديد و پس از آن از راه بغداد و بصره با قافله عازم ايران
شد و از آبادان، ماهشهر (معشور) و شوشتر ديدن كرد و در اين شهر بيمار شد (ابن
بطوطه، ۱۷۵-۱۹۴). ابن بطوطه به اصفهان و
شيراز نيز سفر كرد و در اين شهر با قاضی مجدالدين شيرازی ملاقات
نمود و به زيارت آرامگاه شيخ سعدی رفت (همو،
۱۹۹-۲۱۶). وی پس آنگاه از راه
كازرون به عراق بازگشت و پس از گذر از كربلا بار ديگر به بغداد رفت (همو،
۲۱۸-۲۲۱) و مدتی بعد در ملازمت امير
علاءالدين محمد از اميران سلطان ابوسعيد بهادرخان عازم تبريز شد و از آنجا
دوباره به بغداد بازگشت (همو، ۲۳۲-۲۳۳) و
بار ديگر عزم سفر حج و زيارت حرمين كرد. اين بار ابن بطوطه، ميان سالهای
۷۲۹-۷۳۰ ق/ ۱۳۲۸-
۱۳۲۹ م، در مكه اقامت گزيد (همو،
۲۴۱). در آنجا سخت بيمار شد و پس از بازيافتن سلامت خويش،
با دانشمندان محل آشنا شد و سپس از طريق جده به سواحل شرقی افريقا و
از آنجا به يمن، عدن و مگاديشو (مقديشو) رفت و از آنجا راه ظفار، سواحل شرقی
عربستان، عمان و خليج فارس را در پيش گرفت تا به جزيرۀ هرمز رسيد و
با سلطان قطبالدين تهتن (تهمتن) پادشاه هرمز ملاقات كرد. آنگاه به
لارستان فارس، جزيرۀ كيش و بحرين عزيمت نمود و در ۷۳۲ ق به مكه
بازگشت و پس از گزاردن حج از راه دريای سرخ و عيذاب به غزه و از
آنجا به آسيای صغير رفت (همو،
۲۴۱-۲۸۴) و در قونيه به زيارت تربت
مولانا جلالالدين محمد بلخی شتافت (همو، ۲۹۴).
سفر به سوی شمال را دومين
مرحلۀ سفر ابن بطوطه نوشتهاند كه خط سير آن تا اندازهای مبهم و
آشفته به نظر میرسد. در اين سفر ابن بطوطه از آسيای صغير گذشت
و از طريق سينوپ [۳]به دريای سياه رسيد و با گذر از شبه جزيرۀ كريمه
به شهر كفا[۴] رفت كه همان فئودوسيای [۵]كنونی است.
در اين شهر كه يكی از مراكز عمدۀ بازرگانی ميان شرق و غرب
و در اختيار جنواييها بود، ابن بطوطه نخستين بار صدای ناقوس كليساها را
شنيد، چندانكه به هراس افتاد (همو،
۳۲۲-۳۲۳). در آن زمان سوداك
[۶](سرداق، سوداق) بندر عمدۀ كريمه به شمار میرفت. ابن بطوطه اين شهر را پنجمين بندر
مهم جهان و در رديف اسكندريۀ مصر، كولم (كيلون) و كالكوت (كاليكوت[۷]) در هند و زيتون
(تسوئن ـ جئو ـ فو[۸]) در چين دانسته است (همو، ۲۰). او سپس
سراسر شبه جزيرۀ كريمه را درنورديد و از آنجا به جنوب روسيه رفت. چنين به نظر میرسد
كه وی تا سرزمين بلغارها در كنار رود ولگا نيز سفر كرده باشد (كراچكوفسكی،
همانجا). بروكلمان ضمن تأييد اين نكته كه ابن بطوطه به سرزمينهايی
كه وصف كرده، رفته است. استثنا قايل شده و چنين اظهار نظر كرده كه وی
ظاهراً در سرزمين بلغارها نبوده است، زيرا سفر به آن ديار دشوار بوده و دست
كم ۶۰ روز وقت میگرفته است، و بنابراين وصفی را كه
از ارض ظلمات به دست میدهد، چنانكه نخستين بار ماركوارت بدان توجه
كرده، از يك اثر ادبی گرفته است (GAL, S, II/
365-366). ابن
بطوطه سپس از حاجی ترخان (آستاراخان) با كاروانی كه متعلق به
خاتون پيلون دختر فرمانروای يونان (روم) و همسر خان ازبك بود به
قسطنطنيه رفت (ابن بطوطه، ۳۴۳) و مدتی بعد به منطقۀ اردوی
زرين (قزل اوردا) بازگشت و در منطقۀ خان اردوی زرين در شهر
سرا كه احتمالاً سرای نو باشد، اقامت گزيد (كراچكوفسكی، همانجا) و
بعد از طريق ولگا به خوارزم، بخارا، نخشب، سمرقند، بلخ، هرات، طوس، مشهد،
سرخس، تربت حيدريه، نيشابور، بسطام، غزنه و كابل رفت (ابن بطوطه،
۳۵۵-۳۹۳).
