نویسنده (ها) :
ایران ناز کاشیان
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 23 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله
اَبوالْوَالیدِ حِمْیَری، اسماعیل بن محمد بن عامر (د ح 440 ق / 1048 م)، ادیب، وزیر، كاتب و شاعر اشبیلی. پدر او به حبیب ملقب بود؛ ابن ابار (1 / 180) به این نكته تصریح كرده و نیز در قطعهای كه ابوالولید خود نقل كرده (ص 139)، آمده است. در آن قطعه، شاعری در اثنای مدیحهای كه تقدیم پدر ابوالولید نموده، وی را حبیب خوانده است. با اینهمه، گویی شیوه نگارش اسماء و عناوین در منابع كهن، موجب خلطی شده است: بدین معنی كه «الملقب بحبیب» را گاه نه به محمد، كه به پسر او ابوالولید بازگرداندهاند (نك : ابن بسام، 2(1) / 124؛ ابن سعید، رایات، 50، عنوان، 60؛ ابنفضلالله، 17 / 36). این آشفتگی از همان روزگاران ادامه داشتـه و امروز هم در آثار معاصر پدیدار است ( مثلاً نك : فروخ، 4 / 494). وی از یكی از خاندانهای اشرافی و اصیل اندلس برخاسته بود (خالص، 165-166). پدرش محمد، در بارگاه قاضی ابن عباد، منصب وزارت داشت و برادرش محمد، شیخِ ابوبكر ابن عربی بود (ابن ابار، همانجا). منابع موجود، به ذكر چند نكتۀ كوتاه از شرح حال او اكتفا كردهاند: مقری گوید 17 ساله بود كه نیك مینوشت و نیك میسرود (3 / 428) و ابن بسام از یگانه استاد ابوالولید، ابوجعفر ابن ابار به نیكی یاد كرده و با عباراتی بسیار لطیف، نقش استاد را در پرورش و شكوفایی استعداد ذاتی شاگرد یادآور شده است (2(1) / 125). چون استعداد و خوش ذوقی ابوالولید از همان آغاز جوانی آشكار شد، پدرش كه خود وزیر قاضی ذوالوزارتین محمد بن عباد بود، توانست وی را در بارگاه عبادیان، ظاهراً به عنوان كاتب (در برخی منابع «الوزیر الكاتب»، نك : حُمیدی، 152) وارد كند (مقری، 3 / 428؛ پرس، 3) و بیگمان ابن ابار نیز در این كار بیتأثیر نبود، اما دانسته نیست این امر در چه تاریخی رخ داده است. در هر حال، با اینكه وی بسیار جوان بود، چنان هوش و درایتی از خود نشان داد (نك : ابن ابار، ابن فضل الله، همانجاها) كه سخت مورد عنایت مولای خود قرار گرفت و صلههای گران به چنگ آورد (پرس، همانجا). در همین روزگار پرتنعم و سعادت بود كه وی جُنگی دربارۀ بهار و شكوفههای بهاری (نَوریات) همراه با سرودههای خود تدوین كرد و آن را البدیع فی وصف الربیع نام نهاد (پرس، همانجا؛ ابوالولید، 3). برخی در عنوان كتاب به جای «وصف»، «فصل» آوردهاند (ضبی، 228؛ ابن سعید، رایات، همانجا؛ GAS, III / 671). تاریخ دقیق تألیف كتاب، معلوم نیست. اما برپایۀ پژوهش صلاح خالص (ص 167)، باید میان سالهای 426-431 ق تألیف شده باشد. ابنسعید گوید كه ابوالولید به دست معتضد بن عباد كشته شده است ( المغرب، 1 / 245) و ابن بسام نیز در شرح حال معتضد گوید: هنگامی كه وی در 433 ق به امارت اشبیلیه دست یافت، كار خویش را با قتل وزیر پدرش حبیب آغاز نمود (نك : 2(1) / 23-24). حال دانسته نیست كه آیا معتضد پدر را به قتل رساند، یا پسر و یا هر دو را، زیرا پس از 433 ق، یعنی پس از روی كار آمدن معتضد (حك 433-461)، دیگر نشانی از ابوالولید یافت نشده است. در مدت زندگانی ابوالولید اختلاف كرده و آن را 22 یا 25 سال دانستهاند (ابن بسام، ابن سعید، همانجاها). نكتهای كه در ادبیات اندلسی به چشم میخورد، همانا تقلید محض از ادبیات شرق است، گویی این تقلید همه جانبه، ابوالولید را سخت میآزرده و از این رو بر آن شده است تا به امید بازیافتن هویت ادبی اندلس اشعاری را كه دربارۀ بهار و گلهای بهاری در محدودۀ اشبیلیه خود و شاعران دیگر سرودهاند، گردآورد و جامهای ملّی بر تن ادب سرزمین خویش كند و بدین سان البدیع فی وصف الربیع را پدید آورده است. وی در مقدمۀ كتاب برنامۀ كار خویش را به تفصیل بیان داشته است (ص 1-4). شایستهترین موضوعات در نظر او، طبیعت دلانگیز اندلس به ویژه در فصل بهار است، ولی تأسفانگیز است كه نویسندگان این سرزمین به آن موضوع عنایت نورزند و از وصف آن روی بگردانند، وی از شیدایی اندلسیان در برابر شاعران خاور زمین اظهار شگفتی كرده، معتقد است كه اگر ایشان به شیوۀ شرقیان عمل كرده بودند، اینك گنجنیهای، بارها كلانتر از گنجینۀ ادبی شرق، در دست داشتند. طرح كتاب آن چنانكه مؤلف خود در مقدمۀ آن عرضه كرده (نك : ص 5) چنین است: قطعات عمومی دربارۀ بهار كه در آن نام هیچ گلی نیامده است؛ 2. قطعاتی كه حداقل شامل وصف دو گل یا بیشتر میگردد؛ 3. وصف گلهای مختلف. این نكته نیز قابل ذكر است كه گویی شاعران اندلس، وصف گل و بوستان و طبیعت را، منحصراً در سایۀ مدح میسر و مقبول دانستهاند، به همین جهت كمتر شعری از معانی مدیح تهی است (مثلاً نك : ابوالولید، 38- 39، جم ، در مدح ذوالوزارتین قاضی، 16- 18، جم ؛ در مدح حاجب، 24-25، جم ، در مدح پدر). ابوالولید در بخش دوم كتاب تمام متن رسالۀ مفصل ابن برد اصغر در باب برتری گل سرخ بر سایر گلها را آورده است (ص 52- 58) و سپس خود به همان شیوه به معارضه با ابن برد پرداخته، بهار (= نرگس) را بر سایر گلها مقدم داشته است (نك : ص 58-67). در این كتاب براین نخستین بار، آثار شعر و نثر مسجعی كه در سدۀ 5 ق به اوج شكوفایی رسیده است، دیده میشود این اشعار ظریف دیگر از خشونت بیابان نشانهای ندارند و به نوعی، ادب درباری و شعر اشرافی را در خاطر زنده میكنند (پرس، 6-7؛ نیز نك : خالص، 165). پرس (ص 7) این كتاب را صحنهای واقعی از ملیگرایی ادبی اندلس معرفی میكند كه بعدها الگوی ادبای دیگر از جمله فتح بن خاقان گردید، با این تفاوت كه ابوالولید كار خویش را به اشبیلیه و شعرا وادبای معاصر محدوده كرده، اما ابنخاقان به سراسر اندلس عنایت داشته است. بروكلمان كتاب البدیع را در حقیقت تكملهای بر اثر مفقود شدۀ ابن فرج (ه م)، الحدائق دانسته است (GAL, I / 319)، زیرا وی نیز به گردآوری سرودههای شعرای اندلس سخت علاقمند بود. شگفت آنكه ابوالولید در مقدمه، آنجا كه از شیفتگی اندلسیان در قبال شرقیان انتقاد میكند، هیچ اشارهای به كوشش ابن فرج در باب گردآوری جُنگی همانند جنگ خود او نمیكند، اما در جای جای كتاب، اشعاری از وی نقل كرده است (برای نمونه، نك : ص 6-7). اثر ابوالید، البدیع فی وصف الربیع، چنانكه گذشت، كهنترین مجموعۀ نثر آمیخته به شعر است كه از روی یگانه نسخۀ اسكوریال به چاپ رسیده است. این اثر، ابتدا به كوشش هانری پرس در رباط (1359 ق / 1940 م) و سپس به كوشش عبدالله عسیلان در قاهره (1407 ق / 1987 م) انتشار یافته است.
مآخذ
ابن ابار، محمد، التكملة لكتاب الصلة، قاهره، 1956 م؛ ابن بسام، علی، الذخیرة فی محاسن اهل الجزیرة، به كوشش احسان عباس، تونس / بیروت، 1399 ق / 1979 م؛ ابن سعید مغربی، علی، رایات المبرزین و غایات الممیزین، به كوشش محمد رضوان دابه، دمشق، 1987 م؛ همو، عنوان المرقصات، قاهره، 1286 ق؛ همو، المغرب فی حلی المغرب، به كوشش شوقی ضیف، قاهره، 1953 م؛ ابن فضل الله عمری، احمد، مسالك الابصار فی ممالك الامصار، به كوشش فؤاد سزگین، فرانكفورت، 1408 ق / 1988 م؛ ابوالولید حمیری، اسماعیل، البدیع فی وصف الربیع، به كوشش هانری پرس، رباط، 1359 ق / 1940 م؛ حمیدی، محمد، جذوة المقتبس، به كوشش محمد بن تاویت الطنجی، قاهره، 1372 ق / 1952 م؛ خالص، صلاح، اشبیلیة فی القرن الخامس الهجری، بیروت، 1965 م؛ ضبی، احمد، بغیة الملتمس، قاهره، 1967 م؛ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، 1984 م؛ مقری، احمد، نفح الطیب، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1388 ق / 1968 م؛ نیز: