responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 72

جرجانی، علی

نویسنده (ها) : نصرالله پورجوادی - امیر حسین پورجوادی - عطیه میرزایی

آخرین بروز رسانی : دوشنبه 4 آذر 1398 تاریخچه مقاله

جُرْجانی، علی بن ‌محمد بن علی، مشهور به میر سیدشریف، متکلم، منطق‌دان و ادیب (شعبان ۷۴۰ ـ ربیع‌الثانی ۸۱۶). نسب او با ۱۳ واسطه به محمد بن زید، فرمانروای زیدیۀ شمال ایران می‌رسد (شوکانی، ۱/ ۴۸۸). او در جرجان (سیوطی، ۲/ ۱۹۶-۱۹۷؛ فسایی، ۲/ ۱۱۳۸) و به روایتی (عبدالرزاق، ۱۶۹) در قریۀ طاغو، از توابع استراباد زاده شد.

جرجانی در زادگاه خود نزد استادانی چون نورالدین طاووسی و مخلص‌الدین ابوالخیر علی، پسر قطب‌الدین شیرازی به تحصیل علم پرداخت (سخاوی، ۵/ ۳۲۸؛ شوکانی، ۱/ ۴۸۸). هنوز نوجوان بود که بر کتاب الوافیة فی شرح الکافیه، رکن‌الدین استرابادی تعلیقه نوشت و به تألیف نخستین آثار خود از جمله کتابی به زبان فارسی در نحو عربی دست زد (لکهنوی، ۱۲۵-۱۲۶).

جرجانی پس از آن رهسپار هرات گردید و مدتی از محضر علامه قطب‌الدین رازی (د ۷۶۶ق) بهره برد و دو اثر قطب، شرح الشمسیة و شرح المطالع، را نزد همو آموخت. از آنجا که این دوره مصادف با کهنسالی قطب‌الدین بود و استاد استعداد جرجانی را به‌ویژه در علم منطق دریافته بود، او را به سفر به قاهره برای تحصیل نزد شاگرد نامدار خود شمس‌الدین محمد بن‌ مبارک شاه هروی، مشهور به میرک بخاری تشویق کرد (همو، ۱۲۶-۱۲۷).

جرجانی در راه عزیمت به قاهره، با اطلاع از شهرت درس جمال‌الدین آق‌سرایی (د پس از ۷۷۰ق) به سوی قرامان در آسیای صغیر حرکت کرد، اما رسیدن او به آن شهر با مرگ جمال‌الدین مصادف شد. در آنجا با شمس‌الدین محمد فنّاری آشنا شد و همراه او به مصر رفت. در قاهره نزد اکمل‌الدین محمد بابرتی (د ۷۸۶ق) به تحصیل علوم شرعی؛ و نزد میرک بخاری به خواندن شرحهای الشمسیة و المطالع در منطق، و المواقف عضدالدین ایجی در علم کلام پرداخت (همو، ۱۲۷-۱۲۸؛ سخاوی، ۵/ ۳۲۸-۳۲۹؛ طاش‌کوپری‌زاده، مفتاح...، ۲/ ۲۶۱).

جرجانی پس از ۴ سال اقامت در قاهره، به ایران بازگشت و در اطراف شیراز به واسطۀ سعدالدین انسی، که از رجال و وزراء فارس بود به خدمت شاه شجاع مظفری رسید (۷۷۹ق) و یکی از آثار خود را به او تقدیم کرد (میرخواند، ۴/ ۵۵۵-۵۵۶). شاه شجاع که خود از حامیان ادیبان و دانشمندان بود، جرجانی را بسیار محترم داشت و به شیراز دعوت کرد و منصب تدریس در مدرسۀ دارالشفا را به او داد و بدین سبب، جرجانی ۱۰ سال در شیراز اقامت گزید (روملو، ۹۱-۹۲؛ براون، III/ 355). چون امیر تیمور گورکانی شیراز را فتح کرد و به باد غارت داد (۷۸۹ یا ۷۹۰ق)، وساطت یکی از وزرای خود را پذیرفت و جرجانی را امان داد و چندی بعد او را با خود به سمرقند برد (میرخواند، ۶/ ۱۶۱؛ طاش‌کوپری‌زاده، الشقائق...، ۴۴؛ قس: فصیح، ۱۲۹).

مناظرۀ مشهور میرسید شریف با متکلم برجستۀ هم‌عصر خویش، سعدالدین تفتازانی (د ۷۹۲) در همین دوره در سمرقند اتفاق افتاد. این انجمن با حضور تیمور و داوری نعمان‌الدین خوارزمی، در باب بخشی از کتاب الکشاف زمخشری برگذار شد و با برتری جرجانی و تألم فراوان تفتازانی به پایان رسید تا جایی که گفته‌اند این واقعه در مرگ زودهنگام تفتازانی مؤثر بود (طاش‌کوپری‌زاده، الشقائق...، ۴۳-۴۴؛ لکهنوی، ۱۲۸-۱۳۰؛ ابن‌عماد، ۶/ ۳۲۱؛ مقریزی، ۵۲۴).

میر سید شریف تا مرگ تیمور (۸۰۷ ق) در سمرقند ماند و سپس به شیراز بازگشت (خواندمیر، ۳/ ۵۴۷؛ روملو، ۹۲) و همان‌جا ماند تا درگذشت. پیکرش را در جنب مدرسۀ دارالشفاء ، نزدیک جامع عتیق شیراز به خاک سپردند. مقبرۀ او اکنون در بقعۀ‌ دار الشفاء واقع در محلۀ لب آب تا روزگار ما شناخته است (سخاوی، ۵/ ۳۲۹-۳۳۰؛ فرصت‌، ۴۵۹؛ افسر، ۲۰۸-۲۰۹).

