تَهْذیبُ الْاَخْلاقِ وَ تَطْهیرُ (یا طَهارَةُ) الْاَعْراق، رسالهای به زبان عربی در اخلاق فلسفی از فیلسوف و مورخ، ابوعلی احمدبن محمد مسکویۀ رازی (د 421ق/ 1030م). این رساله در شمار آثار مهمی است که در جهان اسلام از منظری فلسفی به علم اخلاق نگریستهاند (ارکون، 226- 228). ابوعلیمسکویه تهذیب الاخلاق را میان سالهای 372- 375ق/ 982-985م (همانجا)، در 7 مقاله نوشته است (برای تحلیل کوتاهی از درونمایۀ رساله، نک : همو، 14-22). مقالۀ اول در تعریف نفس و نیروهای آن است و از مسائلی مانند اثبات تجرّد نفس، فضیلتهای انسانی، قوای نفس و 4 فضیلت حکمت، عفت، شجاعت و عدالت و نظریۀ ارسطویی اعتدال بحث میکند. مقالۀ دوم به معرفی اخلاق به عنوان بهترین صناعت برای نیکرفتاری آدمی اختصاص دارد. مهمترین مباحث این مقاله عبارتاند از بررسی طبایع و خلقیات، نسبت نظر و عمل، مراتب قوای نفسانی و شرف هر یک، و تربیت جوانان. این مقاله با نقل فصلی از رسالۀ «تدبیر منزل» بروسن، متفکر فیثاغوری سدۀ5م به پایان میرسد. موضوع مقالۀ سوم خیر و سعادت و شروط به دست آوردن آنها بنا بر آراء اهل فلسفه مانند فیثاغورس و افلاطون و ارسطو ست. این مقاله با بحثی دربارۀ لذات عقلانی و سخن ارسطو دربارۀ معاد پایان میپذیرد. مقالۀ چهارم به بازنمود کردارهای آدمی و بحث از شجاعت، سخا و عدالت اختصاص دارد. حقِ آفریدگار بر آدمی و اختیاری بودن عدالت و ستمکاری از مباحث مهم این فصل است. موضوع مقالۀ پنجم محبت و انواع آن، و دوستی و شرایط آن است که با نقل سخن ارسطو دربارۀ سعادت تام به پایان میرسد. مقالۀ ششم از امراض نفسانی و مقابله با آنها از راه محاسبۀ نفس بحث میکند و سرانجام در هفتمین مقاله به طب نفسانی و شیوههای درمان بیماریهای اخلاقی پرداخته میشود. این مقاله با بحث از انواع ترس، و از جمله ترس از مرگ و علاج حزن و اندوه به نقل از کِندی پایان میپذیرد. شمار مقالات تهذیب الاخلاق را 6 و حتى 8 هم دانستهاند. گویا این اختلاف از تغییر ترتیب مقالات و تلفیق برخی بخشهای این کتاب در نسخهها و چاپهای مختلف آن پدید آمده است (امامی، مقدمه بر تجارب...، 23-24). ابوعلی مسکویه از همان آغاز، غرض از نوشتن این رساله را ارائۀ اصول و مبادی علم اخلاق به قصد دستیابی به خوبی ذکر میکند که به واسطۀ آن، از آدمی کردارهای نیکو و زیبا سر میزند (تهذیب...، 27- 28). او بعدها از این رساله به عنوان بنیاد فلسفی اصول حاکم برگزیدهگوییهای حکیمانۀ کتاب جاویدان خرد یاد میکند (نک : الحکمة...، 25، جاویدان...، 43). با بررسی تهذیب الاخلاق درمییابیم که مفهوم بنیادی آن «سعادت» است. در نظر ابوعلی مسکویه، سعادت غایت زندگانی اخلاقی آدمی است و از آنجا که سعادت فردی بخشی از سعادت عمومی جامعه به شمار میآید، سعادت را تنها از راه زندگی اجتماعی و شهری میتوان کسب کرد و فرد انسانی هر گاه عضو جامعهای نباشد، از سعادت به کمال بهره نخواهد برد ( تهذیب، 37، 146-147). اعتراض ابوعلیمسکویه بر زاهدان گوشهگیر را در الهوامل و الشوامل و الفوز الاصغر نیز میتوان دید که این گروه را دریغکنندگان از یاری مردم میخواند و میگوید که آنان با پاسخ ندادن به یاریجویی مردمان، به خود و ایشان ظلم میکنند (نک : کرمر، 66، حاشیه).