اول محرم ۷۳۴ ق/
۱۲ سپتامبر ۱۳۳۳ م ابن بطوطه به درۀ سند
رسيد كه معروف به پنجاب است (همو، ۳۹۳). بخش ديگر سفرنامۀ وی
از همين جا آغاز میگردد. وی ضمن سفر تا رسيدن به دهلی از
شگفتيهای آن سرزمين و زنده سوزانيدن زنان ياد كرده است (همو،
۴۱۱-۴۱۴). ابن بطوطه در راه سفر از مولتان
به دهلی، گرفتار حمله گروهی از هنديان شد و در اين ماجرا تيری
به او اصابت كرد، اما جان به سلامت برد (همو، ۴۱۰). در دهلی
با ابوالمجاهد محمدشاه فرمانروای آن سرزمين ديدار كرد. يك ماه و نيم
پس از ورود او به دهلی دختر ابن بطوطه كه كمتر از يك سال داشت،
درگذشت (همو، ۵۰۵). شخصيت وی چنان در سلطان مؤثر
افتاد كه مدت چند سال سمت قضای آن ناحيه را به او واگذاشت
(كراچكوفسكی، همانجا؛ ابنخلدون، مقدمه، ۱۸۱). بخش
بزرگی از سفرنامۀ ابن بطوطه دربارۀ هند و مشاهدات او در اين كشور است. هنگامی كه محمدشاه سفيرانی
با هدايا به چين فرستاد، ابن بطوطه نيز از زمرۀ نمايندگان وی
بود. كوشش اين هيأت برای گذر از خشكی و سفر از طريق قندهار با
توفيق همراه نشد. وی در اين سفر با دشواريهايی چون جنگ با
هندوان، اسارت در دست كفار و خطر دربهدری و گرسنگی مواجه گرديد
(ابن بطوطه، ۵۳۲ - ۵۳۸)، ناچار راه دريا
در پيش گرفت و از راه كاليكوت به جزاير مالديو [۹]رفت (همو،
۵۶۲؛ كراچكوفسكی، همانجا). در آنجا ازدواج كرد و سمت
قضا يافت (ابن بطوطه، ۵۸۷ - ۵۸۸) و بعد به
جزيرۀ ملوك رفت و طی ۷۰ روز اقامت در آن جزيره دوبار
ازدواج كرد و در نيمۀ ربيعالثانی ۷۴۵ ق آن جزيره را به مقصد
سيلان ترك گفت (همو، ۵۹۲ -۵۹۳). ابنبطوطه
دوباره به جزاير مالديو بازگشت و از آنجا به بنگاله، شمال هند و طوالسی
[۱۰]رفت و در مسير چين به راه افتاد و ۱۷ روز پس از
ترك طوالسی به ساحل چين رسيد و به چين كلان (كانتون) رفت (همو،
۶۰۹-۶۳۵). در بازگشت از طريق جاوه به
هندوستان و بندر كاليكوت رفت. در كاليكوت سوار كشتی شد و پس از
۲۸ روز در محرم ۷۴۸ ق به ظفار رسيد. از ظفار به
مسقط و از آنجا به جزيرۀ هرمز و بعد به فسا، شيراز، اصفهان، شوشتر، بصره و نجف رفت و بار
ديگر مرقد علی بن ابی طالب(ع) را زيارت كرد و از آنجا عازم
كوفه، بغداد و شام شد و اوايل ربيعالاول ۷۴۹ ق به حلب
رسيد. از آنجا به دمشق، بيت المقدس، اسكندريه، قاهره و عيذاب رفت و در
آنجا سوار كشتی شد تا به جده رسيد و آنگاه راه مكه در پيش گرفت و در
۲۲ شعبان ۷۴۹ ق چهارمين بار به زيارت بيتالله
الحرام شتافت (همو، ۶۵۴). وی پس از گزاردن مراسم حج
به فلسطين رفت و شاهد شيوع بيماری دهشتناك وبا (۷۴۹
ق) در آن سرزمين شد. اندكی بعد آرزوی بازگشت به ميهن در او
قوت گرفت و در صفر ۷۵۰ ق/ آوريل
۱۳۴۹ م با كشتی كوچكی ابتدا عازم تونس
شد. در تونس اشتياق سفر به جزيره ساردنی در او پديد آمد (همو،
۶۵۶ -۶۵۷). وی در اين سفر دو بار در
معرض هجوم دزدان دريايی قرار گرفت (گيب، 9)، ولی توانست جان
به در برد و از شهرهای تنيس و تلمسان بگذرد. هنگامی كه به شهر
تازی رسيد، به او خبر دادند كه مادرش از ابتلا به بيماری وبا