در مکتب میرسید شریف جرجانی شاگردان بسیاری پرورش یافتند که از آن میان می‌توان به خواجه علی سمرقندی، از استادان عبدالرحمان جامی (کاشفی، ۱/ ۲۳۵)، سعدالدین اسعد دوانی کازرونی، پدر جلال الدین دوانی (دوانی، ۲۷۶)، محیی‌الدین کوشکناری و حسن شاه بقال، که هر دو از استادان جلال‌الدین‌دوانی‌(د ۹۰۸ق)بودند(خواندمیر،۴/ ۶۰۴؛معصوم‌علیشاه، ۳/ ۱۲۲)، قاضی شهاب‌الدین احمد بن محمد دمشقی معروف به ابن عربشاه، مؤلف عجائب المقدور در تاریخ تیمور که در سمرقند در مجلس درس او حاضر می‌شد (سخاوی، ۲/ ۱۲۷)، فخرالدین عجمی، فتح‌الله شروانی (طاش‌کوپری‌زاده، الشقائق، ۵۹-۶۰، ۱۰۷؛لکهنوی،۱۳۰) و علاء‌الدین رومی‌(طاش‌کوپری‌زاده، همان،۴۷) اشاره‌کرد. گفته‌اند که‌شمس‌الدین ‌محمد حافظ ‌شیرازی نیز مدتی شاگرد میر سید شریف بوده است (فرصت‌، ۴۶۹-۴۷۰)، اما با توجه به اینکه جرجانی در ۷۸۰ق، یعنی ۱۲ سال پیش از وفات خواجه حافظ به شیراز آمده و از او جوان‌تر بوده است، درستی این‌نظر محل تردید است (غنی، ۳۰۴؛ برای شاگردان دیگر او نک‌ : سخاوی، ۵/ ۳۲۸-۳۲۹؛ طاش‌کوپری‌زاده، الشقائق، ۱۰۵).

غالب مآخذ جرجانی را حنفی‌مذهب شمرده‌اند (لکهنوی، ۱۲۵؛ سخاوی، ۵/ ۳۲۸)؛ اما بعضی از نویسندگان از تشیع او سخن گفته‌اند (شوشتـری، ۲/ ۲۱۷؛ نیز نک‌ : آقابزرگ، ۹۰؛ امین، ۷/ ۳۳۸) و حکایتی از قول شافعیان فارس آورده‌اند مبنی بر آنکه امیرتیمور گورکانی وی را به انتخاب میان دو مذهب شافعی و حنفی مختار کرده بود و جرجانی بنا به مصلحت تن به مذهب حنفی داد، در حالی که اقامت او در ماوراء‌النهر نیز با اکراه همراه بود (شوشتری، ۲/ ۲۱۸-۲۱۹). بر همین اساس، در توجیه شرح‌نویسی جرجانی بر المواقف (نک‌ : بخش آثار) انگیزۀ این نگارش را خواهش علمای فارس تلقی کرده‌اند (همو، ۲/ ۲۱۹). با این‌همه، آثار فقهی او مبتنی بر متون حنفی است.

افزون بر اینکه چند اثر در تصوف از جرجانی باقی مانده، یا به او منسوب شده است، مانند حاشیه بر عوارف المعارف عمر سهروردی، مناقب شیخ بهاء‌الدین نقشبند و شرح «خطبة البیان» (نک‌ : پورجوادی، ۱۵۳-۱۵۵)؛ برخی‌اخبار مربوط به اواخر عمرش نیز مؤید گرایش او به تصوف است. کرمانی در «تذکره در مناقب حضرت شاه نعمت‌الله ولی» (ص ۸۶-۸۷) ضمن گزارشی از سفر شاه نعمت‌الله به شیراز، دربارۀ استقبال جرجانی از او و روابط صمیمانۀ میان آن دو سخن‌گفته است(نیز نک‌ : بافقی، ۱۸۰- ۱۸۱؛ معصوم علیشاه، ۳/ ۸-۹). همچنین‌آورده‌اند که اسکندر میرزا نوادۀ تیمور و حاکم شیراز، شاه نعمت‌الله را تکریم کرد و برخی از شاگردان جرجانی هم دست ارادت به او دادند (نک‌ : کرمانی، ۸۶-۹۰). به نوشتۀ معصوم علیشاه (ص ۹) شاه نعمت‌الله ظاهراً یک بار نیز برای ملاقات با جرجانی به یزد سفر کرده است. افزون بر آن گفته‌اند که میر سید شریف به شیخ زین‌الدین کلاه و خواجه علاء‌الدین محمد عطار بخاری، از خلفای شیخ بهاء‌الدین نقشبند هم ارادت می‌ورزیده است (کرمانی، ۸۶؛ جامی، ۳۹۴؛ لکهنوی، ۱۳۰).

میرسید شریف جرجانی پسری به نام شمس‌الدین محمد (د ۸۳۸ ق) داشته است که بعضی از آثار فارسی پدرش را به عربی ترجمه کرده یا بر آنها حاشیه نوشته است. از جمله حاشیۀ ناتمام او بر الوافیة فی شرح الکافیۀ ابن‌حاجب در علم نحو را تکمیل کرده است (فسایی، ۲/ ۱۱۳۹-۱۱۴۰).

از سادات بلندپایه‌ای که نسبشان به جرجانی می‌رسیده است می‌توان به سید شاه میرک (د ۹۶۸ق) از مقربان همایون پادشاه در هند (نک‌ : دهلوی، ۴۵۹)، و میر مخدوم شریفی (د ۹۹۵ق) عالم و وزیر دربار پادشاهان صفوی (نک‌ : فسایی، ۲/ ۱۱۴۰) اشاره کرد. پدر میرمخدوم از نوادگان جرجانی و نوادۀ دختری صدرالدین دشتکی بوده است (نوعی‌زاده، ۲۹۷).

عصر تیموریان دورۀ تنزل علم و ادب از لحاظ قلت تصنیف کتب و رسائل مستقل، و در عوض کثرت شرح و حاشیه و تفسیر مؤلفات پیشین است. جرجانی نیز از جمله دانشمندانی است که بیشتر آثارش مشتمل بر شرح تألیفات عالمان و حکیمان ادوار پیشین است (اقبال، ۵۸).

جرجانی در بیشتر علوم زمان خود از جمله کلام، فلسفه، منطق، تفسیر، عرفان، بلاغت، فقه، ادبیات و نجوم و ریاضیات صاحب اثر است و شهرت علمی و اهتمام و دقت‌نظر وی در کتب مختلف ستوده شده است. عبارات روشن و عاری از تعقید و تکلف از برجسته‌ترین ویژگیهای آثار او ست و به همین سبب است که شماری از تألیفاتش مانند صرف میر، کبریٰ، در نحو، امثله (نک‌ : بخش کتاب‌شناسی) در ادوار متمادی تا روزگار ما، در زمرۀ متون درسی در مراکز سنتی آموزش قرار داشته است (لکهنوی، ۱۲۵؛ خوانساری، ۵/ ۲۸۷؛ شوشتری، ۲۱۷).

 

آثـار

۹۴ اثر از وی شناخته یا به او منسوب شده است؛ اما با توجه به دو تحقیق مفصل و جامعی که در زمینۀ کتاب‌شناسی آثار میر سید شریف صورت گرفته و به چاپ رسیده است (نک‌ : پورجوادی، ۱۳۴ بب‌ ؛ فاضل، ۱۳۸۹ بب‌ ‌)، در اینجا به ذکر اهم تألیفات وی بسنده می‌شود:

 

۱. اسکندریه یا رساله در اصول‌الدین برابر اعتقاد متشرعه و تأویل آن بر مشرب صوفیه و حکما

 

فارسی در مسائل اعتقادی از دو دیدگاه کلامـی و فلسفی ـ عرفانی است. این رساله در جواب سؤالات اسکندرمیرزا نوادۀ تیمور گورگان، حاکم فارس و عراق و اصفهان (حک‌ ۸۱۱-۸۱۷ ق) در ۸۱۵ ق تألیف شده است و مشتمل بر پاسخ ۱۰ سؤال از این قبیل است: چرایی آفرینش، نخستین مخلوق، ارتباط میان جسم و روح، سرنوشت روح پس از مرگ، چیستی ثواب و عقاب اخروی، معراج پیامبر (ص)، فرشتگان و شیطان، و سؤالاتی دربارۀ چیستی صراط ، میزان، سؤال از آخرت و اخباری که موضوع سرنوشت پس از مرگ را شامل می‌شود. میر سید شریف جرجانی در برخی از موارد به نظر متکلمان اشاره کرده، و از آنها با تعابیر «عقلای متشرعه»، «اصحاب بحث»، «متکلمین»؛ و از اهل حدیث، با تعبیر «اصحاب ظاهر» یاد کرده است. نویسنده در هر بخش از کتاب، به فراخور مسئله، نخست به نظریات متکلمان و اهل حدیث اشاره کرده و آنگاه آراء حکما و صوفیه را با اطلاق «اهل التأویل» بر آنها بیان کرده است. جرجانی در آخر رساله یادآور شده است که هر چند حقیقت و وحدت محض در عبارت بیان نمی‌شود، حکما و عرفا وظیفه دارند معارف خود را در لباس شریعت مطرح کنند.

متن «رسالۀ اسکندریه» نخستین‌بار در ۱۳۴۲ش به کوشش غلامرضا ریاضی در نشریۀ فرهنگ خراسان (س ۴، شم‌ ۹-۱۰) و پس از آن در ۱۳۴۹ش در نامۀ آستـان قدس (س ۸، شم‌ ۴) به چاپ رسیده است. چاپ دیگری از آن نیز به کوشش محمود فاضل (یزدی مطلق) در محقق نامه (۲/ ۱۴۳۲-۱۴۴۷) آمده است.

 

۲. الامثلة و شرح الامثلة

رساله‌ای کوتاه به زبان فارسی در علم صرف عربی که جرجانی خود آن را شرح کرده است. این رساله از متون درسی مقدماتی حوزه‌های علمیه محسوب می‌شود و بارها در ضمن کتاب جامع المقدمات به چاپ رسیده است.

 

۳. ترجمان القرآن

رساله‌ای فارسی در توضیح واژه‌های قرآن کریم. جرجانی این رساله را از سورۀ حمد آغاز کرده، و سپس از سورۀ ناس به ترتیب معکوس تا سورۀ بقره ضمن حذف مکررات ادامه داده است. این کتاب را عادل بن علی بن حافظ، که بنا به شواهدی در همان قرن ۹ق/ ۱۵م می‌زیسته؛ برای سهولت در مطالعه، بر اساس حروف الفبا مرتب کرده است (دبیرسیاقی، «الف»). این اثر در ۱۳۳۳ش به کوشش محمد دبیرسیاقی در تهران به چاپ رسید.

 

۴. التعریفات

مهم‌ترین کتاب مستقل جرجانی که به سیاق واژه‌نامه‌های اصطلاحی چنددانشی نوشته شده است (دربارۀ این گونه آثار نک‌ : ه‌ د، حدود و تعریفات). جرجانی در این کتاب اصطلاحات عمدۀ دانشهای مختلف را به ترتیب الفبایی گرد آورده، و تعریفی از هر یک به دست داده است، اما مراد او از تعریف نه ارائۀ حد فلسفی مفاهیم، بلکه توضیحی برای فهم جویندگان است. در این کتاب افزون بر اصطلاحات، فِرق مذهبی و کلامی نیز معرفی شده‌اند. همچنین شمار اصطلاحات تصوف در آن قابل توجه است، اما از اصطلاحات علوم طبیعی و ریاضی جز به‌ندرت ذکری به میان نیامده است. التعریفات از این‌رو که حاوی چکیدۀ منظمی از مفاهیم و آراء علمای اسلامی است، بیش از دیگر آثار جرجانی مورد توجه قرار داشته، و بارها در نقاط مختلف جهان چاپ و یا ترجمه شده است. از جمله چاپ ۱۸۴۳م در لایپزیگ به کوشش گوستاو فلوگل، و چاپ بیروت در ۱۴۱۷ق/ ۱۹۹۶م به کوشش ابراهیم ابیاری قابل توجه‌اند.

 

۵. حاشیه بر تحریر القواعد المنطقیة فی الشمسیة در منطق

که حاشیۀ جرجانی بر شرحی معروف از قطب‌الدین رازی بر شمسیۀ نجم‌الدین دبیران کاتبی است. دانشمندانی نیز بر این حاشیۀ جرجانی حاشیه نوشته‌اند، مانند جلال‌الدین دوانی، عبدالحکیم سیالکوتی و عصام‌الدین اسفراینی. این اثر جرجانی همراه متن اصلی بارها از جمله در کلکته (۱۲۶۱ق)، استانبول (۱۳۶۶ق) و قاهره (۱۲۹۳ و ۱۹۰۹م) چاپ شده است.

 

۶. حاشیه بر شرح حکمة العین در فلسفه

این اثر بر اساس شرحی از میرک بخاری، استاد جرجانی، بر حکمة العین نجم‌الدین دبیران کاتبی نوشته شده است و بارها به تفاریق در قازان (۱۳۲۴ق)، سن‌پترزبورگ (۱۹۰۵م)، و مشهد (۱۳۵۳ش، به کوشش جعفر زاهدی) به چاپ رسیده است.

 

۷. حاشیه بر شرح قدیم تجرید الاعتقاد یا تجرید العقائد

اثر مشهور خواجه نصیرالدین طوسی (د ۶۷۲ ق) در علم کلام. «شرح قدیم» عنوان مشهور شرح شمس‌الدین محمود اصفهانی با عنوان تشییدالقواعد فی‌شرح تجریدخواجه است (نک‌ : حاجی‌خلیفه، ۱/ ۳۴۶-۳۴۷). حاشیۀ جرجانی در حوزۀ آسیای صغیر از شهرت خاصی برخوردار بوده و از متون درسی محسوب می‌شده است. از میان کسانی که بر حاشیۀ جرجانی حاشیه نوشته‌اند، می‌توان به محیی‌الدین خطیب زاده (د ۹۰۱ق) و احمد طالشی جیلی (د ۸۷۰ ق) اشاره کرد (همو، ۱/ ۳۴۷، ۳۴۸). از این اثر نسخه‌های خطی متعددی وجود دارد (نک‌ : پورجوادی، ۱۴۰).

 

۸. حاشیه بر شرح المختصر المنتهی در اصول فقه و جدل

المختصر، تلخیصی از کتاب منتهی السؤال و الامل فی علمی الاصول و الجدل نوشتۀ جمال‌الدین ابن حاجب (د ۶۴۶ ق)، به قلم خود نویسنده است. جرجانی بر شرح عضدالدین ایجی بر المختصر حاشیه نوشته است. حاشیۀ جرجانی از متون درسی در شیراز بوده‌است و علما برآن ‌حاشیه‌هایی‌نوشته‌اند(نک‌ : همو،۱۷۲). این اثر جرجانی در ۱۳۱۶ق در بولاق به چاپ رسیده است.

 

۹. حاشیه بر الکشاف

که بر قسمتی از تفسیر الکشاف عن حقائق التنزیل جارالله زمخشری (د ۵۳۸ ق) نوشته شده است و از مهم‌ترین حواشی این کتاب است. جرجانی در ضمن آن به بعضی از حواشی سعدالدین تفتازانی (د ۷۹۲ق) بر این کتاب اعتراضاتی وارد ساخته است ؛ و برخی دیگر از حاشیه‌نویسان در آثار خود به آنها پاسخ داده‌اند (حاجی‌خلیفه، ۲/ ۱۴۷۹). محمد بن ابراهیم، معروف به خطیب‌زاده (د ۹۰۱ق) و حسن چلبی، فرزند شمس‌الدین محمد فنّاری (د ۸۸۶ ق) از جملۀ کسانی‌اند که بر این اثر جرجانی حاشیه نوشته‌اند (نک‌ : همانجا).

از متن کتاب و حاشیۀ جرجانی چاپهای متعدد سنگی در دست است. این اثر در ۱۳۸۵ق در قاهره فه چاپ رسیده و بارها از روی آن تجدید چاپ شده است.

 

۱۰. حاشیه بر المطول سعدالدین تفتازانی

در علم بلاغت، که از مهم‌ترین حواشی بر این اثر مشهور است. نقدهای جرجانی در این حاشیه بر بعضی از دیدگاههای تفتازانی بعدها مورد بحث علمای دیگر واقع شده است و بر متن آن نیز حاشیه‌هایی نوشته‌اند (همو، ۱/ ۲۲۳، ۴۷۴، ۴۷۶). این حاشیه چند بار در استانبول (۱۲۴۱، ۱۲۸۹، ۱۳۱۰ق) به چاپ سنگی رسیده است.

 

۱۱. رسالة الوجود

رساله‌ای کوتاه به زبان فارسی در فلسفه که به نام رسالة فی تحقیق الوجود نیز شهرت داشته است. این اثر به سبب محتوای آن حائز اهمیت است. در این رساله برای وجود ۳ مرتبه قائل شده است: نخستین مرتبه وجود مستعار از غیر است که در آن انفکاک وجود از موجود جایز و واقع است، مانند اینکه زمین به نور آفتاب روشن می‌شود و با غروب آفتاب روشنی خود را از دست می‌دهد. مرتبۀ دوم موجودی است که ذات او اقتضای‌ وجود را داشته‌ باشد و نبود وجود در آن قابل‌ تصور نباشد. مؤلف این‌ مرتبه را در اصطلاح «متکلمان»‌ واجب ‌الوجود نامیده است. واجب الوجود دو چیز دارد: یکی ذات و دیگری وجود که مستفاد از ذات است. اگر چه انفکاک وجود از چنین موجودی با توجه به داشتن ذات محال است، تغایر میان ذات و وجود تصور انفکاک را ممکن می‌سازد. سومین مرتبه موجود است که وجود دارد و آن وجود عین ذات او ست. مؤلف این مرتبه را حقیقت وجود می‌داند، همچنان که نور به ذات خود نورانی است و قابل تصور نیست که چیزی از آن ظلمت باشد، حقیقت وجود هم به ذات خود موجود است و امکان ندارد معدوم و نیست باشد. مؤلف مرتبۀ سوم را در اصطلاح فیلسوفان پیش از اسلام (مذهب اوائل) و صوفیه (موحده) عبارت از واجب‌الوجود می‌داند. ادامۀ رساله به بسط مفهوم واجب‌الوجود به ویژه در نگاه فلاسفه و صوفیه اختصاص دارد. مؤلف در این رساله با بیان حکایتی نشان می‌دهد که تعابیر مختلف دربارۀ صفات باری تعالیٰ برآمده از نحله‌های اعتقادی متفاوت است که هر یک از آنها بنا بر ادلۀ خود موجه بوده‌اند.

 

رسالة الوجود نخستین بار به کوشش نصرالله تقوی در ۱۳۲۱ش در تهران، و سپس به کوشش کرامت رعنا حسینی در مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران (س ۱۷، شم‌ ۳-۴) به چاپ رسیده است.

 

۱۲. شرح المواقف

مهم‌ترین اثر کلامی میر سید شریف جرجانی، و شرحی است بر کتاب المواقف قاضی عضدالدین ایجی. جرجانی، چنان که خود در پایان کتاب می‌گوید، این اثر را در شوال ۸۰۷ در سمرقند به پایان رسانده است. المواقف و به تبع آن شرح المواقف بر طبق اعتقادات اشاعره تنظیم شده، و مشتمل بر ۵ بخشِ مقدمات، امور عامه، اعراض، جواهر، و سمعیات است. کتاب با بحث دربارۀ علم و تعاریف آن، بررسی اقسام علم، مسائل مربوط به ضروری یا اکتسابی بودن تصورات و تصدیقات آغاز می‌شود. بخش بعدی به مسئلۀ «نظر» اختصاص دارد که عبارت است از تفکر و مشاهدۀ موجودات و نتیجه‌گیری حدوث عالم و نیازمندی به خالق قدیم. در این میان، به نظریات متکلمانی همچون قاضی ابوبکر باقلانی و سیف‌الدین آمدی (۱/ ۱۸۹، ۱۹۱، جم‌ ‌) جوینی (۱/ ۲۱۳) و فخرالدین رازی (۱/ ۲۱۳) توجه شده است. شبهاتی که متکلمان به آنها پاسخ گفته‌اند، نیز ذکر شده است (مثلاً شبهه‌ای را که سُمنیه، بودائیان شرق ایران، مطرح کرده‌اند نک‌ : ۱/ ۲۱۸-۲۱۹). در مقصد ششم از مرصد پنجم تأکید شده است که وجوب نظری که به معرفت خداوند بیانجامد از طریق عقل ثابت نمی‌شود، بلکه وجوب آن شرعی است (۱/ ۲۱۵ بب‌ ‌). آن‌گاه این مسئله مطرح شده است که آیا نخستین واجب معرفت به خدا ست یـا نظر در معرفت خداوند؟ (۱/ ۲۷۵ بب‌ ). در بخش امور عامه به مباحثی همچون شیء، موجود، معدوم، جوهر و عرض، حادث و قدیم توجه شده است و مباحث مربوط به طبیعیات را دربر دارد. آخرین بخش کتاب که به الٰهیات اختصاص یافته، شامل مباحث توحید، صفات خدا، افعال خدا، سمعیات، نبوات، کلام خدا، و مباحث مربوط به معاد و اسماء و احکام و سرانجام، مسئلۀ امامت است. در این بخش میرسید شریف به پیروی از نویسنده فهرستی از مهم‌ترین گرایشهای اعتقادی در میان مسلمانان را ارائه کرده است (۸/ ۳۷۷).

بر شرح المواقف دهها حاشیه نوشته شده است که از حواشی حسن چلبی، میرزا جان باغنوی، عبدالحکیم سیالکوتی و میر زاهد هروی از مشهورترین آنها ست. همچنین برخی اشکالات حاشیه‌نویسان بر جرجانی خود موضوع رساله‌های مستقلی شده است، مانند دو رساله از جلال‌الدین دوانی در پاسخ به اعتراضات محیی‌الدین خطیب‌زاده و علاء‌الدین علی عران طوسی (نک‌ : حاجی خلیفه، ۲/ ۱۸۹۱-۱۸۹۴).

شرح جرجانی از دیرباز بارها در نقاط مختلف از جمله در استانبول (۱۲۳۹ و ۱۳۱۱ق، لکهنو (۱۲۶۰ق)، بولاق (۱۸۴۱م) و لایپزیگ (۱۸۴۸م) به چاپ رسیده است. چاپ متداولی که در قاهره (۱۳۲۵ق/ ۱۹۰۷م) انتشار یافته است، دو حاشیۀ حسن چلبی و سیالکوتی را نیز دربر دارد.

 

۱۳. المصباح فی شرح مفتاح العلوم

اصل مفتاح از سراج‌الدین سکاکی است و جرجانی بخش سوم آن را که در معانی و بیان است، شرح کرده است. جرجانی این اثر را در ۸۰۳ ق در سمرقند نوشت (حاجی‌خلیفه، ۲/ ۱۷۶۳). بر المصباح حاشیه‌های بسیاری به‌ویژه به‌قلم‌ علمای عثمانی‌نوشته شده است (نک‌ : همو، ۲/ ۱۷۶۳-۱۷۶۷). این اثر در ۱۲۴۱ق در استانبول چاپ سنگی شده است.

 

۱۴. الکبریٰ فی المنطق

رساله‌ای در منطق مقدماتی به زبان فارسی که از چند سده پیش در حوزه‌های علمیه تدریس می‌شود. نام‌گذاری این رسالۀ کوتاه به الکبرى، به سبب وجود متن فشرده‌تری در منطق با عنوان الصغرى است که آن نیز به قلم جرجانی است. الکبرى بارها از جمله در ضمن مجموعۀ جامع‌المقدمات به چاپ رسیده است.

بر این رساله شرحهای مختلفی نوشته‌اند و شمس‌الدین محمد پسر میر سید شریف آن را با عنوان الغرّة فی المنطق به عربی برگردانده است. این متن عربی همراه شرحهای خصر بن محمد رازی و عیسی بن محمد صفوی در بیروت (۱۹۸۳م) چاپ شده است.

