آخرین بروز رسانی : دوشنبه
19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
اَریحا، شهری كهن در كرانۀ غربی
رود اردن در شمال بحرالمیت و در ۳۷ كیلومتری
شمال شرقی بیتالمقدس و مركز شهرستانی بههمین نام
در استان قدس.
اریحا كه در برخی منابع
اریح یا ریحا (نك : اصطخری، ۶۸؛ یعقوبی،
۸۸؛ ابوعبید، ۱/ ۱۴۳؛ یاقوت،
۲/ ۸۸۴) و در تورات یریحو آمده (نك : سفر
اعداد، ۱:۲۲، ۳:۲۶، جم)، واژهای
كنعانی، مشتق از فعل «یریحو»، و به معنای ماه است
و ظاهراً در قدیم پرستش ماه در آنجا رواج داشته است؛ اما برخی
آن را واژهای سریانی و به معنای بوی خوش یا
مكان خوشبو دانستهاند (هاكس، ۴۲؛ مرعی، ۹). جغرافینگاران
مسلمان اریحا را به یكی از نوادگان نوح(ع) به نام اریحا
بن مالك بن ارفخشد نسبت میدهند (ابوعبید، همانجا؛ یاقوت،
۱/ ۲۲۷).
پیشینۀ تاریخی
برپایۀ كاوشها و
مطالعات باستانشناسی، اریحا یكی از كهنترین
شهرهای جهان بهشمار میرود كه نخستین گامها را بهسوی
تمدن برداشته است. برخی آن را كهنترین شهر عالم و برخی
دیگر كهنترین شهر خاورمیانه دانستهاند (ویلكینز،
36؛ بریتانیكا، X/ 136؛ حمادی، ۱۰۵؛ دباغ،
۱(۱)/ ۳۶۳). در ۱۸۶۷م یك
هیأت انگلیسی نخستین تحقیقات باستانشناسی
اریحا را در تلالسلطان آغاز كرد.سپس باستانشناسانآلمانیسِلین
و واتسینگر بین سالهای ۱۹۰۱-
۱۹۰۹م حفاریهایی دامنهدار در این
منطقه انجام دادند و سرانجام كِنیون در ۱۹۵۲م
مطالعات و تحقیقات گستردهای را در تل السلطان آغاز كرد و به
آگاهیهای تازهای دست یافت. وی نتیجۀ
كاوشهای خود را در ۳ كتاب مستقل به نامهای «كاوش در اریحا[۱]»
(۱۹۵۷م)، «حفاری در اریحا[۲]»، در
۲ جلد (۱۹۶۰-۱۹۶۵م) و
«باستانشناسی در سرزمین مقدس[۳]»
(۱۹۷۰م) منتشر ساخت.
براساس یافتههای باستانشناسی،
در هزارۀ هشتم قم (۷۸۰۰قم) انسانهایی
كه زندگیشان از راه شكار تأمین میشد، از كوهها به دشت اریحا
سرازیر شدند و در آنجا سكنى گزیدند و چون اریحا موقعیتی
مسلط بر رود اردن داشت و دارای آب فراوان بود،آنجا را زیستگاهی
مناسب برای خود یافتند و بدینسان نخستین زندگی
اجتماعی در آنجا شكل گرفت. این ساكنان نخستین، روزها در پی
شكار بودند و شبها را در حفرههای زیرزمینی بهسر میبردند
(ویلكینز، همانجا؛ هاجز، ۳۰؛ «دائرةالمعارف جدید[۴]...»،
VII/ 870؛ جودائیكا، IX/ 1365؛ بستانی،
۱۱/ ۱۲).
در حدود ۶۸۵۰ قم
اقوام جدیدی احتمالاً از شمال سوریه به اریحا كوچیدند
و در آنجا ساكن شدند. ساكنان جدید برای خود خانههایی
از خشت و گل بنا كردند كه اینك بقایای آنها در سرزمین
فلسطین كشف شده است و نمونههایی از نخستین خانههای
ساخت انسان بهشمار میرود. بدینترتیب در این دوره،
نظام اجتماعی اریحا یكسره متحول شد و شكار و بیابانگردی
جای خود را به یكجانشینی داد. آنان همچنین
اطراف محل زیست خود را با دیواری سنگی به ارتفاع
۲ متر محصور ساختند و برجی به ارتفاع ۹ متر در آن بنا كردند.
این استحكامات نشان میدهد كه زندگی مسالمتآمیز آنان
در این دوره در معرض خطر بوده است (آلبرایت، 135؛ گاردنر، 37؛
استار، 20؛ «معماری[۵]...»، 18؛ بریتانیكا، همانجا؛
جودائیكا، IX/ 1365, 1366). این زیستگاهها حكم شهری را
داشت كه حدود ۲ یا ۳ هزار نفر را در خود جای داده
بود. در این دوره مردمان اریحا با كشاورزی نیز آشنا
شده بودند و نمونههایی از برخی غلات از قبیل گندم
و جو در اریحا بهدست آمده كه بیانگر توسعۀ كشاورزی
در این دوره است. همچنین آنان با تجارت نیز اندكی
آشنا بودند و با نمكی كه از بحرالمیت استخراج میكردند، به
داد و ستد میپرداختند (استار، 18-17؛ بریتانیكا، همانجا؛ قس:
«دائرةالمعارف هنر[۶]...»، 57). ۱۳ جسد متعلق به این
دوره از داخل برج بهدست آمده است كه نشان میدهد در ایندوره
اقوامی ناشناخته به اریحا حمله كرده بودهاند (بستانی،
۱۱/ ۱۳، به نقل از كنیون).
در میان سالهای
۷۰۶۰-۶۶۴۰ قم اریحا ویران
شد و شهری جدید با حصاری سنگی بر خرابههای آن
بنا گردید. بناهای متعلق به این دوره مستطیل شكل،
و ساخته شده از خشت است. كف آنها دارای پوششهایی به رنگ
سرخ، یا زرد است كه به خوبی صیقل داده شده؛ در برخی
از آنها نیز كف و دیوارها با گچ و آهك اندوده شده است.
۱۱ ساختمان متعلق به این دوره با همین سبك در اریحا
شناخته شده كه باستانشناسان احتمال میدهند بناهای عمومی،
یا پرستشگاه بودهاند (تراختنبرگ، 47؛ جودائیكا، IX/ 1366).
ساكنان اریحا در ایندوره هنوز با سفالگری آشنایی
نداشتند، اما دربارۀ پیكرتراشی آگاهیهای نسبتاً وسیعی
كسب كرده بودند و بهویژه در ساختن ظروفسنگیمهارت خاصی
داشتند (گاردنر، تراختنبرگ، همانجاها؛ «دائرةالمعارف هنر»، 65؛ جودائیكا،
همانجا). اما آنچه بیش از هرچیز شگفتی دانشمندان را برانگیخته،
كاری است كه آنان بر روی جمجمۀ مردگان انجام
میدادند. آنان كه گویی به نوعی زندگی پس از
مرگ اعتقاد داشته، و جمجمهها را منزلگاه روح مردگان میپنداشتهاند،
پس از مرگ نیاكانشان ــ كه درواقع معبود آنان نیز بودهاند ــ
جمجمۀ آنان را جدا كرده، چهرۀ آنان را به گونهای شگفتانگیز با گچ بازسازی میكردند.
ظرافت و زیبایی این مجسمهها بیش از قدمت آنها
مایۀ اعجاب دانشمندان شده است (جانسون، 23,22؛ ویلكینز، 36؛
تراختنبرگ، همانجا).
در حدود ۵۵۰۰ قم
ظاهراً اقوام جدیدی وارد اریحا شدند. آنان گرچه تمدن
گذشتگان را نداشتند، ولی با هنر سفالگری آشنا بودند. ظروف سفالی
این دوره با رنگهای سرخ و اشكال هندسی تزیینشده،
اما درعینحال ابتدایی و زمخت است. این اقوام مدت
زیادی در اریحا نماندند و اقوام دیگری كه پیشرفتهتر
از آنان بودند، جایگزین آنان شدند (جودائیكا، همانجا؛ بستانی،
همانجا، به نقل از كنیون؛ دباغ، ۱(۱)/
۳۶۳).
كاوشهای باستانشناسی
نشان میدهد كه در هزارۀ سوم قم تغییراتی بنیادی در استحكامات
و بناهای اریحا پدید آمده، و در این دوره دیوارهای
شهر ۱۷ بار تعمیر و بازسازی شده است. ازاینرو،
باستانشناسان، هزارۀ سوم را دورهای پرآشوب برای اریحا دانستهاند كه
صحنۀ جنگهای سخت و زمین لرزههای شدید بوده است.
از این دوره بقایای یك قلعه كشف شده، و همچنین
برخی ظروف سفالی متعلق به ۳۲۰۰ قم بهدست
آمده كه همچون ظروف هزارۀ پنجم، ابتدایی است و چون بهخوبی پختهشده، بهرنگ
قهوهای روشن درآمده است (جودائیكا، همانجا؛ «سرامیكهای[۷]...»،
21).
در دورۀ برنز
(۳۰۰۰-۱۲۰۰ قم) نواحی
غربی اردن در قلمرو فرهنگی فلسطینیان، و تحت نفوذ شدید
مصر بود، تا اینكه در حدود ۲۳۰۰ قم عمّوریان
در نواحی شرقی سكنى گزیدند و به شهرهای فلسطین
حمله كردند. در این حملات اریحا بهكلی ازبین رفت و
تا اواسط دورۀ برنز (۲۱۰۰-۱۹۰۰قم)
بازسازی نشد. شماری مقبره، اسلحه، كوزه و چراغهایی
متعلق به این دوره از آنجا به دست آمده است (همان، 15؛
«دائرةالمعارف هنر جهان[۸]»، VII/ 127, ۹۳۰؛ جودائیكا،
همانجا؛ بستانی، ۱۱/ ۱۴).
در حدود سالهای
۱۹۰۰-۱۷۰۰ ق م اریحا
دوباره رونق گرفت. استحكامات جدیدی در آنجا بنا گردید و
شهر با سیستمهای پیشرفتهتری محافظت شد (جودائیكا،
همانجا؛ «دائرةالمعارف هنر جهان»، VIII/ 934). در ایندوره هیچ
نشانی از آمدن اقوامی جدید به این سرزمین
وجود ندارد و ظاهراً همان قبایل بدوی در طی ۴ قرن
متمدن شدند و اریحا را بازسازی كردند و استحكام بخشیدند.
مقبرههایی متعلق به این دوره در اریحا كشف شده كه
از داخل آنها وسایلی از چوب، مرمر و برنز، و سبدها و حصیرهایی
از نی و حتى میز و صندلیهایی از چوب بهدست
آمده كه بیانگر توسعۀ تمدن و پیشرفت و ترقی ساكنان اریحا در ایندوره
است (جودائیكا، IX/ 1367؛ بستانی، همانجا).
در ۱۶۰۰قم اریحا
به سختی ویران و خالی از سكنه گردید، اما بهتدریج
جمعیتی اندك در آنجا سكنى گزیدند و شهر دوباره رونق گرفت
(«دائرةالمعارف هنر جهان»، همانجا).
در سدۀ
۱۵ قم در پی حملات تحوتمس سوم
(۱۵۰۲- ۱۴۴۸قم) فرعون مصر به
فلسطین و فینیقیه و سوریه، اریحا به تصرف
مصریان درآمد. در سدۀ ۱۴ قم اریحا از مهمترین شهرهای كنعانیان
در كرانۀ غربی رود اردن بود. از ایندوره دو قلعه برجای
مانده كه یكی از آنها در ۳ طبقه بنا شده است. همچنین
بقایای حصاری از این دوره بهدست آمده است. این
حصار كه آجری، و عرض آن ۳ متر بوده، بر روی پایههای
سنگی قرار داشته است (بستانی، همانجا).
در میان سالهای
۱۲۲۰-۱۲۰۰ قم گروههایی
از عبرانیان به اریحا آمدند («دائرةالمعارف جدید»، VII/ 870)
و چنانكه از روایات كتاب مقدس برمیآید، اریحا در این
زمان دارای حصاری با برج و باروهای بلند بود و دروازههای
متعدد داشت كه شب هنگام آنها را میبستهاند (یوشع،
۵:۲، ۷، ۱۵، ۱:۶). در كتاب مقدس
داستان تصرف اریحا كه گاه از آن با نام شهر نخل یا شهر نخلستان
یاد شده (سفرتثنیه، ۳:۳۴، دوم تواریخ،
۱۵:۲۸)، به تفصیل آمده است.
براساس روایات تورات (سفر
اعداد، ۵۱:۲۶) و نیز آیات قرآن كریم
(مائده/ ۵/ ۲۱) چون خداوند به موسی فرمان داد تا
وارد سرزمین مقدس شود، وی با بیش از ۶۰۰
هزار جنگجو از مصر رهسپار شام شد (سفر اعداد، همانجا) و چون به خشكی میان
مصر و شام رسیدند، موسی ۱۲ نفر را برای تجسس
روانه كرد «... وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اذثْنَیْ عَشَرَ نَقیباً...»
(مائده/ ۵/ ۱۲؛ قس: سفر اعداد، ۱۳:
۱-۱۶). اینان چون بازگشتند، در وصف اریحا چنین
گفتند: «مردمانش بسی زور آورند... از ما قویترند و ما را یارای
رویارویی با آنان نیست... اولاد جبارانند... و ما در
نظر آنان چون ملخ مینمودیم» (سفر اعداد،
۲۵:۱۳، ۲۸-۳۳) و چون این
خبر به بنی اسرائیل رسید، از فرمان موسی و حمله به
اریحا سرباز زدند و به موسى گفتند: «خود و خدایت بروید و
بجنگید» و چنین شد كه خداوند ۴۰ سال آنان را در بیابان
سرگردان كرد (مائده/ ۵/ ۲۲-۲۶؛ سفر اعداد، باب
۱۴؛ نیز نك : طبری، ۱/
۴۲۹-۴۳۰؛ ثعلبی،
۲۱۳-۲۱۵؛ قزوینی،
۱۴۳).
به روایت تورات بنی
اسرائیل در عَرَبات، آن سوی رود اردن مقابل اریحا اردو
زدند (سفر اعداد، ۱:۲۲) و پس از وفات موسى خداوند به یوشع
بن نون امر كرد تا از رود اردن بگذرد (یوشع، ۱: ۱-۲).
پس وی در نهان دو مرد جاسوس فرستاد تا اریحا را ببینند و او
را از اوضاع آنجا با خبر سازند (یوشع، ۲: ۱ به بعد). سرانجام
اریحا به دست یوشع تصرف شد. بدینگونه كه خداوند فرمود بنیاسرائیل
شهر را به مدت ۶ روز و هر روز یكبار طواف كردند و در روز هفتم به
هنگام طلوع فجر ۷ بار گرد شهر چرخیدند و چون در مرتبۀ هفتم
كاهنان به فرمان یوشع در شیپورها دمیدند و مردمان همآواز
فریاد زدند، دیوارهای شهر به یكباره فرو ریخت و
بنی اسرائیل شهر را تصرف كردند و «هر آنچه در آن بود، از مرد و
زن و پیر و جوان و حتی گاو و گوسفند و الاغ همه را از دم شمشیر
گذراندند» و شهر را با آنچه در آن بود، به آتش كشیدند (یوشع، باب
۶).
برخی از منابع اسلامی
فتح اریحا را به موسى نسبت میدهند و برآنند كه یوشع در
مقدمۀ سپاه موسى بوده است (نك : طبری، ۱/
۴۳۶، ۴۳۹؛ ثعلبی،
۲۱۷- ۲۱۸؛ ابن اثیر، ۱/
۲۰۰).
به روایت كتاب مقدس یوشع
پس از تصرف و نابود ساختن اریحا سوگند خورده، گفت: «ملعون باد به
حضور خداوند كسی كه برخاسته این شهر اریحا را بنا كند، به
نخست زادۀ خود بنیادش خواهد نهاد و به پسر كوچك خود دروازههایش را
برپا خواهد نمود» (یوشع، ۲۶:۶).
چون یوشع پیر و سالخورده
شد و سرزمین مقدس را به فرمان خداوند میان «اسباط» تقسیم
كرد (همان، ۱:۱۳، ۷)، اریحا در قلمرو سبط بنیامین
قرار گرفت (همان، ۲۱:۱۸)، اما همچنان ویران
ماند، تا اینكه شخصی به نام حیئیل بیتئیلی
در زمان حكومت آحاب (۸۷۵-۸۵۳ق م) آن را
دوباره ساخت (اول پادشاهان، ۳۴:۱۶).
با توجه به روایت اخیر،
اریحا باید تا سدۀ ۹ قم ویران بوده باشد. حال آنكه مطالعات باستانشناسی
نشان میدهد كه اریحا در سدۀ ۱۰ قم مسكون بوده
است و بناهایی از جمله ساختمانی متشكل از ۴ اتاق كه
به گفتۀ باستانشناسان احتمالاً انباری سلطنتی بوده، از این
دوره كشف شده است (جودائیكا، IX/ 1367). افزون بر این در
كتاب مقدس نیز دست كم دو روایت وجود دارد كه نشان میدهد
اریحا در عصر داوران (۱۱۷۰-
۱۰۳۰ق م) و پس از آن مسكون بوده است. در نخستین
روایت آمده است كه «بنیاسرائیل بار دیگر در نظر
خداوند بدی كردند و خداوند، عجلون پادشاه مؤاب را بر بنی اسرائیل
مستولی ساخت... او شهر نخلستان [اریحا] را گرفت و بنی
اسرائیل ۱۸ سال عجلون را بندگی كردند» (داوران،
۱۲:۳-۱۴). همچنین بنابر گفتهای اریحا
در این مدت پایتخت مؤابیان بوده است (نك : مرعی،
۱۱). مضمون روایت دوم چنین است كه چون داوود
قاصدانی نزد حانون پادشاه بنی عمون روانه كرد تا مرگ پدر را
تعزیت گویند، حانون به قاصدان بدگمان شد و آنان را گرفت و نصف
ریششان را تراشید و لباسهایشان را تا نشیمنگاه درید
و سپس رهایشان ساخت و آنان به فرمان داوود در اریحا ماندند تا ریششان
درآمد (دوم سموئیل، ۱۰: ۱- ۵).
اریحا پس از بازسازی توسط
حیئیل اقامتگاه پیامبران الیشع و ایلیا
بود و به گفتۀ كتاب مقدس ایلیای نبی در مقابل اریحا
و در آن سوی رود اردن به آسمان صعود كرد (دوم پادشاهان،
۱:۲-۱۲).
به روایت كتاب مقدس در سدۀ
۸ قم، ۲۰۰ هزار نفر از اسیران یهودی
كه در زمان آحاز پادشاه یهود
(۷۳۶-۷۱۶قم) به اسارت گرفته شده بودند،
به اریحا بازگردانده شدند (دوم تواریخ، ۲۸: ۸،
۱۵).
در پایان دورۀ بنی
اسرائیل (اواخر سدۀ و اوایل سدۀ ۷قم) اریحا گسترش قابل ملاحظهای یافت،
اما بهتدریج از اهمیتش كاسته شد، تا اینكه در سدۀ
۶قم به صحنۀ درگیریهای كلدانیان و یهودیان
مبدل گردید و در ۵۸۷قم به دست كلدانیان سقوط
كرد (جودائیكا، IX/ 1368). در این سال كلدانیان كه قصد تصرف
اورشلیم را داشتند، ۳۴۵ تن از اهالی اریحا
و همچنین صدقیا پادشاه یهود را كه بر اورشلیم حكم میراند،
در صحرای اریحا به اسارت گرفته، نزد پادشاه بابل بردند (دوم
پادشاهان، ۵:۲۵، ارمیا، ۳۹: ۵،
۵۲: ۴-۹، عزرا، ۲: ۳۵). اسیران
اریحا پس از آزادی و بازگشت به فلسطین در حدود سالهای
۵۲۰-۵۱۵ قم (نك : بستانی،
۱۱/ ۱۸) در ساختن باروهای اورشلیم با دیگر
یهودیان همداستان شدند (نحمیا، ۳: ۲) و از آن پس
گروه اندكی از آنان در اریحا سكنی گزیدند (جودائیكا،
همانجا). در دورۀ تسلط ایرانیان بر فلسطین اریحا جزو ایالت
یهودیه بود و در دورۀ یونان باستان یهودیه به ۵ منطقه تقسیم
شد و اریحا تختگاه یكی از این مناطق گردید. در
این دوره اریحا بیشتر به طرف تل ابوالعلائق جایی
كه وادیالقلط به درۀ اردن میریزد، پیشروی كرد. بقایای
برخی استحكامات و بناهای متعلق به این دوره كشف شده است
(همان، IX/ 1369).
در روزگار امپراتوری روم، آنتونیوس
اریحا را به كلئوپاترا، و او به هرود كبیر بخشید. هرود اریحا
را بازسازی كرد و آن را وسعت داد و با بناهای عظیم و حیرتانگیز
آن را آراست و شهر را تا فراسوی آنچه امروز به تپههای ابوعلیق
(نزدیك عینالسلطان) مشهور است، گسترش داد و در جنوب آن دژهای
مستحكمی برای پاسداری از شهر بنا كرد و سرانجام در ۴قم
در همانجا درگذشت. به گفتهای چون خبر مرگ وی انتشار یافت،
شخصی بهنام شمعون كه از بردگان وی بود، دست به شورش زد و اریحا
را غارت كرد و قصر را به آتش كشید (دباغ، ۱(۱)/
۶۲۹؛ موسوعه...؛ بستانی، نیز جودائیكا،
همانجاها؛ كلیر...، XIII/ 540).
در حفاریهای
۱۹۵۰-۱۹۵۱م بخشی از كاخ
هرود در اریحا كشف شده است. سبك معماری این كاخ كاملاً رومی
است و بیانگر دلبستگی و عشق هرود به روم است (دباغ،
۱(۱)/ ۶۲۷؛ بریتانیكا، X/ 137).
پس از هرود فرزندش ارخیلاوس اریحا
را بازسازی كرد و شهری جدید نیز در نزدیكی
آن بنا نمود و قناتهایی برای آبیاری نخلستانها
در آنجا حفر كرد (بستانی، ۱۱/ ۱۸-۱۹).
در عهد جدید نیز چندینبار
از اریحا سخن بهمیان آمده است. به روایتی حضرت مسیح(ع)
در آنجا دو نابینا را شفا داد (متی، ۲۰:
۲۹-۳۴، مرقس، ۱۰:
۴۶-۵۲، لوقا، ۱۸:
۳۵-۴۳) و سركردۀ باجگیران آنجا را كه شخصی
به نام زكّا بود، هدایت فرمود (لوقا، ۱۹:
۱-۱۰).
وسپازین (= وسپاسیانوس، حك
۶۹-۷۹م) قبل از آنكه به امپراتوری روم رسد، در
هنگام جنگ با یهودیان و اشغال وادی اردن، اریحا را
تصرف كرد و سپاهیانش را برای محافظت از شهر در آنجا گماشت و تا
۷۰ م كه فرزندش تیتوس (حك ۷۹-۸۱م)
اورشلیم را تصرف و ویران كرد، اریحا همچنان در دست سپاهیان
و سپازین بود (بستانی، ۱۱/ ۱۹).
در ۱۳۰م آدریانوس
امپراتور روم (حك ۱۱۷- ۱۳۸م) به هنگام
تصرف یهودیه مهاجرنشینی در اریحا برپا كرد
(همانجا).
در روزگار امپراتوری كنستانتین
كبیر (حك ۳۰۶-۳۳۷م) مسیحیت
كه به تازگی دین رسمی رومیان شده بود، در اریحا
رواجی خاص یافت و راهبان مسیحی در آنجا كلیساها
و دیرهایی بنا كردند و به ترویج مسیحیت
پرداختند، تا اینكه در ۳۲۵م اریحا اسقفنشین
مستقل شد (مرعی، ۱۱؛ «فرهنگ[۱]...»، II/ 1032).
در سدۀ ۶م پس
از زلزلۀ سال ۵۵۱م امپراتور روم شرقی (بیزانس)
یوستینیانوس (حك ۵۲۷ -
۵۶۵م) فرمان داد تا دو كلیسای الیشع و مریم
عذرا را در اریحا بازسازی كردند. وی همچنین میان
اریحا ــ پترا و اریحا ــ بیسان راهی برای عبور
كاروانها احداث كرد (مرعی، نیز «فرهنگ»، همانجاها).
از این پس اریحا به تدریج
رونق خود را از دست داد و به روستایی كوچك و كماهمیت
مبدل گردید كه تابع غور بود و ظاهراً تا قبل از آنكه به دست مسلمانان
فتح شود، پناهگاه یهودیانی بوده كه از حجاز رانده میشدند؛
چنانكه برخی از یهودیان كه در زمان پیامبر(ص) از مدینه
اخراج شدند، به شام و اذرعات و اریحا كوچیدند و عمر بن خطاب نیز
چون گروه دیگری از یهودیان را از حجاز به شام تبعید
كرد، برخی از آنان در اریحا و تیما ساكن شدند (نك : واقدی،
۲/ ۶۵۴؛ علیمی، ۲/ ۷۵؛
مرعی، ۱۲؛ دباغ، ۸(۲)/ ۵۴۲).
اریحا پس از آنكه به همراه دیگر شهرهای فلسطین به
دست مسلمانان فتح شد (حدود سال ۱۵ق، نك : یعقوبی،
همانجا؛ ابناثیر، ۲/ ۴۴۹)، به تابعیت
«جند» فلسطین (یا به گفتۀ یعقوبی،
۸۶-۸۸: جند دمشق) درآمد و از آن پس اقطاع حاكم قدس
به شمار میرفت (علیمی، همانجا؛ قس: بلدانیة...،
۳۳؛ مرعی، ۱۳).
از این تاریخ به بعد تا
سدۀ ۵ق از اریحا چندان اطلاعی دردست نیست. به
گفتۀ ابن سعید انطاكی در ۴۲۵ق اریحا و
چند شهر دیگر فلسطین از جمله رمله و نابلس بر اثر زمینلرزه
ویران شدند (ص ۴۳۹).
اریحا در اواخر سدۀ
۵ق (حدود سال ۴۹۲ق/ ۱۰۹۹م)
بهدست صلیبیان افتاد و آنان در آنجا كلیسا و دژی
استوار بنا كردند و سرانجام صلاحالدین ایوبی آنجا را تصرف
كرده، پایگاه خویش ساخت و از آن پس تابع دمشق گردید (حتی،
۸۱۰؛ مرعی، ۱۳-۱۴؛ «فرهنگ»، II/ 1033).
ظاهراً از سدۀ
۱۰ق/ ۱۶م كه علیمی (همانجا) آن را روستایی
تابع قدس معرفی كرده، تا سدۀ ۱۲ق هیچگونه
گسترش قابل ملاحظهای نیافته است و در
۱۱۰۸ق/ ۱۶۹۷م هنوز روستایی
كوچك بوده، و ۲۰۰ تن جمعیت داشته است (مرعی،
۱۵). از اوایل سدۀ ۲۰م بهتدریج
بر وسعت آن افزوده شد، تا اینكه در ۱۹۰۸م مركز
یكی از نواحی پنجگانۀ قدس گردید. در جنگ جهانی
اول ارتش بریتانیا اریحا را همراه دیگر شهرهای
فلسطین به تصرف خود درآورد (۱۹۱۷م) و درگیر
و دار جنگ، برخی از آثار باستانی آن نابود شد ( بستانی،
۱۱/ ۲۲؛ كرسول، I(۲)/ ۵۴۵؛ كلیر، XIII/
541).
اریحا در دوران تسلط بریتانیا
بهتدریج رو به شكوفایی نهاد و مركز شهرستانی به همین
نام گردید، اما در تقسیمات جدید
۱۹۴۴م دوباره تابع شهرستان قدس گردید (مرعی،
۱۶؛ موسوعه، ۱/ ۱۹۵).
وضع كنونی
اریحا با ◦۳۵
و ′۲۹ طول شرقی و ◦۳۱
و ′۵۲ عرض شمالی در دشتی هموار و حاصلخیز
در كرانۀ غربی غور اردن معروف به «غور اریحا» و در ۲ كیلومتری
تل السلطان (محل قدیمی اریحا) قرار گرفته است (حمادی،
۱۰۳، ۱۰۵؛ دباغ، ۸(۲)/
۵۴۷؛ قس: كلیر، XIII/ 540). جمعیت آن در نیمۀ اول
سدۀ ۲۰م رو به فزونی نهاد، چنانكه در
۱۹۱۲م، ۳۰۰ تن جمعیت داشت و
۱۰ سال بعد جمعیت آن به حدود ۳ برابر افزایش یافت
و در ۱۹۶۱م، جمعیت آن به
۱۶۶‘۱۰ نفر، و در ۱۹۶۷م
به بیش از ۱۵ هزار نفر رسید (مرعی،
۴۹؛ موسوعه، همانجا). تا ۱۹۴۵م مساحت آن
حدود ۵/ ۳ هكتار (۳۸ دونم) بود و بیشتر خانههایش
از خشت خام و گل و چوب و نی بنا شده بود، اما در اواخر دورۀ تسلط
بریتانیا بنای خانههایی از سنگ و سیمان
نیز در آنجا متداول شد (همانجا). پس از ۱۹۴۸م با
آغاز جنگ اعراب و اسرائیل اریحا شاهد تحولی بزرگ بود، زیرا
هزاران پناهندۀ فلسطینی از شهرهای مختلف بدانجا سرازیر شدند
و شهر توسعۀ بیشتری یافت و شمار خانههای آن در
۱۹۶۱م، به ۱۰۶‘۲رسید
(حمادی، ۱۰۷؛ موسوعه، همانجا).
اریحا حدود ۲۷۶
متر پایینتر از سطح دریاست و هرچه در جهت شرق به طرف رود
اردن و بحرالمیت پیش میرویم، از ارتفاع سرزمینها
كاسته میشود و همین امر باعث شده است كه شهر از خطر طغیان
رود اردن در امان بماند (دباغ، ۸(۲)/ ۵۴۷؛
موسوعه). این شهر از دیرباز به فراوانی آب و حاصلخیزی
خاك معروف بوده، و از صدر اسلام تاكنون شهرتش را در محصولات كشاورزی
حفظ كرده است، چنانكه برخی جغرافینویسان مسلمان، اریحا
را مركز خرما، موز و نیل دانستهاند (نك : مقدسی،
۱۴۹؛ قزوینی، ۱۴۲؛ قس: مرعی،
۸۵-۸۶). پوشش گیاهی آن منحصر به چمنزارها
و درختچههاست و درصورت بهرهمندی از آب كافی بیشتر نمونههای
گیاهی در آنجا قابل رشد است. مساحت اراضی آن حدود
۴۴۴‘۳ هكتار (۴۸۱‘۳۷ دونم)
است كه حدود ۹۶ هكتار ( ۰۴۸‘۱ دونم) آن
به باغهای پرتقال و موز اختصاص دارد (دباغ، ۸(۲)/
۵۵۰؛ موسوعه). از محصولات عمدۀ آن خربزه،
انگور، موز، مركبات، سبزیحات، گندم، جو، ذرت، كنجد، تنباكو، زیتون
و خرما را میتوان نام برد و برخی محصولاتش بهویژه موز و
پرتقال شهرت جهانی دارد (موسوعه، نیز كلیر، همانجاها).
اریحا دارای آب و هوای
گرم و خشك است و دمای متوسط آن در سال ۵/ ۲۳ سانتیگراد،
و میزان متوسط بارندگی سالیانۀ آن
۱۵۰ میلیمتر است. در اریحا به ندرت برف
و یخبندان مشاهده میشود و این میزان بارندگی
بهتنهایی برای محصولات كشاورزی آن كافی نیست
و كشاورزان بیشتر از آبهای زیرزمینی چاهها و
چشمهها استفاده میكنند. در سالهای اخیر در اطراف اریحا
صدها چاه حفر شده كه از آب آنها صرفاً برای كشاورزی استفاده میشود.
این چشمهها نیز در اطراف اریحا وجود دارد: عین
السلطان، در غرب كه آب آشامیدنی اریحا و اردوگاه عینالسلطان
و نویعمه را تأمین میكند. عینالدُیوك، در شمال
غرب عینالسلطان و اریحا. عین العوجا، در ۸ كیلومتری
جادۀ اریحا به نابلس. عینالقلط، در جنوب غربی اریحا
و عینالنویعمه (نك : مرعی، ۳۰-۳۱؛
عطوی، ۵۶).
رودخانههای فصلی اریحا
اینهاست: ۱. وادیالعوجا، كهسیلابهای سرازیر
شده از تپههای روستای كفر مالك در آن جریان مییابد
و به نهر اردن میریزد. ۲. وادی النویعمه، كه
سیلابهای نواحی الطیبه و رمّون و دیر دبوان در
آن جریان دارد و پس از گذشتن از دیوك و نویعمه در مقابل
پل ملك حسین به رود اردن میریزد. ۳. وادی
القلط، كه میزان آبدهی آن ۳ ملیون مـ ۳ در سال
است و سیلابهای سرازیر شده از تپههای البیره
و عناتا و الرام را به رود اردن هدایت میكند (مرعی،
۳۱-۳۲).
اریحا از دیرباز جایگاه
استراتژیك خاصی داشته است، زیرا از سویی بر سر
راه كاروانهای بازرگانی و سپاهیانی بوده كه قصد
رفتن به قدس و عمان را داشتهاند و از سوی دیگر نیز گذرگاه
كسانی بوده است كه از قدس به طرف رود اردن و بحرالمیت میرفتهاند.
افزون بر آن اریحا مشرف بر راههای كوهستانی و مرتفعاتی
است كه در جهت شرق آن قرار گرفتهاند و همین اهمیت سوقالجیشی
باعث شد كه صهیونیستها در جنگ ۱۹۶۷م قبل
از دیگر شهرهای كرانۀ غربی رود اردن درصدد اشغال آن برآیند (موسوعه، ۱/
۱۹۳).
اریحا همچنین از جایگاه
اقتصادی مناسبی برخوردار است و علاوه بر اینكه مركز صدور
برخی محصولات كشاورزی است، یكی از مراكز عمدۀ
جهانگردی فلسطین نیز بهشمار میرود. آثار تاریخی،
اعتدال هوا، مناظر زیبای طبیعی و نزدیكی
آن به رود اردن و بحرالمیت باعث شده است كه جهانگردان همواره ـ بهخصوص
در فصل زمستان - بدان روی آورند. از مهمترین آثار تاریخی
اریحا میتوان قصر هشام بن عبدالملك، قصر حجله، تل السلطان، دیر
قرنطل، دیر قدیس یوحنا و بیتجبر را نام برد (شراب،
۱۱۲؛ نحال،۱۶۴- ۱۶۵؛
موسوعه، ۱/ ۱۹۶). همچنین در ۱۹ كیلومتری
جنوب اریحا غارهای قمران قرار دارد كه در
۱۹۴۷م، «طومار بحرالمیت» در آنجا كشف شده است
(مرعی، ۹۹؛ كلیر، همانجا).
در اریحا برخی صنایع
از قبیل بافندگی و حصیربافی رونق دارد و دو كارگاه
بافندگی یكی در عینالسلطان و دیگری در
عقبۀ جبر وجود دارد و فرشبافی و كبریتسازی از دیگر
صنایع آن بهشمار میرود ( موسوعه، همانجا). همچنین در
۱۹۴۹م شركتی به منظور استخراج نمك از بحرالمیت
در اریحا تأسیس شد كه سالیانه ۲ هزار تن نمك تولید
میكند (مرعی، ۸۴؛ كلیر، همانجا).
در اریحا بیش از
۲۵ مدرسه و دبیرستان وجود دارد كه برخی از آنها زیرنظر
آژانس كمكرسانی سازمان ملل اداره میشود (دباغ،
۸(۲)/ ۵۶۰-۵۶۲). اریحا در
۱۹۴۸م بهعنوان مركز شهرستان اریحا شناخته شد و
پس از اشغال آن در ۱۹۶۷م همچنان مركز شهرستان باقی
ماند، اما اسرائیل در همین سال ادارۀ بخشی
از سرزمینهای اشغالی بهخصوص مناطق پرجمعیت كرانۀ غربی
رود اردن از جمله اریحا را به اردن واگذار كرد (موسوعه، ۱/
۱۹۳؛ عروری، 121).
شهرستان اریحا
۳۴۲ كمـ ۲ مساحت دارد و بیشتر جمعیت آن را
پناهندگان تشكیل میدهند، چنانكه تنها در
۱۹۴۸م حدود ۶۰ هزار تن از آوارگان در
اردوگاههای اطراف اریحا اسكان داده شدند و در
۱۹۶۵م جمعیت اریحا و توابع آن به
۱۳۳‘۷۵ تن رسید (عطوی،
۵۵، ۶۳، ۶۴).
ساكنان اریحا و روستاهای
آن را میتوان به ۴ گروه تقسیم كرد: ۱. بومیان
كه ساكنان اصلی اریحا هستند و بیشتر به كشاورزی بهخصوص
كشت سبزیجات و حبوبات اشتغال دارند و شمار آنان حدود ۶ هزار تن
است. سطح زندگی آنان از نظر اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی
از سایر طبقات اجتماعی پایینتر است و در محلههای
قدیمی و خانههای محقر زندگی میكنند و برای
خود آداب و رسوم خاصی دارند. ۲. بدویان كه در روستاهای
دیوك، نویعمه و عوجا زندگی میكنند. عربهای دیوك
حدود ۲ قرن پیش به اریحا كوچیدهاند و سرزمین
اصلی آنان مشخص نیست و خود ۷ عشیرهاند و جمعیت
آنان از هزار تن تجاوز نمیكند. عربهای نویعمه از عربهای
دیوك كمترند. اهالی عوجا بیشتر كشاورزند و برخی از
آنان به قبایل و عشایر شرق اردن وابستهاند. ۳. مالكان
بزرگ و شهرنشینان. بیش از نیمی از زمینها و
آبهای منطقه از آن مالكان است و شهرنشینان كه بیشتر در
اوایل سدۀ ۲۰ م به اریحا كوچیدهاند، به تجارت و
كشاورزی اشتغال دارند. ۴. پناهندگان. پس از جنگ
۱۹۴۸م آوارگان بسیاری به منطقۀ اریحا
روی آوردند و در اردوگاههای عقبۀ جبر، عینالسلطان
و نویعمه كه توسط آژانس كمك رسانی سازمان ملل تأسیس شد،
مستقر شدند: اردوگاه عقبۀ جبر در جنوب غربی اریحا واقع شده، مساحت آن حدود
۵/ ۲ كمـ ۲ است و قبل از ۱۹۶۷م حدود
۴۵ هزار پناهنده در آن زندگی میكردند. اردوگاه عینالسلطان
در آغاز ۸۲ هكتار (۹۰۰ دونم) و بیش از
۳۵ هزار نفر جمعیت داشت و پس از
۱۹۶۷م به تدریج از جمعیت آن كاسته شد و
در حال حاضر جمعیت آن از هزار نفر تجاوز نمیكند. اردوگاه نویعمه
حدود ۹ هكتار مساحت و ۲۵ هزار تن جمعیت داشت كه در
۱۹۸۵م به كلی ویران و خالی از
سكنه گردید (آغا، ۱۲۲؛ عطوی، ۶۴ -
۶۵؛ مرعی، ۳۹-۴۰،
۴۱-۴۲، ۴۶-۴۷، ۵۲).
Albright, W. F., From the Stone Age to
Christianity, New York, 1957; Aruri, N., Occupation Israel over Palestine, Zed
Books Ltd., 1984; Britannica, Macropaedia, 1978; Collier's Encyclopedia,
London/ New York, 1985; Creswell, K.A.C., Early Muslim Architecture, New York,
1979; Encyclopedia of World Art, New York, 1963; Gardner, H., Art through the
Ages, New York, 1980; Hodges, H., Technology in the Ancient World, London,
1970; Janson, H.W., A History of Art, London, 1962; Judaica; Larousse
Encyclopedia of Prehistoric and Ancient Art, London, 1966; New Catholic
Encyclopedia, San Francisco etc., 1967; The Oxford Dictionary of Byzantium, ed.
A. P. Kazhdan, New York, 1991; Star, C. G., A History of the Ancient World,
Oxford, 1965; Trachtenberg, M. and I. Hyman, Architecture from Prehistory to
Post-Modernism, New York, 1986; Wilkins, D. G. and B. Schultz Art Past Art
Present, New York, 1990; World Architecture, London, New York, 1977; World
Ceramics, ed. J. Charleston, London, 1968.