درگذشته است (ابن بطوطه، ۶۵۷). ابنبطوطه روز جمعه اواخر
شعبان ۷۵۰ ق وارد فاس شد و به دربار امير ابوعنان
(۷۴۹- ۷۵۹ ق/ ۱۳۴۸-
۱۳۵۸ م) رفت و در آنجا استقرار يافت و مورد احترام وی
قرار گرفت (همانجا). دوران آوارگی و سرگردانی ابن بطوطه بدين
جا پايان نپذيرفت. زيرا هنوز دو سرزمين ديگر اسلامی را نديده بود. وی
برای زيارت قبر مادر به زادگاه خود شهر طنجه رفت و از آنجا عازم سبته
شد. در سبته مرضی گريبانگير وی گشت كه سه ماه به درازا كشيد و
او ناگزير چند ماه در آن شهر بماند (همو، ۶۶۴). سپس عازم
اندلس شد. ابن بطوطه به جبل الفتح يا جبل الطارق رفت و در آنجا با
ابوزكريا يحيی بن سراج الرندی ديدار كرد (ابن خطيب،
۳۸). از آنجا به شهر رُنده [۱۱]و سپس به مالقه
(مالاگا) رفت و سرانجام به غرناطه پايتخت اندلس رسيد (ابنبطوطه،
۶۶۸-۶۷۰). گمان میرود وی در
اين شهر با كاتب سفرنامۀ خود محمد بن جزی آشنا شده باشد (كراچكوفسكی، IV/ 420).
در بازگشت بار ديگر به جبل الطارق رفت. در اول محرم ۷۵۳
ق به فرمان ابوعنان عازم سفری دشوار و طولانی به افريقای
مركزی شد. وی از طريق سجلماسه به تمبوكتو [۱۲]و مالی
رفت كه هنوز مدت درازی از نفوذ اسلام در اين ديار نمیگذشت
(ابن بطوطه، ۶۷۲ -۶۹۴). ابنبطوطه در
بازگشت به تكدّا (تگدا[۱۳]) رفت و از معادن مس آن سرزمين ديدن
كرد (همو، ۶۹۵- ۶۹۸) و در ۱۱
شعبان ۷۵۴ ق با كاروانی از بردهفروشان راه دشواری
را تا هكار طی كرد و سرانجام اواخر همان سال به فاس بازگشت (همو،
۶۹۹-۷۰۰). ابنبطوطه از آن پس ديگر به
سير و سفر نپرداخت و حدود بيست و اندی سال از اواخر عمر خود را در آنجا
به سر برد و در ۷۷۹ ق/ ۱۳۷۷ م درگذشت
(كراچكوفسكی، همانجا). شايد ابن بطوطه قصد داشت در اندلس اقامت گزيند
و از فرمانروای غرناطه در تدوين سفرنامۀ خويش ياری
طلبد، اما سلطان ابوالحجاج يوسف، شاه غرناطه به سبب بيماری او را
نپذيرفت. تنها مادر پادشاه مقداری سكۀ طلا برای
او فرستاد (ابنبطوطه، ۶۷۱). ابنبطوطه در فاس به خلاف
غرناطه مورد توجه امير ابوعنان مرينی قرار گرفت و چنانكه خود گفته
است «چون به آنجا كه مقر مولای ما اميرالمؤمنين است، وارد شدم به
دستبوس وی نايل آمدم و به زيارت و ديدار وی تبرك جستم و بعد
از مسافرتهای دراز در كنف احسان وی بيارميدم» (ص
۷۰۰).
عصر مرينيان، به ويژه دوران
فرمانروايی ابوالحسن علی بن عثمان (۷۳۲-
۷۴۹ ق/ ۱۳۳۲-
۱۳۴۸ م) و امير ابوعنان فارس المتوكل بن علی،
دوران شكوفايی فرهنگ اسلامی در مغرب بود. بسياری از
بزرگان علم و ادب در دستگاه اين دو سلطان گرد آمده بودند كه از آن جملهاند
ابن خلدون و ابن خطيب كه هر دو از معاصران ابن بطوطه بودند. ابن خلدون
خود به بار يافتن ابن بطوطه از مشايخ طنجه به بارگاه سلطان ابوعنان
اشاره دارد (مقدمه، ۱۸۱-۱۸۲). به نظر میرسد
كه نگارش ماجرای سفر ابن بطوطه به ابتكار ابوعنان بوده باشد. او برای
ابن بطوطه اديبی چون ابنجزی را به عنوان كاتب و محرر برگزيد
(كراچكوفسكی، همانجا). ابنجزی خود در اينباره اشارهای
دارد مبنی بر اينكه تدارك سفرنامه به دستور ابوعنان بوده است (ص
۱۲).
