اَبواِسْحاقِ فارْسی، ابراهیم بن علی (سدۀ 4 ق / 10 م)، لغوی و نحوی. مجموعۀ اطلاعات ما دربارۀ او، منحصر به چند سطری است که ابوحیان توحیدی (ص 352) و ثعالبی (4 / 150) نقل کردهاند. از آن پس، همۀ منابع، چون یاقوت (1 / 204-205)، قفطی (1 / 171)، صفدی (6 / 58)، سیوطی (1 / 420) و دیگران، همان روایات را تکرار کردهاند. بنابراین روایات، وی از شاگردان ابوعلی فارسی بوده و از سیرافی نیز کسب علم کرده است. او در زمان سامانیان، به بخارا درآمد و مورد احترام بسیار واقع شد. چنانکه بزرگان شهر فرزندان خویش را به شاگردی نزد او میفرستادند. ظاهراً کار او نزد امیران سامانی بالا گرفت، چنانکه بازبینی و اصلاح همۀ نامههای دیوان رسائل را برعهدۀ او گذاشتند. وی تا پایان عمر بر همین کار بود. ابوحیان (همانجا) میافزاید که ابواسحاق در شعر و نثر و عروض و صنعت معما دستی تمام داشته، چندانکه با متنبی به معارضه برمیخاسته و کتابهایی نیز تألیف و املا و شرح کرده است. به گفتۀ همو، وی به حضور ابنعمید راه یافت، اما ابنعمید ابتدا روی خویش به او نشان نداد، تا آنکه روزی سخن وی را شنید و ارج فضل و دانش او را شناخت (قس: یاقوت، 1 / 205). برخی چون صفدی (همانجا) و یاقوت (1 / 204) کتابی با عنوان شرح الجَرْمی به او نسبت دادهاند که تا سدۀ 8 ق در دست مردم بوده است، اما امروز خبری از آن نداریم. از اشعار او نیز جز آن 5 بیتی که ثعالبی (همانجا) و دیگر منابع به تقلید از او نقل کردهاند، چیزی در دست نیست. ابوریحان بیرونی در الجماهر (ص 162) از مردی به نام ابواسحاق فارسی نام میبرد که به محل معادن زبرجد اشاره کرده است، اما اینکه این ابواسحاق، همان شخصیت مورد نظر ما باشد، دانسته نیست.
مآخذ
ابوحیان توحیدی، علی بن محمد، اخلاق الوزیرین، به کوشش محمد بن تاویت طنجی، دمشق، 1385 ق / 1965 م؛ ابوریحان بیرونی، الجماهر فی معرفة الجواهر، حیدرآباد دکن، 1355 ق؛ ثعالبی، عبدالملک بن محمد، یتیمة الدهر، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، 1377 ق؛ سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1384 ق / 1964 م؛ صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش س. ددرینگ، بیروت، 1392 ق / 1972 م؛ قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1369 ق / 1950 م؛ یاقوت، ادبا.