این دریافت مدنی از فضیلتهای انسانی نزد ابوعلی مسکویه بدان پایه ارجمند است که آن را از حوزۀ اخلاق فراتر می برد و به دیانت و شریعت تعمیم می دهد (نک : همان، 49). در نظر ابوعلی مسکویه، همچنان که فلسفه یگانه آموزش حقیقی و راه رستگاری و نجات است (والتسر، 232-233)، « ادب الشریعه» نیز انتقال دهندۀ حقیقت به صورت گزاره های دینی است ( تهذیب، 64) و آن را با نقش قوانین یونانی در نوامیس افلاطون و با نوع موسیقی مباح در جمهوریت او می توان تطبیق داد (والتسر، همانجا).
ابوعلی مسکویه بر آن است که شریعت، نفوس جوانان را به پذیرش حکمت و طلب فضایل و رسیدن به سعادت انسانی از راه اندیشۀ درست و سنجش صحیح آماده می سازد (همان،54). این نظر بی گمان با آموزه های فارابی دربارۀ بایستگی و وجوب آموزش دینی به جوانان و پیش شرط بودن تربیت دینی برای مطالعۀ اخلاق فلسفی مناسبت دارد و ریشه های نظری آن را تا « اخلاق نیکُماخس» ارسطو (نک : گ 1095b، سطر 4 ff.) می توان پی گرفت (والتسر، 233). این اصرار ابوعلی مسکویه بر هماهنگی دین و فلسفه تا آنجا ست که حتى آموزه های شریعت را بر اسـاس مفاهیـم یونانـی انس طبیعی و جامعـه پذیری طبیعـی تفسیر می کند (همو، 234).
ابوعلی مسکویه با جمع رأی افلاطون دربارۀ سعادت کامل و نظر ارسطو دربارۀ ممکن بودن دستیابی به سعادت در حیات دنیوی، به دو نوع سعادت دنیوی و اخروی قائل است و دستیابی به سعادت تام را منوط به تحصیل هر دو آنها می داند (همان، 88-89) و بدین سان، کمال سعادت آدمی را هم نظری و هم عملی به شمار می آورد (همان، 57- 58؛ قس: فارابی، « فلسفة...» ، 7). البته او با در نظر گرفتن مراتب انسانیت، از ساکنان اقلیمهای نامعتدل جهان متمدن، به عنوان انسانهایی با عقل کم، و از ساکنان اقلیمهای معتدل به عنوان دارندگان طبع سلیم و مستعد پذیرش صورت عقل یاد می کند ( تهذیب، 62-63).
در نظر ابوعلی مسکویه شماری از اینان که بی اندازه مستعد پذیرش عقل اند، در افقی میان انسان و فرشته قرار می گیرند؛ و از آن جمله اند کسانی که به طبع خود به الهام حساس اند و می توانند به فلسفه بپردازند و قدرت عقل و نور حقیقت در ایشان جریان دارد (همان، 63). بر همین اساس، وی با استناد به ارسطو، برترین مرتبۀ انسانیت را « الٰهی» می داند (همان، 149؛ قس: ارسطو، گ 1177b، سطر ff. 31 )، چنان که در سنت نوافلاطونی و در آثار متفکران سدۀ 4ق لقب « الٰهی» بر سقراط و افلاطون اطلاق می شود و غایت فلسفه با تشبه به الٰه پیوند می یابد (برای نمونه، نک : رازی، 99؛ ابوسلیمان، 128؛ فارابی، فصول...، 33؛ نیز نک : والتسر، 231).
منابع مختلف ادبی و حکمی که ابوعلی مسکویه از آنها بهره گرفته است، طیفی از آثار یونانی/ اسکندرانی تا نوشته های ایرانی و اسلامی را دربر می گیرد (قس: ارکون، 22-26). مهم ترین منابع یونانی او در نگارش تهذیب الاخلاق عبارت اند از: 1. اندرزهای منقول یونانی (قس: روزنتال، « میراث...1، 83) که سخنان بقراط، فیثاغورس، سقراط و دیگران را شامل می شود (برای نمونه، نک : تهذیب، 86). هر چند، سخنان سقراط در مواردی مانند پسندیدگی آموزش محبت به جای اخبار پادشاهان به کودکان، با سخنان تمیستیوس جا به جا شده اند (همان، 139؛ قس: روزنتال، « شناخت...» ، 387-392؛ کرمر، 233، حاشیه). 2. آثار افلاطون و به ویژه کتابهای جمهوریت و نوامیس (همو، 230، حاشیه). 3. آثار ارسطو و به ویژه کتاب « اخلاق نیکماخس» که بهره گیری گستردۀ ابوعلی مسکویه از آن را در ارتباط او با ارسطوییان بغداد نیز سنجیده اند (پیترز، 125). افزون بر « اخلاق نیکماخس» ، از رسالۀ منحول فضائل النفس به ترجمۀ ابوعثمان دمشقی نیز باید یاد کرد که ابوعلی مسکویه آن را از ارسطو دانسته، و مطالبی از آن نقل کرده است (تهذیب، 91-94).
4. جالینوس و کتاب اخلاق النفس که در بحث لذات حسی و نابسنده خواندن آنها بدان استناد شده است (همان، 61؛ قس: محقق، 126). 5. بروسن نوفیثاغوری، متفکر سدۀ 5 م که ابوعلی مسکویه از رسالۀ « تدبیر منزل» او به تفصیل نقل کرده است ( تهذیب، 68 بب ). 6. آثار هرمسی و به ویژه « لوح قابس» که در جاویدان خرد هم بهره گیری او از روایت عربی این رساله را می بینیم (نک : الحکمة، 229 بب ؛ قس: کرمر، 231). 7. آثار نوافلاطونی که در تهذیب الاخلاق با عناصر فلسفۀ ارسطویی (پیترز، 126) و آموزه های فیثاغوری و هرمسی در هم آمیخته اند، مانند فقره ای دربارۀ برتری خویشاوندی معنوی میان استاد و شاگرد بر محبت پدر و فرزند (تهذیب، 134؛ کرمر، 146).
از میان منابع ایرانی نیز به استناد ابوعلی مسکویه به ادب کهن ایرانی و به ویژه سخنان اردشیر و کتاب کلیله و دمنه می توان اشاره کرد (همان، 129، 146). می دانیم که ابوعلی با جریانهای فکری ساسانی و سنت اندرزنامه نویسی ایرانی آشنایی ژرفی داشته است (دربارۀ نمونۀ پولس پارسی، نک : گوتاس، 239-240؛ پینس، 124-125) و ترجمۀ عربی شماری از آثار ایرانی مانند ایتاکار بزرگمهر را در جاویدان خرد او می توان دید (نک : الحکمة، 29 بب ؛ قس: هنینگ، 76-77).
منابع اسلامی و عربی ابوعلی مسکویه در تهذیب الاخلاق شامل قرآن کریم، احادیث رسول اکرم (ص)، آثار لغت نویسان عرب و به ویژه بصریها (برای نمونه ای از بحث در اشتقاق واژه ها، نک : کرمر، 233)، آثار ادبی مانند دیوان متنبی (نک : تهذیب، 140؛ حلبی، 204) و ابن رومی (تهذیب، 142؛ حلبی، همانجا)، رسائل جابر و رازی و فارابی (نک : ارکون، 25)، رسالۀ دفع الاحزان کِندی ( تهذیب، 182)، و سخنان زاهدان نامور مانند حسن بصری (همان، 153) را دربر می گیرد.
وجود نسخه های فراوان تهذیب الاخلاق (GAL, I/ 418; GAL, S, I/ 584) از شهرت این کتاب در روزگار پس از ابوعلی خبر می دهد و بی سبب نیست که خواجه نصیرالدین طوسی (د 672 ق) اخلاق ناصری را بر بنیاد آن تألیف می کند (نک : ص 35-37). از این کتاب ترجمه های چندی به فارسی در دست است که کهن ترین نسخۀ آنها متعلق به اوایل سدۀ 11ق است (منزوی، 6/ 410). در سده های اخیر نیز از کار میرزا ابوطالب زنجانی (د 1329ق) در ترجمۀ این کتاب با عنوان کیمیای سعادت می توان یاد کرد که این متن را بهترین اثر در فلسفۀ عملی دانسته است (زنجانی، 26). این ترجمه در مواردی دقیق و در مواردی گزارش آزاد متن است (امامی، مقدمه بر کیمیا...، 17-18). همچنین باید از ترجمۀ اقتباسی نصرت بیگم امین (د 1362ش) به نام اخلاق و راه سعادت (اصفهان، 1328ش)، و ترجمۀ دقیق علی اصغر حلبی از این کتاب نام برد که حواشی سودمندی نیز دارد. قسطنطین زریق ترجمۀ انگلیسی و محمد ارکون نیز ترجمۀ فرانسوی آن را همراه با شرح انتقادی متن منتشر کرده اند.
مآخذ
ابوسلیمان سجستانی، محمد، صوان الحکمة، به کوشش عبدالرحمان بدوی، تهران، 1974م؛ ابوعلی مسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق، به کوشش حسن تمیم، بیروت، 1398ق؛ همو، جاویدان خرد، ترجمۀ تقی الدین شوشتری، به کوشش بهروز ثروتیان، تهران، 1355ش؛ همو، الحکمة الخالدة، به کوشش عبدالرحمان بدوی، تهران، 1358ش؛ ارکون، محمد، نزعة الانسنة فی الفکر العربی، ترجمۀ هاشم صالح، بیروت، 1997م؛ امامی، ابوالقاسم، مقدمه بر تجارب الامم ابوعلی مسکویه، تهران، 1357ش؛ همو، مقدمه بر کیمیای سعادت (نک : هم ، زنجانی)؛ حلبی، علی اصغر، تعلیقات بر تهذیب الاخلاق، تهران، 1381ش؛ رازی، محمدبن زکریا، الطب الروحانی، به کوشش مهدی محقق، تهران، 1378ش؛ زنجانی، ابوطالب، کیمیای سعادت، به کوشش ابوالقاسم امامی، تهران، 1375ش؛ فارابی، فصول منتزعة، به کوشش فوزی متری نجار، بیروت، 1971م؛ همو، « فلسفة افلاطون و اجزائها» ، افلاطون فی الاسلام، به کوشش عبدالرحمان بدوی، تهران، 1353ش؛ محقق، مهدی، « رازی در طب روحانی» ، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران، 1345ش، س 14، شم 2؛ منزوی، احمد، فهرستوارۀ کتابهای فارسی، تهران، 1381ش؛ نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، به کوشش مجتبى مینوی و علیرضا حیدری، تهران، 1369ش؛ نیز:
Aristotle, Ethica Nicomachea ; Arkoun, M., introd. Traité d’ é thique of Miskawayh, Damascus, 1969; GAL; GAL, S; Gutas, D., Greek Wisdom Literature in Arabic Translation, New Haven, 1975; Henning, W. B., « Eine arabische Version mittelpersischer Weisheitsschriften» , ZDMG, 1956, vol. CVI; Kraemer, J. L., Humanism in the Renaissance of Islam, Leiden, 1986; Peters, F. E., Aristotle and the Arabs, New York, 1968; Pines, S., « Ahmad Miskawayh and Paul the Persian» , Iranshenasi, Tehran, 1971, vol. II, no. 2; Rosenthal, F., The Classical Heritage in Islam, tr. E. Marmorstein and J. Marmorstein, London, 1975; id, « On the Knowledge of Plato’ s Philosophy in Islamic World» , Islamic Culture, Hyderabad Deccan, 1940, vol. XIV; Walzer, R., Greek into Arabic, Oxford, 1962.