عنوان سفرنامۀ ابن بطوطه
تحفة النظار فی غرائب الامصار و العجايب الاسفار بوده است، ولی
در نزد اهل دانش بيشتر با نام رحلۀ ابنبطوطه شناخته شده است.
كتاب را ابنبطوطه خود ننوشته است. متن كتاب كه از زبان او نقل شده بود،
توسط محمد بن محمد بن جزی الكلبی تحرير گرديد و هم اكنون بخشهايی
از دستخط او در كتابخانۀ ملی پاريس موجود است. وی علاوه بر ماجرای سفر
ابن بطوطه شرحی نيز پيرامون زندگی خود نوشته كه موجود است (GAL, S, II/ 366؛
دوسلان، شم 2287-2291). نگارش ماجرای سفر ابن بطوطه در مدتی
كمتر از سه ماه با شتاب انجام پذيرفت. تقرير ابنبطوطه و املای كتاب
در ۳ ذيحجۀ ۷۵۶ ق به پايان رسيد و ابنجزی كار تصحيح و
تدارك آن را در صفر ۷۵۷ ق به انجام رسانيد (ابن بطوطه،
۷۰۰-۷۰۱). ممكن است بسياری از نقايص
سفرنامه ابن بطوطه متوجه ابن جزی باشد. پيش از هر چيز نقايص مزبور
را بايد به صورت ظاهری سفرنامه مربوط دانست كه در اكثر موارد ناهمگون
به نظر میرسد. ضمن توجه به بخشهايی از سفرنامه میتوان
پيرامون ظرايف شيوۀ نگارش ابن جزی و كوشش او در آوردن عبارات مسجع و اطالۀ كلام
كه ويژۀ عصر انحطاط است، داوری نمود، ولی خوشبختانه اين شيوۀ نگارش
در همه جا مشهود نيست و اغلب در لابهلای آنها شرح سادۀ مطالب
كه گاه گرايشی به زبان محاوره دارد، مشهود است. اين مطالب تا
اندازهای صميمانه و جدی است كه معلوم میشود به ابنبطوطه
تعلق دارد (كراچكوفسكی، IV/ 422). هنگامی كه ابن جزی
میكوشد تا داستانهای جداگانۀ ابن بطوطه را به يكديگر متصل
و آنها را با آب و تاب بيان كند، مطالب پر طمطراق، ولی خشك و فاقد
محتوا به نظر میرسند. گاه اشعاری از شاعران نقل میكند كه
با موضوع مورد بحث چندان ارتباطی ندارند. در شرح مربوط به شام و
عربستان قطعات بسياری از نوشتۀ ابن جبير را میتوان در
رحلۀ مشاهده كرد (ص ۸۴ به بعد؛ ابن جبير،
۲۳۴ به بعد). ابن بطوطه داستانهايی جدا از يكديگر را
برای ديگران تقرير میكرد. از اين رو هنگامی كه نياز افتاد
تا اين داستانها به صورتی منظم و در پيوند با يكديگر تدوين شوند، ابن
جزی در كار تحرير مطالب كوشش بسيار كرد و چه بسا دريافتهای خود
را در آن دخالت داد. حال آنكه خود آن سرزمينها را نمیشناخت. همين
نكته سبب آشفتگيهايی در تحرير سفرنامه شده است (كراچكوفسكی، IV/ 423).
مطالب سفرنامۀ ابن بطوطه دربارۀ هندوستان و چين گاه افسانههای «سفرهای سندباد» و عجائب
الهند بزرگ بن شهريار رامهرمزی را در ذهن خواننده زنده میكند.
با اين وصف نبايد از نظر دور داشت كه او از برجستهترين جهانگردان مسلمان
بود. طول راهی را كه ابنبطوطه پيموده
۰۰۰‘۷۵ ميل تخمين زدهاند (گيب، 9). به تقريب
اغلب آثاری كه دربارۀ اردوی زرين و آسيای ميانه نوشته شده، بینياز از
سفرنامۀ ابن بطوطه نبودهاند. ابن بطوطه آخرين جهانگرد بزرگی است كه
به سراسر جهان اسلام سفر كرد. او در واقع رقيب شايستهای برای
ماركوپولو به شمارمیرفت كه بهتقريب همزمان وی بود (كراچكوفسكی،
IV/ 417 به نقل از روسكا[۱۴]). در سفرنامۀ ماركوپولو
نيز همانند رحلۀ ابن بطوطه كار عمده را محرر انجام داد. مطالب ابن دو سفرنامه
دربارۀ آسيا مكمل يكديگرند، ولی ماركوپولو خاور دور را بهتر از ابنبطوطه
میشناخت. گرچه مطالبی از سفرنامۀ ابن بطوطه
از جمله شرح وی دربارۀ سرزمين توالسی (طوالسی) با افسانههايی در آميخته
است، با اين وصف هر چه بررسی سفرنامۀ او عميقتر میشود،
مراتب اعتماد نسبت به آن فزونی میگيرد.
نه در سفرنامه و نه در ديگر مآخذ،
نوشتهای ادبی از ابنبطوطه شناخته نشده است، ولی او
ناقل و شارح بسيار توانايی بود (همو، IV/ 418). سفرنامۀ ابن
بطوطه در خارج از سرزمين مغرب ميان نويسندگان اسلام چندان شهرتی
نداشت. تنها شخصيتهای نادری چون ابن خلدون (مقدمه،
۱۸۱-۱۸۲)، مقری (۱/
۱۵۲، ۷/ ۳۳۷) و ابن خطيب (ص
۳۷- ۳۸) از او ياد كردهاند. ديگر كسان نيز بعدها مطالبی
از اينان نقل كردهاند (ابنحجر، ۵/ ۲۲۷). از مؤلفان
اسلامی سدههای بعد تنها خلاصهای از سفرنامۀ ابن
بطوطه را میشناسيم كه از سوی محمد بن فتح البيلونی به
نام المنتقی با چاپ سنگی ۱۲۷۸ ق در
قاهره انتشار يافته است كه جهانگردان اروپايی نسخۀ آن
را اوايل سدۀ ۱۹ م در مصر به دست آوردهاند. ابن بطوطه نخستين بار
در اروپا از سوی جهانگردانی چون زتسن
[۱](۱۷۶۷-۱۸۱۱ م) و
بوركهارت [۲](۱۷۴۸-۱۸۱۷ م)
شناخته شد. آنان به گونهای شايسته دربارۀ همتای
مراكشی خويش اظهار نظر كردهاند. در نتيجۀ كوشش آنان
نسخۀ ملخص البيلونی نخستين بار به كتابخانۀ گوتا و كمبريج
راه يافت و متن آن در دسترس اهل تحقيق قرار گرفت. كوزه گارتن[۳]،
مورخ و خاورشناس آلمانی
(۱۷۹۲-۱۸۶۰ م) نخستين كسی
بود كه به اتفاق شاگرد و همكار خود آپتس
[۴](۱۷۹۴-۱۸۵۷ م) در اين
زمينه به مطالعه و تحقيق پرداختند. كوزه گارتن ۱۸۱۸
م ضمن مجموعهای همراه با متن و تعليقات در سه بخش، با عنوانهای
«سفر به ايران[۵]»، «سفر به مالديو[۶]» و «سفر به
افريقا[۷]»، پيرامون سفرنامۀ ابنبطوطه اظهارنظر كرد. آپتس نيز در ۱۸۱۹ م
اثر مشابهی دربارۀ سفر ابنبطوطه به مالابار انتشار داد. گام عمده در ترجمۀ متن
خلاصه شده توسط لی [۸]استاد دانشگاه كمبريج در
۱۸۲۹ م برداشته شد. در ۱۸۴۰-
۱۸۵۵م ترجمۀ پرتغالی اين متن توسط
موئورا[۹]، عربشناس پرتغالی(۱۷۷۰-۱۸۴۰
م) صورت پذيرفت (كراچكوفسكی، GAL, S, II/ 366; IV/
429). اين ترجمه
از روی نسخههای خطی بود كه در
۱۷۹۷ م توسط وی در فاس مراكش خريداری
شده بود (همانجا). پس از تصرف الجزيره از سوی فرانسويان چند نسخۀ خطی
ديگر از سفرنامۀ ابن بطوطه به دست آمد. نسخهای نيز در بندر كونستانتای
[۱۰]رومانی كشف شد. متعاقب آن حدود ۵ نسخۀ خطی
از اين سفرنامه در كتابخانۀ ملی فرانسه گرد آمد كه دو نسخۀ آن كامل و
بعضی از آنها شامل صفحاتی به خط ابن جزی اولين كاتب
سفرنامه بود. در نتيجۀ اين دستاورد، دانشمندان فرانسوی پس از يك رشته كوششها در امر
تحقيق و ترجمه توانستند نخستين چاپ از متن كامل اثر را با ترجمه طی
سالهای ۱۸۵۳- ۱۸۵۸ م در
۴ جلد منتشر سازند كه زحمت عمدۀ آن بر عهدۀ دفرمری،
خاورشناس فرانسوی
(۱۸۲۲-۱۸۸۳م) و سانگينتی،
دانشمند ايتاليايی تبار مقيم فرانسه
(۱۸۱۱-۱۸۸۳م)
بود[۱۱]. انتشار جلد اول مورد توجه و تاييد رنان، فيلسوف و نويسندۀ
فرانسوی (۱۸۲۳-۱۸۹۲ م) و
متخصص تاريخ اديان قرار گرفت و مطالب ارزندهای پيرامون شخصيت ابن
بطوطه نوشت[۱۲]. طبع فرانسوی كتاب تاكنون نيز به عنوان
يكی از ارزندهترين مآخذ باقی مانده و بارها تجديد چاپ شده است.
تحقيقات متعددی در زمينۀ بخشهای مختلف رحلۀ صورت گرفته است كه از آن جمله است ترجمۀ فن مژيك
[۱۳]در ۱۹۱۱ م و گيب در
۱۹۲۹ م كه با تفسيرهايی نيز همراه بودهاند.
بعدها ترجمۀ كامل رحلۀ با يادداشتها و تعليقات از سوی گيب در سه جلد انجام شد كه
انتشار آخرين جلد آن در ۱۹۷۱ م پايان
پذيرفت[۱۴]. كار گيب را میتوان تحقيقی مناسب دربارۀ اين
رقيب مراكشی ماركوپولو به شمار آورد.
پس از انتشار متن رحلة در پاريس، چند
بار نيز در ممالك مشرق به چاپ رسيد و متن كامل آن آهسته آهسته به محيط
خوانندگان عرب راه يافت و در كتابهای درسی منعكس شد. سه طبع
اين اثر توسط فؤاد افرام بستانی در ۱۹۲۷ منتشر
گرديد (كراچكوفسكی، IV/ 428).
اولين ترجمۀ تركی
رحلة در نشريۀ تقويم وقايع چاپ استانبول زير نظر كمال افندی درج شد كه
تاريخ آغاز آن مربوط به نيمۀ دوم سدۀ ۱۹ است (همانجا). بعدها داماد محمدشريف ترجمۀ كاملی
از متن رحلۀ در سه جلد به زبان تركی تدارك ديد كه چاپ آنها در
۱۳۱۵- ۱۳۱۹ ق/
۱۸۹۷-۱۹۰۱ م به انجام رسيد (GAL, S, II/ 366).
م. جودت دانشمند اهل تركيه (د ۱۹۳۵ م) تفسير جامعی
بر كتاب ابن بطوطه دربارۀ جمعيت «اخی»ها در آسيای صغير نوشت و آنان را با فتيان
سرزمينهای اسلامی مقايسه كرد (كراچكوفسكی، IV/ 428-429).
در هندوستان مهدی حسين مطالبی دربارۀ نسخۀ خطی
رحلۀ ابن بطوطه در پاريس نوشت (صص 49-53). سعيد حمدان از مسلمانان
اوگاندا به اتفاق كينگ نوئل يادداشتهايی در خصوص آن قسمت از رحلة كه
به افريقای سياه مربوط میشود انتشار دادهاند[۱۵].
برخی از نويسندگان عرب نيز خلاصههايی از رحلة ترتيب دادهاند كه
از آن جمله است نوشتۀ شاگر خصباك زير عنوان ابنبطوطه و رحلة وی در اين كتاب ابنبطوطه
را «سيد الرحالة العرب و المسلمين» ناميده است (ص ۵). در ايران نيز
سفرنامه ابن بطوطه به وسيله محمدعلی موحد به فارسی ترجمه شد
و در ۱۳۴۸ ش در دو جلد انتشار يافت.
شك و ترديد نسبت به صحت برخی
از گفتههای ابن بطوطه از آغاز در ميان مسلمين مشهود بود. حتی
در نوشتۀ ابن جزی محرر رحلة نيز اين ترديد به چشم میخورد. در
مقدمۀ او آمده است كه «همۀ حكايات و اخباری را كه شيخ آورده است، بیآنكه متعرض
بحث در حقيقت آن شوم، حفظ كردهام. گرچه شيخ در روايت آن بخش از
داستانها كه صحيح بوده، نهايت دقت و احتياط را مرعی داشته و ضمانت
صحت قسمت ديگر را با عباراتی كه مشعر بر اين باشد، از عهدۀ خود
برداشته است» (ص ۱۳). بنا به نوشتۀ ابن خلدون،
سخنان ابن بطوطه مايۀ حيرت و شگفتی شنوندگان گرديد و ترديد دربارۀ آنها
ميان مردم شايع شد، ولی ابنخلدون خود از جملۀ منكران سخن
ابنبطوطه به شمار نمیرفت و بر آن بود كه انسان بايد «طبيعت ممكن و
ممتنع را به صراحت عقل و استقامت فطرت خويش از يكديگر باز شناسد و هر آنچه
را كه در دايرۀ امكان درآيد بپذيرد و هر چه را از آن خارج گردد، فرو گذارد» (مقدمه،
۱۸۲). از آن روزگار شك و ترديد نسبت به مطالب رحلة گاه
فزونی میيافت و گاه كاستی میگرفت. محققان اسلامی
نسبت به رحلة برخوردی همراه با ترديد داشته، آن در محدودۀ
افسانه پنداشتهاند. چنانكه به تقريب، يادی از آن نكردهاند. در
ادبيات عرب گاه گزيدههايی از اين سفرنامه در كتابها نقل میشد،
ولی از اعتبار فراوان برخوردار نبود. دانشمندان اروپايی نيز مطالب
رحلة را گاه تأييد و گاه تكذيب میكردند، تا جايی كه متن
سفرنامه از سوی يول [۱۶]دانشمند انگليسی
(۱۸۲۰- ۱۸۸۹ م) مورد انتقاد
شديد قرار گرفت (كراچكوفسكی، IV/ 424). انتقادها اغلب متوجه
بخشهايی از رحلة به ويژه بخشهای مربوط به قسطنطنيه و چين بوده
است. در مورد قسطنطنيه ابن بطوطه دچار خطاهای تاريخی شده است.
با اينهمه بايد اعتراف كرد تصويری كه از شهر ارائه كرده، واجد دقت
فراوان است. اين نكته میرساند كه ابن بطوطه با شهر آشنايی
كافی داشته كه حاصل دقت وافر وی بوده است (همو، IV/ 425).
گابريل فران يكی از برجستهترين محققان آثار اسلامی دربارۀ خاور
دور چنين اظهار عقيده كرده است كه ابن بطوطه در چين و هندوچين نبوده،
بلكه مطالب خود را به صورتی نه چندان موفق از منابع مختلف اخذ كرده
است (ص 432-433). سرانجام در سدۀ ۲۰ م دوران برائت ابن بطوطه فرا رسيد و گروهی از
دانشمندان نظر گابريل فران را بیاعتبار دانستند. با توجه به متن رحلة
معلوم میشود كه ابن بطوطه در چين با شخصی به نام بشری
كه عنوان مولانا قوامالدين سبتی داشته، ملاقات كرده و بعدها با
برادر او در سودان نيز ديدار نموده است (ص ۶۳۷ -
۶۳۸). با دقتنظر در اين مطلب پذيرفتن نظريۀ
گابريل فران دشوار مینمايد. در سفرنامه از كسانی ياد شده است
كه در مراكش شناخته شده بودند. گمان نمیرود ابنبطوطه با اظهار مطالب
نادرست، موجبات از دست دادن حيثيت و اعتبار خود را پس از بازگشت فراهم
كرده باشد. ياماموتو تاتسورا[۱۷]، خاورشناس ژاپنی نيز با
استنتاج گابريل فران موافقتی ابراز نداشته است. وی مینويسد:
«به دشواری میتوان پذيرفت كه همۀ مطالب ابن
بطوطه دربارۀ چين ساختگی باشد. شرح او گر چه در بعضی موارد مبهم به
نظر میرسد، ولی به اندازۀ كافی از نظم و ترتيب
برخوردار است. در ضمن اطلاعاتی ارائه شده كه نمودار مشاهدات او در
چين است. اين اطلاعات با مآخذ چينی و نوشتههای ماركوپولو
انطباق دارند» (كراچكوفسكی، IV/ 425). ياماموتو در تأييد نظر خويش
به تحليل شرحی كه ابن بطوطه دربارۀ سرزمين
اسرارآميز طوالسی آورده، پرداخته است. يول در روزگار خود در وجود چنين
سرزمينی سخت ترديد كرده، حتی به استهزا آن را افسانهای
بيش ندانسته است، اما برخی از محققان تا اين حد شك و ترديد روا
ندانسته و كوشيدهاند آن را در حوالی جزيرۀ برنئو جست و
جو كنند. آنان وجود اين سرزمين در نواحی ميان جاوه و جاميا و كوشنشين
و سرانجام تونكن حدس زدند. ياماموتو با اعتماد و اطمينان بسيار متذكر گرديد كه
طوالسی همان چامپاست (همو، IV/ 425-426) كه بیگمان در مسير
سفر ابن بطوطه از هندوستان به چين قرار داشته است. وی كه زبان
مردم آن سامان را نمیدانست، ممكن است تحت تأثير قصهپردازيهای
مترجمان محلی قرار گرفته باشد. بعدها محققان شك و ترديدهای
محققان پيشين را در مورد نادرستی «خيال پردازيهای» ابن بطوطه
نپذيرفتند. بايد افزود مطالبی كه ابن بطوطه از نواحی مجاور طوالسی،
از جمله جزاير مالديو آورده، بعدها از سوی ديگر جهانگردان جزء به جزء
مورد تأييد قرار گرفته است (همانجا).
ابن بطوطه مسلمانی مؤمن و سنتگرا
بود. از آنجا كه او جغرافینويس، اديب و دانشمند نبوده در شرح سفر او
انديشههای عالی و نكتههای ظريف به ندرت میتوان
يافت. وی اغلب افسانههايی را كه میشنيد، باور میكرد.
به جوكيان هند و كارهای شگفتانگيز آنان به ديدۀ قبول و اعجاب
مینگريست (ابن بطوطه، ۵۴۳ -۵۴۶) و
مانند اغلب جهانگردان تحت تأثير مشاهدات خود قرار میگرفت (كراچكوفسكی،
IV/ 428، به نقل از دخويه). اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه
ابن بطوطه زبان بسياری از مردم كشورها را كه بدان جاها سفر میكرد،
نمیدانست. او علاوه بر زبان عربی، اندكی فارسی و
شايد هم تركی میدانست. از زبان هندوان تنها واژههايی را
فراگرفته بود و میكوشيد آنها را به كار گيرد. بايد افزود كه به كار
گرفتن اين واژهها در همه حال با توفيق همراه نبود (همو، IV/ 424).
سرنوشت خواه ناخواه از او جهانگردی ساخت كه در ميان ملل اسلامی
بسيار نادر بود. او در اين راه حدود ۲۵ سال رنج آوارگی و
سرگردانی را به جان خريد. توجه او به سرزمينها كمتر از رغبت وی
به شناسايی مردم بود. به مسائل جغرافيايی توجه خاصی
نداشت و شايد به لحاظ توجه به زندگی مردم بود كه رحلۀ او در
شرح جهان اسلامی و به طور كلی وصف جوامع شرقی سدۀ
۸ ق/ ۱۴ م در نوع خود يگانه و بینظير است. اين
كتاب نه تنها در زمينۀ جغرافيای تاريخی آن روزگار، بلكه برای آشنايی
با فرهنگ آن زمان نيز گرانبهاست (همو، IV/ 428). سفرنامۀ ابن
بطوطه شامل كليۀ جهات و جوانب زندگی است. كه معمولاً مورخان چندان توجهی
بدانها نداشتند. اين كتاب حاوی مطالبی ارزشمند دربارۀ مراسم
دربارهای بيگانه، پوشاك اقوام مختلف، عادات، مشخصات، اغذيه و جز
آنهاست. گرچه نمیتوان رحلة را مدرك و سند ممتاز به شمار آورد، با اين
وصف سرشار از ديدگاههای نمايندگان متوسط فرهنگ عرب و اسلامی در
سدۀ ۸ ق/ ۱۴ م است. در رحلة ترتيب سفر اغلب مشوش است
و تاريخها گاه نادرست آمدهاند، ولی با وجود كثرت نامهای اشخاص
و جايها، خطا بالنسبه اندك است. به نظر گيب (ص 12-13) مهمترين دشواری،
مربوط به تاريخگذاری سفرهاست. چنين به نظر میرسد كه بسياری
از تاريخها بدون دقت لازم و احتمالاً به خواست محرر رحلة وارد كتاب شدهاند
كه تصحيح آنها امری است بس دشوار.
مآخذ
ابن بطوطه، محمد بن عبدالله، رحلة،
بيروت، ۱۳۸۴ ق/ ۱۹۶۴ م؛ ابن
جبير، محمد بن احمد، رحلة، بيروت، ۱۴۰۴ ق/
۱۹۸۴ م؛ ابن جزی، محمد بن محمد، مقدمه بر رحلۀ ابنبطوطه؛
ابن حجر، احمد بن علی، الدرر الكامنة، حيدرآباد دكن،
۱۳۹۶ ق/ ۱۹۷۴ م؛ ابن خطيب،
محمد بن عبدالله، كناسة الدكان بعد انتقال السكان، به كوشش محمد كمال شبانه،
قاهره، ۱۹۶۶ م؛ ابن خلدون، العبر؛ همو، مقدمة، قاهره،
وزارة الثقافة؛ خصباك، شاكر، ابن بطوطه و رحلة، بيروت، دارالآداب؛ زبيدی،
تاج العروس؛ مقری تلمسانی، احمد بن محمد، نفح الطيب، به كوشش
احسان عباس، بيروت، ۱۳۸۸ ق/
۱۹۶۸ م؛ نيز:
De Slane, Baron, Catalogue des
manuscrits arabes, Paris, 1883-1895; EI1; Ferrand, Garbriel, Relations de
uoyages et textes géographiques arabes, Persans et turks, relatifs à l’extrême
orient du VIII e au XVIIIe siècles, Paris, 1986; Fischer., A., «Kleine Mitteilungen»,
ZDMG, 1918, No. 1,27; GAL, S; Gibb, H.A.R., «Introduction» to Ibn Battuta
Travelsin Asia and Africa, 1325-1354, London, 1963; Husain, Mahdi, «Manuscripts
of Ibn Battuta’s Rehia in Paris and Ibn Juzayy», in Journal of the Asiatic
Society, 1954, Vol. XX. No, 1; Krachkovskii, I. Iu., «Arabskaia
geograficheskaia Literatura», in Izbrannie sochineniia, Moskva, 1957; Zambaur,
E., Manuel de généalogie et de chronologie pour l’histoir de l’Islam, Hannover,
1976.