از دیگر آثار جرجانی شرح العقائد العضدیة در کلام، شرح ایساغوجی در منطق، صرف‌میر، نحو میر، شرح فرائض سجاوندی در فقه حنبلی، مقالید العلوم فی الحدود و الرسوم، شرح التذکرة فی الهیئۀ نصیرالدین طوسی را می‌توان نام برد.

 

مآخذ

آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعة، قرن ۹، تهران، ۱۳۶۲ش؛ ابن‌عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق؛ افسر، کرامت‌الله، تاریخ بافت قدیمی شیراز، تهران، ۱۳۵۳ش؛ اقبال آشتیانی، عباس، مجموعه مقالات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۰ش؛ امین، محسن، اعیان الشیعة، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م؛ بافقی، محمدمفید، «فصلی از جامع مفیدی» (نک‌ : هم‌ ، کرمانی)؛ پورجوادی، رضا و امیر شکیبانیا، «کتاب‌شناسی میر سید شریف جرجـانی»، معارف، تهران، ۱۳۸۱ش، س ۱۹، شم‌ ۳؛ جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش؛ جرجانی، علی، شرح المواقف، قاهره، ۱۳۲۵ق/ ۱۹۰۷م؛ حاجی‌خلیفه، کشف؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۳ش؛ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، بیروت، ۱۴۱۱ق/ ۱۹۹۱م؛ دبیرسیاقی، محمد، مقدمه بر ترجمان القرآن جرجانی، تهران، ۱۳۳۳ش؛ دوانی، محمد، ثلاث رسائل، به کوشش احمد تویسرکانی، مشهد، ۱۴۱۱ق؛ دهلوی، عبدالحق، اخبار الاخیار، به کوشش علیم اشرف خان، تهران، ۱۳۸۳ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۴۹ش؛ سخاوی، محمد، الضوء‌اللامع، بیروت، منشورات دارالمکتبة الحیاة؛ سیوطی، بغیة‌الوعاة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق؛ شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۷۶ق؛ شوکانی، محمد، البدر الطالع، بیروت، دارالمعرفة؛ طاش‌کوپری‌زاده، احمد، الشقائق النعمانیة، به‌کوشش احمد صبحی فرات، استانبول، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م؛ همو، مفتاح‌السعادة، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع‌السعدین و مجمع‌بحرین،‌ به‌ کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۵۳ش؛ عطایی، عطاء‌الله، حدائق الحقائق فی تکملة الشقائق، به کوشش عبدالقادر اوزجان، استانبول، ۱۹۸۹م؛ غنی، قاسم، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، تهران، ۱۳۶۶ش؛ فاضل، محمود، «سیری در احوال و آثار میرسید شریف گرگانی»، محقق‌نامه، به کوشش بهاء‌الدین خرمشاهی و جویا جهان بخش، تهران، ۱۳۸۰ش، ج ۲؛ فرصت، محمد نصیر، آثار العجم، بمبئی، ۱۳۱۲ق؛ فسایی، حسن، فارس‌نامۀ ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، ۱۳۶۷ش؛ فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش؛ کاشفی، علی، رشحات عین الحیات، به کوشش علی‌اصغر معینیان، تهران، ۱۳۵۶ش؛ کرمانی، عبدالرزاق، «تذکره درمناقب حضرت شاه نعمت‌الله ولی»، مجموعه در ترجمۀ احوال شاه نعمت‌الله ولی، به کوشش ژان اوبن، تهران، ۱۳۳۵ش/ ۱۹۵۶م؛ لکهنوی، محمد عبدالحی، الفوائد البهیة، به کوشش محمد بدرالدین نعسانی، بیروت، ۱۳۲۴ق؛ معصوم علیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمد جعفر محجوب، تهران، ۱۳۴۵ش؛ مقریزی، احمد، درر العقود الفریدة، به کوشش محمود جلیلی، بیروت، ۱۴۲۳ق/ ۲۰۰۲م؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۳ش؛ نیز:

 

Browne, E. G., A Literary History of Persia , Cambridge, 1965.

عطیه میرزایی

 

شعر جرجانی

جرجانی شاعر نبود، ولی فاقد طبع شعر هم نبود. اشعار پراکنده و اندکی از وی، به صورت قصیده و رباعی، در مجموعه‌ها و جُنگهای خطی بر جا مانده که برخی نیز به چاپ رسیده است، اما شماری از آنها احتمالاً سرودۀ پسر او ست. قصایدی که از میرسید شریف یا پسرش به چاپ رسیده، در دو شمارۀ مجلۀ ارمغان در سالهای ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴ش است و مأخذ خطی هیچ‌یک از آنها معرفی نشده است. یکی از آنها که مشتمل بر ۱۳ بیت است، در مدح صاحب دولتی، به نام «سید علی» است: «نور چشم مردم صاحب نظر سید علی/ کز جنابش می‌کند دولت سواد اکتساب/ / آنکه اندر عرصۀ گیتی ز فضل ایزد است/ نصرت او را هم عنان و فرصت او را هم رکاب» (جرجانی، س ۱۵، شم‌ ۹، ص ۷۰۱).

شعر دیگری که در همین نشریه، به دنبال قصیدۀ یادشده نقل شده، قصیده یا غزلی است در ۴ بیت در مدح شاهی که نامش ذکر نشده، ولی شاعر در آن خود را «محمد بن شریف» خوانده است و به نظر می‌رسد این ابیات از امیر شمس‌الدین محمد، یعنی پسر میرسیدشریف باشد. قصیدۀ دیگر که در مدح شاه یا وزیری که هم اهل رزم بوده، و هم اهل قلم و تدبیر، سروده شده، درواقع مناظره‌ای است ادبی میان شمشیر و قلم. این مناظره نسبت به مناظره‌های دیگری که در عهد ایلخانان به عربی و فارسی، به نظم و نثر درآمده (نک‌ : پورجوادی، ۴۹۰-۵۲۵)، کوتاه اسـت و جمعاً ۲۳ بیـت دارد، هر چنـد ابیاتـی از آخـر آن ــ که احتمالاً نام ممدوح در آنها ذکر شده بوده ــ حذف شده است.

این مناظره که بعید نیست سرودۀ پسر میرسیدشریف باشد، با سخنان تیغ یا شمشیر آغاز می‌شود و به دنبال آن سخنان قلم می‌آید که خود را برتر از شمشیر می‌داند. یکی از دلیلهای برتری قلم ذکر نام وی در قرآن است، چنان‌که او خود به زبان حال می‌گوید: «منم که بر ورق کائنات صفحۀ دهر/ محرر است ز من صد هزار نقش و صور/ / بسی شدم به کلام خدا ز حق مذکور/ نشان ذات و صفاتم بود به هر دفتر» (همو، ۵۰۹-۵۱۰). مناظره به داوری ختم نمی‌شود، بلکه شاعر در دو بیت به مدح ممدوح ناشناختۀ خود، و دعا کردن برای وی می‌پردازد و می‌گوید: «همیشه تا اثر تیغ توست در عالم/ مدام تا که ریاض قلم بود محضر/ / درون قبضۀ حکم تو باد تیغ مراد/ ز آب کلکِ تو بادا نهال عمرِ تو تر» (همو، ۵۱۰).

در شماره‌ای دیگر از ارمغان (نک‌ : جرجانی، س ۱۶، شم‌ ۳، ص ۱۹۴-۱۹۷) ۳ قصیده چاپ شده است که در آغازِ یکی از آنها شاعر خطاب به کسی که جویای اسرار رموز انبیا ست می‌گوید که اگر خواهان کشف حقیقت است، باید آن را از مهدی آخر زمان جستجو کند: «مهدی آخر زمان ذات شریف کامل است/ صادق القولی امینی عارف مشکل‌گشا». در همین قصیده کسانی که به دنبال سیمیا و کیمیا و هیمیا هستند، اصحاب حیل خوانده شده‌اند.

قصیدۀ دوم که ۵۲ بیت دارد، منظومه‌ای است که شاعر در آن سؤالهای فلسفی و کلامی دربارۀ خلقت مطرح کرده که خود یادآور سؤالهای اسکندر میرزا از جرجانی است. پرسش از اینکه مثلاً: «چه حکمت است که هفت آسمان تو بر توی/ مسیر گشته بر این هفت کوکب سیار؟» یا چرا خدا گل آدم را ۴۰ روز تخمیر کرد؟ منظور از طی سماوات در قیامت چیست؟ چرا موسیٰ از خدا تمنای دیدار کرد؟ ... در آخر، شاعر خود را «شریف» خوانده، و از حضرت علی(ع) به منزلۀ در مدینۀ علم یاد کرده است: «سؤالهای شریف از معمّیاتِ خدا ست/ که فیض فضل حقش کرد بر جهان ایثار.../ / در مدینه علی را اگر تو دریابی/ ز باب علم شود بر تو سهلْ هر دشوار». این قصیده و قصیدۀ پیشین، هم حاکـی از تمـایلات فلسفی ـ کلامی شاعر است و هم حاکی از تمایلات شیعی او. در ضمن، مهارت جرجانی را در معماگویی نیز نشان می‌دهد، مهارتی که دربارۀ آن از احمد رفعت نقل کرده‌اند که گفت: «سیدشریف از کثرت مهارتی که در فن معما داشته، برای استخراج هزار اسم این شعر را گفته است: «از قد و ابرو بدید آن ماه چهر/ موج آب دیده‌ام بالای مهر» (مدرس، ۳/ ۲۱۶).

سومین قصیده که در ذمّ بازرگانان است ۱۶ بیت دارد و در آن بازرگانان سخت مورد نکوهش قرار گرفته‌اند: «الفرار از این گروه بی‌دیانت الفرار/ الامان از این فریق بی‌امانت الامان» (جرجانی، همان ۱۹۷).

شمار رباعیاتی که به نام جرجانی در منابع مختلف آمده، انگشت‌شمار است. دولتشاه سمرقندی که نام وی را در تذکرة الشعراء در زمرۀ علما و فضلای دورۀ تیموری آورده (ص ۳۲۵)، هیچ شعری از او نقل نکرده، و فقط در تذکرۀ ریاض العارفین رضاقلی هدایت این رباعی به وی نسبت داده شده است: «ای حسن تو را به هر مقامی نامی/ وی از تو به هر دل شده‌ای پیغامی/ / کس نیست که نیست بهره‌ور از تو و لیک/ اندر خور خود به جرعه‌ای یا جامی» (ص ۳۵۵؛ مدرس، ۳/ ۲۱۶).

این رباعی لطیف نیز در چند اثر به نام جرجانی ثبت شده است: «بی‌خوابیِ شب جان مرا گرچه بکاست/ در خواب شدن ز روی انصاف خطا ست/ / ترسم که خیالش قدمی رنجه کند/ عذر قدمش به سالها نتوان خواست» (کازرونی، ۲۱۶؛ معصوم علیشاه، ۲/ ۶۹۲؛ مدرس، همانجا). با جست‌وجو در مجموعه‌های خطی، رباعیهای دیگری نیز می‌توان از جرجانی یافت (مثلاً نک‌ : شورا، ۳۸/ ۲۴۱). این بیت را نیز به جرجانی نسبت داده، و گفته‌اند که مضمون آن را از بیتی از قطب‌الدین رازی گرفته است: «من شکر چون کنم که همه نعمتِ توام/ نعمت چگونه شکر کند بر زبان خویش» (معصوم علیشاه، مدرس، همانجاها).

 

مآخذ

پورجوادی، نصرالله، زبان حال، تهران، ۱۳۸۵ش؛ جرجانی، علی، «میرسیدشریف علامه»، ارمغان، ۱۳۱۳ش، س ۱۵، شم‌ ۹، ۱۳۱۴ش، س ۱۶، شم‌ ۳؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، به‌کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۳۱۸ق/ ۱۹۰۰م؛ فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی، به کوشش علی صدرایی خویی، قم، ۱۳۷۷ش؛ کازرونی، ابوالقاسم، سلم السماوات، به کوشش عبدالله نورانی، تهران،۱۳۸۶ش؛ مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، تبریز، چاپخانۀ شفق؛ معصوم علیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقائق، به‌کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۴۵ش؛ هدایت، رضاقلی، ریاض العارفین، به کوشش مهرعلی گرکانی، تهران، ۱۳۴۴ش.

 

نصرالله پورجوادی

 

موسیقی جرجانی

پس از درگذشت صفی‌الدین ارموی در ۶۹۳ ق/ ۱۲۹۴م، مبحث جدیدی در حوزۀ موسیقی نظری به وجود آمد که بر پایۀ آرائی بود که او در دو اثر موسیقایی خود، یعنی کتاب الادوار و رسالة الشرفیة مطرح کرده بود. این مبحث در اصل دربارۀ روابط مؤلفه‌های نظام مُدال و پرده‌ها و آوازات و شعبات بود که از آن پس به «علم ادوار» معروف شد و شمار بسیاری از اندیشمندان، از جمله قطب‌الدین شیرازی (د ۷۱۰ق/ ۱۳۱۰م) به تشریح آن پرداختند. میرسیدشریف جرجانی نیز در دو برهه از تاریخ، از نظریه‌پردازان علم ادوار دانسته شده، و آثاری نیز در این زمینه به او منسوب است.

از شواهد پیدا ست که نخستین‌بار شمس‌الدین محمد سخاوی در سدۀ ۹ق/ ۱۵م، در حاشیۀ زندگی‌نامه و شرح تألیفات میرسیدشریف اثری را در علم ادوار معرفی می‌کند، اما از کم و کیف آن سخنی به میان نمی‌آورد (۵/ ۳۲۹). پس از او محمد عبدالحی لکهنوی نیز در کتاب الفوائد البهیة که در ۱۲۹۱ق/ ۱۸۷۴م تألیف شده، به این اثر اشاره می‌کند که ظاهراً استناد او نیز همان گفتۀ سخاوی است (ص ۱۳۲).

اما در ۱۳۱۷ش/ ۱۹۳۸م، رودلف درلانژه[۱]، موسیقی‌شناس فرانسوی شرحی بر کتاب الادوار به زبان فرانسه ترجمه و چاپ کرد که در مقدمۀ آن قید شده بود کتاب در اصل برای شاه شجاع (سل‌ ۷۵۹-۷۸۶ق) نوشته شده است. هنری جورج فارمر، محقق انگلیسی، در مقدمه‌ای که بر این ترجمۀ فرانسه نوشت متذکر شد که نظریه‌پردازی که در آن زمان در دربار شاه شجاع می‌زیسته، و احتمالاً این اثر از تألیفات او بوده، کسـی جز میرسید شریف جرجانی نیست (نک‌ : III/ 13). به هر روی، با وجود آنکه در عنوانِ اثر از شخصی تحت عنوان مولانا مبارک شاه نام برده شده بود، این رسالۀ موسیقی از آن پس در بسیاری از منـابع بـا نـام میرسیدشریف جرجانی آورده شد (نک‌ : نویباور، 806).

در ایران نیز نخستین‌بار مهدی برکشلی در مقدمه‌ای که بر کتاب ردیف هفت دستگاه موسیقی ایرانی نوشت، از ترجمۀ فرانسۀ درلانژه استفاده، و مؤلف آن را جرجانی معرفی کرد و از آن پس جرجانی به عنوان نظریه‌پرداز بزرگی در حوزۀ موسیقی شناخته شد (نک‌ : برکشلی، ۳۲-۳۶).

اما در این شرح (یا به عبارتی شرح مولانا مبارکشاه بر ادوار) که به زبان عربی نوشته شده، و از آن دو نسخۀ خطی باقـی مـانده است که یکی در کتابخانۀ بریتانیا (شم‌ or. 2361/ 5) و دیگری در کتـابخانۀ تـوپکاپـی سرای تـرکیـه (شم‌ A. 3438) نگهداری می‌شود (نک‌ : دانش‌پژوه، ۹۰-۹۱)، مؤلف رساله به صراحت متذکر می‌شود که در اصل طبیب بوده، و در علم موسیقی نیز به عنوان حوزه‌ای مستقل مطالعات قابل توجهی داشته است، از آنجا که این نکته با شخصیت علمی جرجانی در تناقض است، احتمال انتساب اثر را به جرجانی نیز تضعیف می‌کند (شیلوا، 420).

شیلوا اثر دائرةالمعارفی دیگری نیز تحت عنوان مقالیدالعلوم را به جرجانی نسبت داده است که فصلی از آن در علم موسیقی است. در مقدمۀ این اثر نیز اگرچه از شاه شجاع نام برده شده، و نویسندۀ آن ظاهراً در همان دوره می‌زیسته است، اما اشارۀ صریحی به نام او نشده است. البته باید اذعان داشت که در عنوان کتاب که به ظاهر الحاقی است، مؤلف سیوطی معرفی شده است (ص 99). به هر حال در انتساب این اثر به جرجانی نیز همچنان جای شک باقی است.

 

مآخذ

برکشلی، مهدی، «شرح ردیف موسیقی ایران»، ردیف هفت دستگاه موسیقی ایرانی، گردآوری موسیٰ معروفی، تهران، ۱۳۴۲ش؛ دانش‌پژوه، محمدتقی، نمونه‌ای از فهرست آثار دانشمندان ایرانی و اسلامی در غناء و موسیقی، تهران، ۱۳۵۵ش؛ سخاوی، محمد، الضوء اللامع، قاهره، ۱۳۵۴ق؛ لکهنوی، محمد عبدالحی، الفوائد البهیة فی تراجم الحنفیة، بیروت، ۱۳۲۴ق؛ نیز:

 

Farmer, H. G., introd. La Musique arabe, by R. D’Erlanger, Paris, 1938; Neubauer, E., «Ṣafī al-Dīn al-Urmawī», EI2, vol. VIII; Shiloah, A., The Theory of Music in Arabic Writings (c. 900-1900), München, 1979.

امیرحسین پورجوادی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 72
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست