responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 117

ابن نباته، ابوبکر

نویسنده (ها) : محمدرضا ناجی

آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 21 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ نُباته، ابوبکر جمال‌الدین محمد بن محمد فارقی حذاقی (جذامی) مصری (۶۸۶-۷ صفر ۷۶۸ ق / ۱۲۸۷-۱۳ اکتبر ۱۳۶۶ م)، ادیب، شاعر و نویسندۀ مشهور عصر ممالیک. منابع کهن چون صفدی، ابن‌حجه و ابن‌حجر نسبتاً به تفصیل دربارۀ او سخن گفته‌اند، اما می‌دانیم که اینگونه شروح احوال، محقق معاصر را قانع نمی‌کند و پیوسته در پی یافتن نکات اساسی‌تر در آثار شخصیت مورد نظر است. این کار دربارۀ ابن‌نباته توسط عمر موسی پاشا جامۀ عمل پوشید؛ به این جهت است که ما اساس کار خود را در این مقاله، بر تحقیقات وی نهاده‌ایم.

بیشتر منابع از جمله فیروزآبادی ( قاموس، ۱ / ۱۵۹)، ابن‌تغری بردی ( النجوم، ۱۱ / ۹۵)، نباته، نام یکی از نیاکان دور وی را به ضمّ نون درست‌تر و معمول‌تر شمرده‌اند، ولی زبیدی ( تاج‌العروس، ۱ / ۵۹۰) آن را به فتح نون ضبط کرده است. بنابر تصریح غالب منابع کهن، ابن‌نباته لقب جمال‌الدین داشت، اما برخی او را شهاب‌الدین (ابن‌بطوطه، ۷۲) خوانده‌اند. کنیۀ مشهور او ابوبکر است (ابن‌حجر، ۵ / ۴۸۵) و جز آن به ابوالفضائل (ذهبی، ۲ / ۲۷۸) و ابوالفتح (ابن‌حجر، همانجا) و ابوعبداللّه (سلامی، ۲ / ۳۱۲؛ ابن‌حجه، خزانة، ۲۹۰) نیز مکنّی بوده است. نسبت فارقی اشاره به مَیّافارقین، زادگاه نیای بزرگ او، عبدالرحیم ‌بن نباته (نک‌ : ﻫ د، ابن‌نباته، عبدالرحیم) دارد (پاشا، ۱۱۷).

مهم‌ترین نوشته‌ای که بر پایۀ آن می‌توان خطوط کلی شخصیت ابن‌نباته را ترسیم کرد، متن اجازه‌نامه‌ای است که وی در آغاز شعبان ۷۲۹ به درخواست صفدی برایش نوشته است (صفدی، ۱ / ۳۱۲- ۳۱۹؛ نیز نک‌ : ابن‌حجه، همان، ۲۸۹-۲۹۳؛ ابن‌تغری بردی، المنهل، ۵ / ۲۴۴-۲۵۴). به تصریح خود ابن‌نباته در این اجازه‌نامه (صفدی، ۱ / ۳۱۷) و به نقل اکثر مورخان معاصر او (ذهبی، همانجا؛ صفدی، ۱ / ۳۱۲؛ سبکی، ۹ / ۲۷۳)، وی در ۶۸۶ ق در زقاق القنادیل، از محله‌های اعیان‌نشین فسطاط مصر، دیده به جهان گشود و در همانجا پرورش یافت.

پدرش که خود محدث و شاعر و عهده‌دار برخی مشاغل دیوانی بود (ابن‌حجر، ۵ / ۴۳۷)، به ترتیب وی همت گماشت و او همراه پدر به حلقۀ مشایخی چون ابن‌خطیب المزة، عبدالرحیم بن دمیری و ابن‌دقیق العید راه یافت (همو، ۵ / ۴۸۵-۴۸۶) و از مشاهیری چون ابوالهیجاء غازی حلاوی، ابونصر عبدالعزیزبن ابی‌الفرج حصری، احمد بن اسحاق همدانی ابرقوهی (صفدی، ۱ / ۳۱۷) و جد خود شرف‌الدین محمد (ابن‌حجر، ۵ / ۴۸۵) حدیث شنید. او گذشته از حدیث، کتب مشهور ادبی را نیز فرا گرفت (صفدی، ۱ / ۳۱۸) و در این زمینه از استادانی چون علاءالدین [علی بن محمد] بن عبدالظاهر (همو، ۱ / ۳۱۲)، عبداللّه‌ بن عبدالظاهر، محمد بن ابراهیم بن نحاس نحوی، امیر شمس‌الدین محمد بن اسماعیل تیتی آمدی، علم‌الدین‌ بن سلطان الضریر، بهاءالدین محمد معروف به ابن‌مفسر، نصیرالدین مناوی، سراج‌الدین عمر وراق مصری (همو، ۱ / ۳۱۷- ۳۱۹)، معزالدین محمود بن حماد حموی (همو، ۹ / ۱۷۶-۱۷۷؛ ابن‌حجر، ۱ / ۴۴۳) روایت کرد. در مصر و دیگر شهرها از استادان بسیاری اجازۀ روایت گرفت (صفدی، ۱ / ۳۱۷)، اما از تاریخ این اجازه‌ها و یا نخستین آنها چیزی در دست نیست. تنها در این میان از اجازه‌های عزالدین ابوالعز عبدالعزیز بن عبدالمنعم حرانی، فخر ابن‌بخاری، زینب دختر مکی، ابن‌مجاور و ابن‌زین یاد شده است (ابن‌حجر، ۵ / ۴۸۶)، اما در برخی از این اجازه‌ها نیز جای تأمل است، مثلاً ابوالعز ظاهراً در همان سالی که وی متولد شده، درگذشته است (نک‌ : یونینی، ۴ / ۳۲۸).

چنین پیداست که ابن‌نباته از همان نوجوانی به ادب مایل‌تر بود و در این راه چندان کوشید تا از همگنان پیشی گرفت (صفدی، ۱ / ۳۱۲؛ ابن‌حجر، همانجا). این گرایش نخستین‌بار در دیدار با ابن‌دقیق العید و پیش از ۷۰۰ ق در او پیدا شد (نک‌ : همانجا). عاملی (۱ / ۴۲۹) از پاره‌ای اشعار که میان ابن‌نباته و ابن‌دقیق العبد مبادله شده، یاد کرده است.

ابن‌نباته از همان آغاز در مصر به مدح بزرگان پرداخت. خاندان فضل‌اللّه عمری را که در دیوانهای سلاطین مصر و شام منصبهای مهم داشتند، مدح گفت (نک‌ : دیوان، ۳۴، ۳۶۵). از جمله دو قصیده در مدح بدرالدین بن فضل‌الله (نک‌ : همان، ۲۱۱-۲۱۲، ۳۶۵-۳۶۶)، یک قطعۀ ۶ بیتی به هنگام بیماری او (همان، ۲۳۴-۲۳۵) و یک قصیده در رثای او سروده است (همان، ۴۶۰-۴۶۱؛ نیز نک‌ : پاشا، ۱۴۰). از دیگر ممدوحان وی علاءالدین علی‌ بن احمد ابن‌اثیر منشی مخصوص (کاتب‌السر) سلطان الناصر را می‌توان نام برد (ابن‌نباته، همان، ۲۱۲-۲۱۶).

ابن‌نباته در حدود سال ۷۱۵ ق (صفدی، همانجا) به شام سفر کرد (قس: ابن‌حجر، همانجا، که ۷۱۶ ق آورده است) و در دمشق رحل اقامت افکند. از این تاریخ، فصل مهمی از زندگی ابن‌نباته آغاز می‌شود که نزدیک نیم ‌قرن به درازا می‌انجامد (همانجا). وی شاید در جست‌وجوی زندگی فراخ‌تر به شام مهاجرت کرده باشد، زیرا چنانکه اشاره خواهد شد، بارها در اشعارش از تنگدستی نالیده است. با اینهمه بعید نیست که عوامل سیاسی نیز در این کار دخیل بوده باشد، چه می‌دانیم که او با سلطان الناصر محمد، سر سازش نداشت و در سراسر این مدت، به شهادت دیوانش، حتی یک مدیحه برای او نسرود. افزون بر این، بسا که ابن‌نباته با ابوالفداء که در همان سال به قاهره آمده بود، به طریقی آشنایی یافته و مقدمات این سفر فراهم شده باشد (پاشا، ۱۴۹-۱۵۱). به هر تقدیر، وی در آنجا به پدرش که پیش از این به دمشق رفته و عهده‌دار دارالحدیث نوریه شده بود، پیوست و پدر، هر آنچه را کسب می‌کرد، هزینۀ فرزندان جمال‌الدین می‌کرد (صفدی، ۱ / ۲۷۰-۲۷۱؛ ابن‌حجر، ۵ / ۴۳۷)، اما جمال‌الدین نیز خود بیکار ننشست و در پی کسب مال، به مدح بزرگان دمشق پرداخت (صفدی، ۱ / ۳۱۲). بدین سان، ملاحظه می‌شود که شاعر، نخست در دمشق مسکن گزید و از آنجا به حماه و حلب و طرابلس و دیگر شهرها در آمدوشد بود (نک‌ : همو، ۱ / ۳۱۲، ۹ / ۱۷۴؛ ابن‌حجر، ۵ / ۴۸۶).

وی هر ساله در سفر به حماه، نزد الملک‌المؤید ابوالفداء امیر ایوبی، بار می‌یافت و مدایحی نیکو در ستایش او می‌ساخت (نک‌ : ابن‌نباته، همان، ۲۹۴، بیت ۲۱، جم‌ : صفدی، ۱ / ۳۱۲؛ ابن‌حجر، همانجا). ازاین‌رو ابوالفداء، جز آنچه به هنگام باریابی بدو می‌بخشید، سالانه ۶۰۰ درهم نیز برای او مقرر داشت (صفدی، ۹ / ۱۷۴؛ ابن‌شاکر، ۱ / ۱۸۴؛ نیز نک‌ : ابن‌حجر، ۱ / ۴۴۴؛ قس: ابن‌حجه، ثمرات، ۱۲۴)، از آن پس حدود ۳ یا ۴ سال در حماه اقامت گزید و در شمار شاعران بارگاه ابوالفداء درآمد (صفدی، ۹ / ۱۷۶؛ ابن‌تغری بردی، همان، ۲ / ۴۰۱؛ پاشا، ۱۵۲-۱۵۳). بررسی ژرف‌تر در اشعار و آثار ابن‌نباته چنین می‌نمایاند که علاوه بر «قصاید مؤیدیه» که به بیش از ۴۲ قطعه و قصیده می‌رسد، تألیفات او همگی به خواست ابوالفداء به رشتۀ نگارش درآمده است (همو، ۱۵۲). شاعر در حماه خوش‌ترین ایام زندگی را گذراند، چندانکه عاقبت حماه را «قاهرۀ» خویش خواند (نک‌ : ابن‌نباته، همان، ۱۳۱، ۱۸۴، ۱۸۷، ۱۹۴، جم‌ ؛ قس: پاشا، ۱۵۳). ازجملۀ مشاهیر این دوره که ابن‌نباته با آنان رابطه‌ای داشته، می‌توان شهاب‌الدین محمودبن سلیمان (د ۷۲۵ ق) کاتب دیوان انشاء دمشق و ابن‌صصری احمد بن محمد را نام برد (نک‌ : ابن‌نباته، همان، ۳۶۳-۳۶۴، ۵۰۸؛ پاشا، ۱۶۵-۱۶۶، ۱۷۵-۱۷۶).

جلال‌الدین محمدبن عبدالرحمن قزوینی (د ۷۳۹ ق) نیز که خطیب جامع دمشق و عهده‌دار قضا بود، از ممدوحان این دوره از زندگی شاعر است. ابن‌نباته در مدح او چند قصیده (همان، ۱۹۸- ۱۹۹، ۴۳۲-۴۳۳، جم‌ ) و در سوگش مرثیه‌ای ساخت (همان، ۴۰۴-۴۰۵). در همین دوره، شاعر برای دیدار ابن‌زملکانی (د ۷۲۷ ق) که در حلب عهده‌دار قضا شده بود، آهنگ آن دیار کرد و قصایدی در مدح وی سرود (ابن‌بطوطه، همانجا؛ ابن‌نباته، همان، ۶۷-۷۱، ۷۶، ۲۹۷- ۲۹۹، ۵۰۵-۵۰۶). ابن‌بطوطه بخشی از قصیدۀ همزیه‌ای را که او در بیش از ۵۰ بیت در مدح ابن‌زملکانی سروده، آورده است (ص ۷۲-۷۳)، اما این قصیده در دیوان او نیامده است. در پی آن، روابط شاعر با این زملکانی چندان استحکام یافت که حسادت عده‌ای را برانگیخت (نک‌ : ابن‌نباته، همان، ۵۰۶؛ پاشا، ۱۷۳).

با مرگ ابوالفداء (۷۳۲ ق)، بیم آن می‌رفت که این دوران پرشکوه به سرآید، ازاین‌رو شاعر، در مرثیه‌ای که در سوگ امیر سرود، سخت بنالید (ابن‌نباته، همان، ۵۷۰-۵۷۳). پس از آنکه الملک‌ الافضل ناصرالدین محمد (حک‌ ‌۷۳۲-۷۴۲ ق) به جای پدر نشست، ابن‌نباته نزد او شتافت و در قصیده‌ای مشهور (نک‌ : همان، ۴۲۹-۴۳۰)، حکومت او را تهنیت و مرگ پدر را تعزیت گفت و در اثنای آن، آسایش خویش را در پناه پدر، به یاد پسر انداخت تا شاید امیر با او عنایتی کند. افضل نیز رسم پدر را فراموش نکرد و بفرمود مقرری سالانۀ شاعر را بپردازند (صفدی، ۱ / ۳۱۲). این قصیده، از آنجا که یک بیت مدح و یک بیت رثاست، سخت موجب شگفتی ابن‌حجه شده است ( خزانة، ۱۱).

شاعر در قصایدی که در این دوران در مدح افضل پرداخته، از خاندان ایوبی که بر برکتشان، شهرت یافته، به نیکی یاد کرده است (نک‌ : همان، ۳۳۸-۳۴۰)، اما با زهدگرایی امیر جوان (نک‌ : ابن‌ وردی، ۲ / ۴۷۳) و بی‌توجهی او نسبت به شعر و شعرا، آرامش و آسایش او مختل شد (صفدی، ۲ / ۲۲۵). شاعر در قطعه‌ای که ظاهراً در همین ایام خطاب به یکی از وزیران سروده، از قطع مقرری خویش زبان به گلایه گشوده است (همان، ۵۴) و در قصیده‌ای از غم غربت و تهیدستی و گرسنگی خویش نالیده (همان، ۵۶۳-۵۶۴) و نیز در بیماری کنیزش قصیده‌ای پردرد سروده است (همان، ۴۹۱؛ پاشا، ۱۹۵)، اما شاعر، حتی زمانی که افضل از ملک خویش عزل و به دمشق منتقل شد و حکومت ایوبیان بر حماه به پایان رسید، باز از مدح امیر دریغ نکرد (نک‌ : ابن‌نباته، همان، ۵۴۳-۵۴۴؛ پاشا، ۱۹۶-۱۹۷) و در پی مرگ او (۷۴۲ ق) نیز چکامه‌ای اندوهناک سرود (همان، ۹۹-۱۰۰).

پس از آن ابن‌نباته حماه را ترک گفت و در دمشق اقامت گزید و از مردم کناره گرفت (صفدی، ۱ / ۳۱۲). وی ظاهراً در همان زمانی که افضل، زهد پیشه کرده و او از مقرری خود محروم شده بود، با وزیر امین‌الدین عبداللّه قبطی که از ۷۳۳ ق در دمشق سمت نظارت دیوان را عهده‌دار بود، پیوندی نزدیک‌تر یافت (پاشا، ۱۹۸). در ۷۳۵ ق، چون وزیر آهنگ قدس کرد، از اندوه خاطر او در سوگ فرزندش عبدالرحیم، آگاهی یافت و وی را به همراهی در این سفر فراخواند (ابن‌حجه، ثمرات، ۳۵۸؛ پاشا، ۱۹۹). پس از آن، امین‌الدین او را مأمور نظارت بر کلیسای قُمامه در قدس ساخت تا هر ساله بدانجا سرکشی کند (صفدی، همانجا). خود او در ابیاتی به این وظیفه اشارت کرده (همان، ۴۶۵) و به پاس احسان وزیر، قصایدی در مدح او پرداخته است (همان، ۳۹۵-۳۹۶). با اینهمه این دوره نیز دیری نپایید و با قتل تنکز، نایب حکومت شام و قتل امین‌الدین (۷۴۱ ق) به فرمان سلطان الناصر محمد، خاتمه یافت (پاشا، ۲۰۱).

در قصاید این دوران که در مدح هر آشنا و بیگانه پرداخته شده، پیداست که شاعر در تکاپوی معاش است: در مدیحه‌ای از مدایح قاضی دمشق، تقی‌الدین سبکی، از تیره روزی خویش گله می‌کند (همان، ۸-۱۰، ۹۴، ۲۷۳-۲۷۵؛ پاشا، ۲۱۷-۲۱۸) و یا در دو قصیده که در مدح محیی‌الدین بن فضل‌اللّه کاتب السر سلطان الناصر محمد در قاهره سروده، به عرض حال خویش پرداخته و خواستار وظیفه‌ای در دیوان می‌شود (همان، ۱۰۰-۱۰۲، ۵۶۴-۵۶۶؛ پاشا، ۲۰۴-۲۰۵). حتی یک چند بی‌آنکه حکمی صادر شود، در دیوان دمشق به کتابت پرداخته و گاه با قطعه‌هایی دلنشین از شهاب‌الدین‌بن فضل‌اللّه تقاضای دست‌یابی به منصب توقیع‌نویسی را داشته است (صفدی، ۱ / ۳۳۰-۳۳۱). سرانجام این خواسته جامۀ عمل پوشید و در اوایل ۷۴۳ ق به فرمان شهاب‌الدین، رئیس دیوان انشای دمشق، بدین سمت تعیین گردید (همو، ۱ / ۳۳۰؛ ابن‌حجر، ۵ / ۴۸۶). قلقشندی نمونه‌های فراوانی از توقیعهای او را که برخی در همین سال نوشته شده، آورده است (۱۲ / ۳۰۴-۳۰۵، جم‌ ).

با عزل شهاب‌الدین و جانشینی و برادرش بدرالدین در همان سال (۷۴۳ ق)، ابن‌نباته که از خطی خوش برخوردار بود (صفدی، ۱ / ۳۱۳؛ سبکی، ۹ / ۲۰۱، ۲۷۳)، همچنان تا مدتی بعد به کار دیوانی مشغول بود، تا اینکه به گفتۀ مقریزی (۲(۳) / ۶۷۱) در ۷۴۵ ق از منصب توقیع‌نویسی عزل شد و پس از چندی دوباره این منصب را باز یافت. ابن‌وردی (۲ / ۴۹۴)، ضمن رخدادهای ۷۴۸ ق از او در شمار توقیع‌نگاران دمشق یاد کرده است (قس: پاشا، ۲۰۷-۲۰۸). با این حال تاریخ دقیق عزل او و علت آن معلوم نیست.

قصیده‌ای که شاعر به هنگام ورود علاءالدین‌ بن فضل‌اللّه به دمشق، در مدح او سروده (همان، ۴۵۰-۴۵۲)، حکایت از این دارد که علاءالدین نظارت بر کلیسای قمامه را دوباره برعهدۀ او گذارد، و همو وسیلۀ بازگشت ابن‌نباته به دیوان دمشق را فراهم ساخته است (نک‌ : همان، ۴۵۲؛ قس: پاشا، ۲۰۹-۲۱۰). از این پس تا هنگام مراجعت به مصر، از زندگی شاعر اطلاع روشنی در دست نیست. آنچه در شعر او در این ایام جلب توجه می‌کند، سخن از مصر و شوق دیدار نیل و اهرام و آرزوی بازگشت بدانجاست و در قصایدی که در همان ایام به الناصر حسن سلطان مصر و کاتب السر او علاءالدین‌ بن فضل‌اللّه تقدیم می‌داشت، آن آرزو را یاز می‌نمود (نک‌ : همان، ۱۵، ۲۶- ۲۸، ۳۱-۳۲، ۴۲، ۱۹۵- ۱۹۸، جم‌ ). ازاین‌رو سلطان، در ربیع‌الاول ۷۶۱ وی را به مصر فراخواند و دستور داد اسباب سفر وی نیز فراهم آید و مقرریهای معوقه بدو پرداخت شود. در قاهره، منصبی در دیوان انشاء به او واگذار شد، ولی به علت ناتوانی از حضور در محل کار معاف گردید (ابن‌حجر، ۵ / ۴۸۷). سلطان در همین ایام فرمان به جمع‌آوری و استنساخ دیوان او داد (نک‌ : ابن‌نباته، همان، ۵۱۹؛ پاشا، ۲۲۴). شاعر نیز به پاس این عنایات، مدایحی چند به سلطان تقدیم کرد (نک‌ : همان، ۳۸۰-۳۸۲، ۴۹۱-۴۹۳، ۵۲۱، ۵۷۹-۵۸۲).

در پی قتل سلطان الناصر حسن (۷۶۲ ق)، دوستی ابن‌نباته با علاءالدین بن فضل‌اللّه که گویا موجب شده بود زن و فرزند شاعر نیز به او می‌پیوندند (نک‌ : همان، ۲۲۷- ۲۲۸)، نزدیک بود از دسیسۀ بدخواهان به تیرگی گراید. چه، کسانی که به فرمان علاءالدین بودند، سعی بر آن داشتن که شاعر را از مقرری دیوانی محروم سازند. ابن‌نباته در قصیده‌ای که در شمار آخرین اثار اوست، می‌کوشد خویش را از اتهام بدسگالان برهاند (همان، ۱۹۹-۲۰۲؛ پاشا، ۲۳۶-۲۳۷). به هر حال، ابن‌نباته واپسین روزهای زندگی را به پریشان حالی سپری کرد (ابن‌حجر، همانجا) و سرانجام در بیمارستان منصوری قاهره درگذشت و در خارج باب‌النصر در قبرستان صوفیه به خاک سپرده شد (سبکی، ۹ / ۲۷۳؛ ابن‌کثیر، ۱۴ / ۳۳۷؛ سلامی، ۲ / ۳۱۱-۳۱۲؛ بشتکی، «د»).

 

شخصیت ادبی

شعر ابن‌نباته را همه ستوده و وی را ادیب عصر و پرچمدار شاعران زمان خویش (سبکی، همانجا)، بل سرآمد شعرای مشرق (ابن‌بطوطه، ۷۳) خوانده‌اند. ابن‌حجه با اعجاب از او یاد کرده و گفته است که وی با بیان بدیع و سحرگونۀ خویش از بزرگان پیش از خود پیشی گرفته است (خزانة، ۲۹۳)؛ در مواردی نیز به مقایسۀ او با بزرگانی چون متنبی، ابوالعلاء معری، بحتری، و ابونراس پرداخته است (نک‌ : همان، ۳۰، ۵۵، ۶۲). صفدی نیز که به نوعی با او معارضه داشته است (نک‌ : ابن ایاس، ۱(۲) / ۶۲-۶۳)، می‌گوید: او در لطافت نظم، شیرینی لفظ و زیبایی معنا یگانه است (۱ / ۳۱۱-۳۱۲). ابننباته خود نیز به هنر خویش می‌بالد، چنانکه گاه خویش را خداوندگار شعر (همان، ۴۸۹، بیت ۱۸) و امیر شعرا (همان، ۴۹۸، بیت ۷) می‌خواند و زمانی نیز خود را با بزرگانی چون ابن‌عباد و ابن‌زیدون (همان، ۵۰۵) برابر می‌نهد.

ابن‌نباته در نظم و نثر، سبک ادبی قاضی فاضل عبدالرحیم ‌بن علی (د ۵۹۶ ق) را که بر پایۀ صنایع بدیع به‌ویژه «توریه» پی‌ریزی شده بود (نک‌ : ابن‌حجه، همان، ۲۴۱)، پیش گرفت و آن را به کمال رساند، به گونه‌ای که ادیبانی چون صفدی، ابن‌وردی، برهان‌الدین قیراطی، ابن‌صائغ و ابن ابی حجله به تقلید از شیوۀ او پرداختند (همان، ۳۰۳). البته وی به تقلید صرف از قاضی بسنده نکرد و خود راه اجتهاد و ابتکار را گشود (همان، ۲۹۳). ازاین‌رو، از میان تمام فنون بدیع، بیان رمزآمیز به‌ویژه توریه، برجستگی خـاصی در شعـر ابن‌نبـاته دارد (نک‌ : ابن‌ایاس، ۱(۲) / ۶۲). او در توریه، به دور از ابهام و تکلف و تعقید لفظی و معنوی و در عین «انسجام»، معنی را به مخاطب می‌رساند و این نکته، تفاوت عمدۀ روش او با شیوۀ رایج در توریه است (نک‌ : پاشا، ۴۵۰). فن «استخدام» که بلیغان به لحاظ دشواری و آمیختگی با توریه کمتر بدان پرداخته‌اند (ابن‌حجه، همان، ۵۴)، قسمت دیگری از بیان رمزآمیز ابن‌نباته را تشکیل می‌دهد و ابن‌حجه شواهدی از آن را آورده است (همان، ۵۵). ابن‌نباته «ایداع» را نیز با توریه یا دیگر فنون بدیع درآمیخته است (ابن‌حجه، همان، ۳۷۷- ۳۷۸). اینگونه سخن‌آرایی بیشتر در قطعه‌ها به چشم می‌خورد (نک‌ : ابن‌نباته، همان، ۵۶، ۱۱۰-۱۱۲، جم‌ ؛ پاشا، ۴۶۲). ازاین‌رو، شعر ابن‌نباته به عنوان طلایه‌دار یکی از مکتبهای مهم عصر خویش درخور بررسی است.

بیشتر شعر ابن‌نباته را مدح تشکیل می‌دهد. وی به حکم تقلید، مدایح خود را غالباً با تغزل آغاز می‌کند ــ گاه نیز برخلاف معمول آن را در پایان قصیده می‌آورد ــ سپس به ستایش صفات ممدوح می‌پردازد و بیشتر بزرگواری، شجاعت و دانش وی را می‌ستاند (پاشا، ۴۲۳). از سویی او دلبستۀ مجون است و در دیوان خود قطعه‌های فراوانی مشحون از اندیشۀ گناه‌آلود دارد و شاید به همین دلیل بوده است که گاه گاه به مدح رسول اکرم (ص) دست می‌زده تا خویش را از احساس گناه وارهاند (مبارک، ۲۴۲-۲۴۳؛ نیز نک‌ : ابن‌نباته، همان، ۱۸۳، بیت ۸؛ ۳۷۲، بیت ۱۵). اشعاری که ابن‌نباته در مدح پیامبر (ص) گفته، از ۶ قصیده فراتر نمی‌رود (پاشا، ۲۷۴؛ قس: مبارک، ۲۲۹) که برخی از آنها را در معارضه با قصاید شعرای معروفی چون کعب‌ بن زهیر و حسان‌ بن ثابت سروده است، اما در آنها نوآوری و معانی تازه کمتر یافت می‌شود (نک‌ : مبارک، ۲۲۹-۲۴۳).

وی علاوه بر قصاید انبوهی که در مدح ابوالفداء و ملک افضل سرود و در ۲ دیوان جداگانه گردآورد (نک‌ : آثار)، مدایح بسیاری نیز به دیگر بزرگان روزگارش از جمله تاج‌الدین سبکی (ابن‌نباته، همان، ۱۴۱-۱۴۳، ۳۰۹، جم‌ ‌)، بهاءالدین سبکی (همان، ۱۵۹، ۲۸۸، ۴۴۶-۴۴۷)، جمال‌الدین بن الشهاب محمود (همان، ۱۱-۱۲، ۱۰۸-۱۱۰، جم‌ )، ابن ابی حجله (همان، ۲۲۷، ۳۰۴)، تاج‌الدین ابن ‌الزین خضر (همان، ۱۱۰-۱۱۲، ۱۵۴، جم‌ ) و جمال‌الدین‌ بن ریان (همان، ۱۱۲، ۳۹۸- ۳۹۹، جم‌ ) تقدیم داشته است.

بخش دیگر شعر ابن‌نباته مراثی است. سوزناک‌ترین مراثی او، اشعاری است که در مرگ نابهنگام فرزندان خویش سروده است. به گفتۀ صفدی (۱ / ۳۱۲)، فرزندان او را در خردسالی مرگ فرا می‌رسید و بدین‌گونه ۱۶ فرزند را از دست داد. بی‌شک این رویدادها بر شخصیت و شعر او تأثیری اجتناب‌ناپذیر گذارده، آنچنانکه حتی در قطعه‌ای که احتمالاً یادگار واپسین روزهای عمر اوست، از مرگ پدر و فرزندان خود سخن گفته است (ابن‌نباته، همان، ۳۲۰). همچنین در حظیرة ‌الانس، از مرگ فرزندش عبدالرحیم که در آستانۀ سفر او به قدس درگذشت، ناله سر داده است (ابن‌حجه، ثمرات، ۳۶۰). اینگونه مراثی در دیوان او سخت فراوان است (ابن‌نباته، همان، ۱۸، ۷۳-۷۴، ۱۵۶-۱۵۷، ۱۶۳، ۲۱۷-۲۲۰، ۳۴۷- ۳۴۸، ۴۸۰، ۵۱۶-۵۱۷، ۵۵۷- ۵۵۸؛ پاشا، ۲۹۲- ۲۹۹). شعری که در رثای ابوالفداء سروده، نیز بسیار سوزناک است (نک‌ : ابن‌نباته، همان، ۴۱۲، ۵۷۰-۵۷۳) و شاید گزاف نباشد اگر بگوییم که رثای او در مرگ ملک افضل نیز در واقع رثای ابوالفداء و همۀ ایوبیان است (پاشا، ۳۰۲-۳۰۳).

تغزلات ابن‌نباته را نیز برخی سرآمد شعر متأخران می‌دانند (شوکانی، ۲ / ۲۵۳-۲۵۴). نمونۀ زیبا و بلند تغزل او را در آغاز رائیه‌ای که در مدح پیامبر (ص) پرداخته (ابن‌نباته، همان، ۱۸۰-۱۸۳)، می‌بینیم. این غزل در ۳۷ بیت است و در مطلع آن بیشتر همان معانی و ترکیبهای تقلیدی و تکراری پیشینیان را به کار گرفته است (نک‌ : مبارک، ۲۳۲-۲۳۴). ابن‌نباته مطلع قصایدش را که در نسیب و غزل سروده، در دیوانی گرد آورده است (نک‌ : آثار). افزون بر آن، قطعه‌های ۲ و چند بیتی که بیش از یک سوم دیوان او را تشکیل می‌دهد، بیشتر مضامین تغزلی دارد (نک‌ : ابن نباته، همان، ۵۶، ۶۵، ۲۷۰، جم‌ ).

خمریات نیز در دیوان ابن‌نباته جایی دارد. در مطلع تائیه‌ای که در مدح ابن‌زملکانی سروده، خمریه‌ای بلند آورده و در پایان، با غزل در آمیخته است که به ۲۸ بیت می‌رسد (همان، ۶۷- ۶۸). نواجی در حلبة ‌الکمیت که جنگی است فراهم آمده از خمریات، بخشی از سروده‌های ابن‌نباته را آورده و گاه به توریه‌آمیز بودن اسماء خمر در شعر او اشارت کرده است (نک‌ : ص ۷، ۱۰۷، ۱۰۹-۱۱۰، جم‌ ). تقی‌الدین ابوبکر بن عبداللّه بدری در ذکر گروهی که از شرب خمر توبه کرده‌اند، از ابن‌نباته نیز یاد کرده است و پاره‌ای از ابیات او را که دربارۀ این توبه گفته، آورده است (پاشا، ۳۳۴-۳۳۵؛ قس: ابن‌نباته، همان، ۱۳۹).

ابن‌نباته نیز مانند بسیاری از شعرای معاصر خود، به چیستان‌سرایی (احاجی و الغاز) عنایت تمام داشت. شمار اینگونه اشعار در دیوان او به ۲۲ قطعه و قصیده می‌رسد (پاشا، ۳۳۶). فکاهه و مجون نیز از ویژگیهای بارز شعر ابن‌نباته است. شاعر اینگونه اشعار را در فصل چهارم القطر النباتی که به همین امر اختصاص یافته، فراهم آورده است (پاشا، ۳۳۹-۳۴۰). در دیوان ابن‌نباته، قطعه‌های ۲ و چند بیتی بسیاری در مجون دیده می‌شود. در برخی از این ابیات، بی‌پروایی و پرده‌دری آشکار است (نک‌ : ابن‌نباته، همان، ۵۰، ۵۸، جم‌ ). جالب آنکه وی در ابیاتی که در اواخر عمر خویش سروده، از اینگونه شعر و نیز از غزل‌سراییهای دوران جوانی اشهار ندامت کرده است (نک‌ : همان، ۳۸۰؛ پاشا، ۳۵۲).

در زمان ابن‌نباته، موشح و زجل نیز در مصر و شام اندک رواجی یافته بود. شاعر نیز در این زمینه به طبع‌آزمایی پرداخت. ۴ نمونه از موشحات او در دیوانش آمده است (ابن‌نباته، همان، ۵۹۲-۵۹۶)، اما صفدی (۲ / ۱۵۴-۱۵۵)، مقری تلمسانی (۷ / ۸۶- ۸۸) و دیگران (نک‌ : رحیم، ۲۱۳-۲۱۴) موشحات دیگری هم به او نسبت داده‌اند که به گفتۀ پاشا (ص ۳۳۸) شمار آنها به ۱۱ می‌رسد. وی در باب زجل ظاهراً بیش از قطعه نپرداخته است (همو، ۴۲۲).

در جـای‌جای شعر ابن‌نباته، به برخی رخدادها (نک‌ : ابن‌نباته، همان، ۴۷، ۵۰، ۸۵، جم‌ )، آداب و رسوم اجتماعی چون اهدا و استهدا (نک‌ : همان، ۷۵، ۷۶، ۱۲۳، ۱۶۱، جم‌ ) و تهنیت اعیاد (نک‌ : همان، ۱۷- ۱۸، ۶۵، ۴۶۸، جم‌ ) اشارت رفته است (پاشا، ۳۵۴-۳۵۶). با اینهمه در شعر ابن‌نباته به سبب سنت‌گرایی مطلق، چندان انعکاسی از اوضاع زمان و زندگی مردم دیده نمی‌شود (نک‌ : EI2).

اگر چه وی بیشتر عمر خویش را در شام گذرانیده، باز حال و هوای مصر بر شعر او غالب است: گاه از مظاهر آن دیار سخن رانده (نک‌ : ابن‌نباته، همان، ۱۶، ۴۱۴، جم‌ ) و گاه با لفظ «مصرین» (همان، ۲۸۶، ۷۴۲، جم‌ ) و گاه به تصریح (همان، ۱۶۵، ۳۰۱، ۴۰۵، جم‌ )، از مصر و شام عصر ممالیک یاد کرده و به مقایسۀ آن دو دیار پرداخته است (نک‌ : همان، ۱۰۳، ۳۹۶، ۵۳۷، جم‌ ) و گاه نیز از سر غرور خود و شعر خود را مصری می‌خواند (نک‌ : همان، ۲۶۴، ۲۷۵، ۴۴۴، جم‌ ) و با اشتیاق از هرچه مصری است، یاد می‌کند (نک‌ : همان، ۳۱، ۱۶۳، ۱۸۷، ۴۳۵، ۴۹۸؛ قس: پاشا، ۳۶۰-۳۶۱، ۳۷۲، ۳۹۰، ۳۹۲).

ابن‌نباته از قرآن بهرۀ وافر برده است و در جای‌جای دیوان وی تضمین نام سوره‌ها (ص ۱۹۵، ۳۷۷، ۴۵۵، جم‌ ) و آیات (ص ۵۲، ۱۵۳، ۱۹۰-۱۹۱، جم‌ ) و نیز تضمینهایی از سیرۀ نبوی (ص ۱۹۳، ۵۷۳) به چشم می‌خورد. همچنین به برخی از اصطلاحات حدیث (ص ۱۲۸، ۱۷۱، ۳۷۳)، نحو (ص ۴۱، ۲۲۱، ۵۵۵)، عروض (ص ۲۸، ۱۵۸، ۴۱۱)، تصوف (ص ۳۵۵) و فلسفه (ص ۱۹۰) اشارت رفته است (قس: پاشا، ۴۲۴-۴۳۷).

شاعر که خود اهل حدیث و از پیروان فقه شافعی است، قطعه‌ها و قصایدی در منقبت امام علی (ع) (نک‌ : همان، ۳۰-۳۱، ۵۵-۵۶، ۴۲۴، جم‌ ) و امام حسین (ع) (نک‌ : همان، ۳۰۸- ۳۰۹) سروده و در قصیده‌ای که برای ممدوحی شیعی پرداخته، از امام حسین و اهل بیت (ع) به بزرگی و احترام یاد کرده است (نک‌ : همان، ۳۵-۳۶؛ پاشا، ۴۳۴-۴۳۶).

در دیوان ابن‌نباته بیش و کم، برخی واژه‌های نوظهور و خاص آن روزگار چون جرایه = جیره (ص ۷۸، ۲۷۲، ۳۵۰) و مشرفیّه = حجاب (ص ۱۸۱) و گاه فارسی، چون خشکنان (ص ۵۵۹)، شوربا (ص ۶۳-۶۴)، دوادار = دوات‌دار که یک ترکیب عربی ـ فارسی است (ص ۴۱۰-۴۱۱)، آمده است.

اگرچه استعداد ابن‌نباته در شعر بیشتر جلوه کرده است، با این حال نثر او را نیز به فصاحت و آراستگی ستوده‌اند (صفدی، ۱ / ۳۱۳؛ ذهبی، ۲ / ۲۷۸). وی در انواع نثر دست داشته است (سبکی، ۹ / ۲۷۳). انشای او گاه چنانکه در سرح‌العبون و مجمع‌الفوائد ملاحظه می‌شود، ساده و بی‌پیرایه است و گاه آهنگین و مسجع و در عین حال ساده و روان. چنانکه در حظیرة‌الانس می‌بینیم (پاشا، ۴۷۶-۴۷۷).

ابن‌نباته با تنی چند از مشاهیر زمان خود رساله و شعر رد و بدل می‌کرده است که از آن میان اینان را می‌توان یاد کرد؛ ابوالفداء (نک‌ : ابن‌نباته، دیوان، ۶۰؛ ابن‌تغری بردی، المنهل، ۲ / ۴۰۲)، ابن‌فضل‌اللّه عمری که در شتویات با وی مبادلۀ شعری داشته است (نک‌ : ابن‌نباته، همان، ۴۵-۴۶، ۱۰۴-۱۰۵، ۱۲۱-۱۲۳؛ نیز نک‌ : ﻫ د، ابن فضل‌اللّه عمری)، صفدی (نک‌ : ابن‌نباته، همان، ۳۹۲-۳۹۳؛ صفدی، ۱ / ۳۲۰-۳۳۰؛ قس: زرکلی، ۷ / ۳۸، که مراسلات وی با ابن نباته را در الحان‌السواجع صفدی ۵۰ صفحه دانسته است)، صفی‌الدین حلی (نک‌ : ابن‌نباته، همان، ۷۲-۷۳، ۲۳۵، ۳۴۴)، ابن‌ زملکانی (همان، ۷۶)، ابن‌ابی حجله (همان، ۱۷، ۵۲۲) و ابن غانم علاءالدین علی (همان، ۲۳۵). همچنین وی همراه صفدی در مصر، با ابوحیان غرناطی (ﻫ م) دیدار و گفت‌وگو کرده است (ابن‌حجه، خزانة، ۹۳).

کسانی نیز به معارضۀ شعر ابن‌نباته برخاسته‌اند (همان، ۵۵) که از آن جمله شمس‌الدین محمد بن یوسف خیاط مشهور به ضفدع را می‌توان نام برد (سبکی، ۹ / ۲۰۰-۲۰۱؛ ابن‌حجر، ۶ / ۵۷؛ صفدی، ۵ / ۲۸۶- ۲۸۸).

ابن‌نباته در دیوان خود از برخی کسان که به آنها اجازۀ روایت داده، از جمله: ابن سمندیار شمس‌الدین محمد (ص ۵۱۵-۵۱۶) و ابن قماح (ص ۲۲۵-۲۲۶)، یاد کرده است. جز اینها، سراج‌الدین عمر بلقینی نیز از او اجازۀ روایت دریافت کرده است (ابن‌طولون، ۱۰۹) و ذهبی (همانجا)، سبکی (۷ / ۲۴۶) و صفدی (۱ / ۳۳۰، ۹ / ۱۷۶-۱۷۷؛ ابن‌حجر، ۱ / ۴۴۳) از او روایت شعر کرده‌اند (قس: پاشا، ۴۸۸-۴۹۲).

 

آثـار

در دوران اقامت ابن‌نباته در مصر و پیش از مهاجرت به شام، به هیچ اثری از او برنمی‌خوریم. در شام از برکت حمایت و تشویق ابوالفداء، وی به تألیف نخستین آثار خود پرداخت (همو، ۲۴۱). خود در اجازه‌نامه‌اش به صفدی از ۱۰ اثر که غالباً پیش از ۷۲۹ ق به اتمام رسیده بود، یاد کرده است (نک‌ : صفدی، ۱ / ۳۱۹).

 

الف ـ چاپی

۱. حظیرة ‌الانس الی حضرة ‌القدس. ابن‌حجه متن کامل این اثر را که سفرنامۀ ابن‌نباته به قدس است، آورده است (ثمرات، ۳۵۸-۳۷۰).

۲. خبزالشعیر. ابن‌نباته در این اثر که شاید بتوان آن را در ردیف کتابهای نقد شعر قرار داد (پاشا، ۲۵۵)، به زعم خود، هر آنچه را که صفدی از او به سرقت برده و یا در معارضه با وی سروده، گردآورده است. وی این نام را از مثل عربی «خبزالشعیر یؤکل و یُذَمَ» برگرفته است (ابن‌ایاس، ۱(۲) / ۶۲-۶۳؛ پاشا، ۲۵۶). ابن‌حجه، مقدمۀ این کتاب را در باب براعت استهلال (خزانة، ۱۴-۱۵) و متن کامل آن را در باب توریه (همان، ۲۸۴- ۲۸۹) آورده است.

۳. دیوان خطب‌ منبریة، که در آن خطبه‌هایی به شمار جمعه‌های سال پرداخته (نک‌ : ص ۲) و شاید تنها کتابی است که پس از بازگشت به مصر و به تقاضای سلطان‌ الناصر حسن تألیف کرده است (همان، ۱۲۴؛ پاشا، ۲۶۸). این کتاب در مصر (۱۳۰۲ و ۱۳۰۴ ق) و بیروت (۱۳۱۱، ۱۳۲۳-۱۳۲۵ و ۱۳۴۳ ق) به چاپ رسیده است.

۴. دیوان کبیر [شعر] (نک‌ : ابن‌حجه، همان، ۳۳۳)، که توسط شاگرد او بدرالدین محمد بن ابراهیم بشتکی (د ۸۳۰ ق) گرد آمده است. بشتکی در این مجموعه، علاوه بر دیوان اصلی، از دیگر دیوانهای کوچک شعر او چون طرائف‌ الزیادة، مطالع ‌السنة، المؤیدیات، القطر النباتی، جلاسة ‌القطر، سوق ‌الرقیق و السبعة ‌السیارة که غالباً به خط خود او بوده، بهره گرفته (بشتکی، همانجا) و آن را به ترتیب الفبایی قافیه‌ها فراهم آورده است. با این حال، این دیوان شامل همۀ اشعار وی نیست. به گفتۀ سخاوی (۶ / ۲۷۷) ابن‌حجر نزدیک به یک مجلد از اشعار او را که بشتکی فرو گذاشته بوده، فراهم آورده است. ابن‌حجۀ حموی نیز از مجموعۀ شعر ابن‌ نباته، منتخبی با عنوان بیاض‌ النبات گرد اورده که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ احمد ثالث در استانبول موجود است (ابراهیم، ۲۰). گزیده‌ای دیگر نیز به نام الدرر المقتاتة من مختار شعر ابن‌نباتة در دست است که گردآورندۀ آن معلوم نیست (GAL, S, II / 4). از دیگر کسان که بر فراهم آمدۀ بشتکی افزوده‌اند، رمضان بن موسی عطیفی (د ۱۰۴۶ ق) را می‌توان یاد کرد (پاشا، ۲۴۳). این دیوان چندین‌بار در مصر (۱۲۸۸ و ۱۳۲۳ ق) و بیروت به چاپ رسیده است.

۵. سرح ‌العیون فی شرح رسالة ابن زیدون. ابن‌نباته این کتاب را به درخواست ابوالفداء و احتمالاً در دمشق نوشته است (ابن‌نباته، سرح‌العیون، ۱۴؛ ابراهیم، ۲۵). وی در این اثر، پس از گزارش زندگی ابن‌زیدون احمد بن عبداللّه اندلسی (د ۴۶۳ ق)، به شرح رسالۀ هزلیۀ او می‌پردازد که ابن‌زیدون آن را از زبان ولاده دختر مستکفی و خطاب به ابن‌عبدوس نگاشته است. از میان شرحهای مختلفی که بر رسالۀ ابن‌زیدون نوشته شده، شرح ابن‌نباته از همه معروف‌تر است (نک‌ : ﻫ د، ابن‌زیدون). این کتاب در ۱۷۷۰ و ۱۸۲۱ م همراه با ترجمۀ لاتین و در ۱۲۷۵- ۱۲۷۸ ق در بولاق همراه با ترجمۀ ترکی (الیس، II / 214) و نیز در قاهره (۱۹۶۴ م) به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم به چاپ رسیده است.

۶. فرائد السلوک فی مصائدالملوک، ارجوزه‌ای است مرکب از ۱۶۷ بیت که ابن‌نباته ضمن سفر شکار در مصاحبت ‌الملک ‌الافضل سروده و در آن، طبیعت، پرندگان و شکار آنها را وصف کرده است این ارجوزه به‌طور کامل در دیوان او (ص ۵۸۵-۵۹۲) آمده و در مجلۀ المجمع ‌العلمی‌ العراقی نیز به کوشش محمداسعد طلس (۲ / ۳۰۲-۳۱۰) به چاپ رسیده است (قس: پاشا، ۲۴۶-۲۴۸).

۷. مختار دیوان ابن قلاقس (صفدی، ۱ / ۳۲۰)، که به ترتیب الفبایی مرتب شده است، این کتاب، به کوشش خلیل مطران در مصر (۱۳۲۳ ق) با عنوان دیوان ابن‌قلاقس چاپ شده است.

۸. مطلع ‌الفوائد و مجمع ‌الفرائد. این کتاب که در دمشق تألیف یافته (نک‌ : ابن‌نباته، سجع المطوق، ۱)، مشتمل بر ۳ بخش است: غرائب حدیث نبوی و اسالیب عربی و ابیات مشکل، نوپرداخته‌های شعرا و نوپرداخته‌های نویسندگان؛ مؤلف در بخش دوم و سوم به جایگاه خویش در برابر ادیبان قدیم و جدید نیز پرداخته است (پاشا، ۲۵۹). این اثر بازتاب گسترده‌ای در نقد و ادب پدید آورد و شاعران و ادیبان بزرگ هم روزگار او بر آن تقریظ نوشتند. حاجی خلیفه از آن به عنوان ۲ اثر جداگانه یاد کرده است (۲ / ۱۶۰۳، ۱۷۲۰). این کتاب نخستین‌بار به کوشش عمر موسی پاشا در ۱۹۷۲ م توسط مجمع علمی عربی دمشق، به چاپ رسید.

۹. المفاخرة بین ‌السیف و القلم. ابن‌حجه متن کامل این اثر را در باب «تغایر» آورده (همان، ۱۰۴- ۱۰۹) و آن را اثری بدیع و سحرگونه خوانده است (همان، ۱۷). ابن‌نباته در این اثر صحنۀ نمایشی را عرضه کرده است که قهرمانان آن شمشیر و ثلمند و داور ابوالفداء (پاشا، ۲۶۴). ابن‌حجه در بحث براعت استهلال نیز به این کتاب استشهاد کرده است (همان، ۱۶). این اثر در بیروت (۱۳۰۲ ق) به چاپ رسیده است.

۱۰. منتخب‌ الهدیة من ‌المدائح المؤیدیة. این کتاب که دیوان صغیر، و المؤیدیات (بشتکی، همانجا) نیز نامیده شده، مجموعه‌ای است که در مدح ابوالفداء سروده شده است. این اثر که مشتمل بر ۲۴ قصیده، ۳ موشح، یک زجل و ۱۰ قطعه است (پاشا، ۲۴۵-۲۴۶)، در مصر (۱۲۸۹ و ۱۳۲۳ ق) و در بیروت (۱۳۰۴ ق) به چاپ رسیده است.

 

ب ـ خطی

۱. الاجوبة المعتبرة عن ‌الفتیا المبتکرة. هنگامی که ابن‌فضل‌اللّه عمری در پاسخ به درخواست ابن‌نباته مبنی بر ورود به دیوان درنگ کرد، وی از معاصران خود استفتا کرد و پاسخهایی دریافت داشت که در این اثر گرد آمده است. آلوارت نسخه‌ای از آن را معرفی کرده است ( آلوارت، شم‌ ‌۸645). سبکی نیز نمونه‌ای از این مکاتبات را که با ابوالفتح تقی‌الدین محمد بن عبداللطیف صورت گرفته، آورده است (۹ / ۱۸۶-۱۸۷).

۲. تعلیق ‌الدیوان، که وی پس از تصدی توقیع‌نویسی در دیوان دمشق در ۷۴۳ ق نگاشت و در آن، توقیعها، نامه‌ها و ادعیه‌ای را که طی آن مدت انشا کرده بود، گرد آورد. از این اثر نسخه‌هایی در برلین ( آلوارت، شم‌ ‌۸640)، کمبریج و توبینگن (GAL, S، همانجا) موجود است.

۳. تلطیف ‌المزاج من شعر ابن‌حجاج، گزیده‌ای است از شعر ابن حجاج که صفدی (همانجا) آن را ستوده است. بروکلمان به نسخه‌ای از این کتاب در بادلیان اشاره کرده است (GAL, II / 12).

۴. خطبة فی تعظیم شهر رجب. نسخه‌ای از آن در گوتا (پرچ، I / 90) نگهداری می‌شود.

۵. زهرالمنثور، که در فن ترسل و به سبک قاضی فاضل نوشته شده است. ابن‌حجه (همان، ۵۱) در باب استعاره، بدان استشهاد کرده است. از این اثر ۲ نسخه در چستربیتی ( آربری، شم‌ ‌3774, 6151) وجود دارد. نسخه‌های دیگری در انستیتو خاورشناسی فرهنگستان علوم شوروی (خالدوف، شم‌ ‌9236) و موزۀ بریتانیا (GAL, S, II / 5) نگهداری می‌شود.

۶. سجع ‌المطوق، در شرح حال کسانی است که بر کتاب مطلع‌ الفوائد او تقریط نوشته بودند. وی در ذیل ترجمۀ احوال هریک، رسائل و مکاتبات ادبی خود با آنان را نیز ضمیمه ساخت (نک‌ : ص ۲-۳). ازاین‌رو این کتاب، برگ مهمی از تاریخ ادبی این دوره از حیات او به شمار می‌رود. نسخه‌هایی از این اثر در کتابخانه‌های آمبروزیانا ( آمبروزیانا، شم‌ ‌377)، برلین ( آلوارت، VII / 581)، آدانا ( ترکیه[۱] ...، I / ۷۲۴)، صنعا (صنعا، ۴ / ۱۶۶۱)، ازهریه (ازهریه، ۵ / ۱۳۹)، دارالکتب (خدیویه، ۴ / ۲۶۲)، موزۀ عراق (نقشبندی، ۳۴۴) و کتابخانۀ یعقوب سرکیس (عواد، ۱۳۰-۱۳۱) بر جای مانده است.

۷. سلوک دول ‌الملوک. ابن‌نباته این اثر را در باب سیاست، آیین کشورداری و جنگ در ۶ بخش تألیف کرده است (پاشا، ۲۶۶-۲۶۷). نسخه‌ای از این اثر در وین (کرافت، 180) موجود است.

۸. سوق ‌الرقیق، که متضمن غزلهای اوست (ابن‌حجر، همانجا) و به ترتیب الفبایی گرد آمده است. از این کتاب، نسخه‌هایی در اسکوریال (ESC2, I / 297)، پاریس (دوسلان، 587) و انستیتو خاورشناسی فرهنگستان علوم شوروی (خالدوف، شم‌ ‌8701) وجود دارد.

۹. الفاضل من انشاء الفاضل، گزیده‌هایی است از نثر قاضی فاضل عبدالرحیم بن علی که به امر ابوالفداء تألیف یافته است (پاشا، ۲۶۱). نسخه‌هایی از این کتاب در ازهریه (ازهریه، ۵ / ۲۴۳-۲۴۴)، با عنوان المختار من انشاء القاضی‌ الفاضل، دانشگاه ییل در ایالات متحدۀ آمریکا (پاشا، ۲۶۲، حاشیۀ ۱) و موزۀ بریتانیا (سید، ۲ / ۱۵۸) نگهداری می‌شود.

۱۰. القطر النباتی. ابن‌نباته در این اثر قطعه‌ای از شعر خویش را که با توریه همراه است، در ۵ فصل مدح و سپاس، غزل، رثا، مزاح و مجون و نکته‌های گوناگون گرد آورده است (پاشا، ۲۴۵). نسخه‌ای از آن در پاریس (دوسلان، 392) وجود دارد که در ۷۳۲ ق به تحریر آمده است. دیگر نسخه‌های آن در اسکندریه (GAL, II / 11) و لورنزیانا (زرکلی، همانجا) نگهداری می‌شود.

۱۱. مختار دیوان ابن ‌الرومی (صفدی، همانجا)، که مشتمل بر گزیده‌هایی از شعر ابن‌رومی است و یک نسخه از آن در ایاصوفیا (GAL, S, I / 125) وجود دارد.

۱۲. مراسلات ابن‌نباته. این کتاب مجموعه‌ای از نامه‌های ادبی است که با اقران خویش مبادله می‌کرده و سند مهمی از حرکت نقد است که مؤلف، خود پایه و محور آن بوده است (پاشا، ۲۶۶). نسخه‌هایی از آن در اسکوریال (ESC2, I / 378-379, 390-391) و کتابخانۀ طلعت (پاشا، همانجا، حاشیۀ ۱) موجود است.

 

ج ـ آثار یافت نشده

۱. ابزار الاخبار (صفدی، ۱ / ۳۱۹؛ قس: ابن‌حجه، همان، ۲۹۲: ابرار الاخیار؛ ابن‌ایاس ۱(۲) / ۶۲؛ ابراز الاخبار؛ بغدادی، ۲ / ۱۶۴: ابرار الاخبار)؛ ۲. جلاسة ‌القطر، از منابع دیوان بزرگ شعر او (نک‌ : بشتکی، همانجا) و احتمالاً تتمه‌ای بر القطر النباتی، یا گزیده ای از آن است (پاشا، ۲۴۹)؛ ۳. رسالة فی هجاء ابن‌شنار حسن بن علی (ابن‌حجر، ۲ / ۱۲۸)؛ ۴. السبعة ‌السیارة، دیوانی کوچک و مستقل که هریک از قصیده‌های آن مشتمل بر ۷ بیت بوده است. به گفتۀ پاشا (ص ۲۵۰) متن کامل آن به‌طور پراکنده در دیوان وی آمده است؛ ۵. شعائر البیت ‌التقوی. گویا ابن‌نباته این کتاب را که در ۷۲۹ ق از آن به عنوان اثری ناتمام یاد کرده، در بزرگداشت شاهان ایوبی حماه تألیف کرده است (نک‌ : صفدی، همانجا؛ پاشا، ۲۶۳)؛ ۶. ظرائف ‌الزیادة، از منابع دیوان بزرگ شعر اوست (بشتکی، همانجا) که به نظر می‌آید قطعه‌های کوتاه دو یا چند بیتی بوده و شاعر، نکته‌های باریک و لطیف را در آن فراهم آورده است (پاشا، ۲۵۱)؛ ۷. مختار دیوان ابن سناء الملک؛ ۸. مختار دیوان شرف‌الدین انصاری (صفدی، ۱ / ۳۲۰)؛ ۹. مطالع‌الستة (السنة) (بشتکی، همانجا)، مشتمل بر قصاید او و یا تغزلات آغاز آنهاست که هریک مرکب از ۶ بیت است. شمار زیادی از اینگونه ابیات در دیوان او به چشم می‌خورد (پاشا، ۲۵۲)؛ ۱۰. المفاخرة بین ‌الورد و النرجس (همو، ۲۶۵-۲۶۶)؛ ۱۱. المنتخب ‌المنصوری. احتمالاً شاعر در این اثر قصایدی را که در مدح الملک‌ الافضل ملقب به منصور سروده، گردآورده است (همو، ۲۴۸)؛ ۱۲. النحلة (التحفة) الانسیة فی‌الرحلة القدسیة (صفدی، همانجا؛ حاجی خلیفه، ۲ / ۱۹۳۴)، تاریخ گونه و جنگی است شامل گفت‌وگوها و مباحثات وی با امین‌الدین قطبی وزیر در سفر قدس ۷۳۵ ق (نک‌ : ابن‌حجه، ثمرات، ۳۷۰).

 

د ـ آثار منسوب

الاکتفاء من تاریخ‌ الخفاء (سید، ۱ / ۷۰؛ بغدادی، همانجا). بروکلمان نسخه‌هایی از این اثر را معرفی کرده و به پدر ابن‌نباته، شمس‌الدین محمد، نسبت داده است (GAL, S, II / 47). جز این، بغدادی (همانجا) کتابهای دیگری از جمله الرسالة ‌الشهابیة و شعار اللبیب را نیز در شمار آثار ابن‌نباته یاد کرده که در صحت این انتساب تردید است.

 

مآخذ

ابراهیم، محمد، ابوالفضل، مقدمه بر سرح ‌العیون (نک‌ : هم‌ ، ابن‌نباته)؛ ابن ایاس، محمد بن احمد، بدائع‌الزهور، به کوشش محمد مصطفی، قاهره، ۱۴۰۳ ق / ۱۹۸۳ م؛ ابن بطوطه، محمد بن عبداللّه، رحله، بیروت، ۱۳۸۴ ق / ۱۹۶۴ م؛ ابن‌تغری بردی، یوسف، المنهل ‌الصافی، به کوشش محمد محمد امین و نبیل محمد عبدالعزیز، قاهره، ۱۹۸۴- ۱۹۸۸ م؛ همو، النجوم؛ ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، الدرر الکامنة، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۲-۱۳۹۶ ق / ۱۹۷۲-۱۹۷۶ م؛ ابن‌حجۀ حموی، ابوبکر بن علی، ثمرات ‌الاوراق، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۷۱ م؛ همو، خزانة ‌الادب، بیروت، ۱۳۰۴ ق؛ ابن‌شاکر کتبی، محمد، فوات ‌الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳ م؛ ابن طولون، محمد بن علی، قضاة دمشق، به کوشش صلاح‌الدین منجد، دمشق، ۱۹۵۶ م؛ ابن‌کثیر، البدایة؛ ابن‌نباته، محمد بن محمد، دیوان، قاهره، ۱۳۲۳ ق / ۱۹۰۵ م؛ همو، دیوان خطب منیریه، بیروت، المکتبة ‌الشعبیة؛ همو. سجع‌ المطوق، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ همو، سرح ‌العیون، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۴ م؛ ابن‌وردی، عمر، تتمة ‌المختصر فی اخبار البشر، به کوشش احمد رفعت بدراوی، بیروت، ۱۳۸۹ ق / ۱۹۷۰ م؛ ازهریه، فهرست؛ بشتکی، محمد بن ابراهیم، مقدمه بر دیوان ابن نباته (نک‌ : هم‌ ، ابن نباته)؛ بغدادی، هدیه؛ پاشا، عمر موسی، ابن نباتة المصری امیر شعراء المشرق، قاهره، ۱۹۷۲ م؛ تاج ‌العروس؛ حاجی خلیفه، کشف؛ خدوویه، فهرست؛ ذهبی، محمد بن احمد، معجم ‌الشیوخ، به کوشش محمد حبیب‌الهیله، طائف، ۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۸ م؛ رحیم، مقداد، الموشحات فی بلاد الشام، بیروت، ۱۴۰۷ ق / ۱۹۸۷ م؛ زرکلی، اعلام؛ سبکی، عبدالوهاب ‌بن علی، طبقات ‌الشافعیة الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۹۷۴ م؛ سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، الضوء اللامع، قاهره، ۱۳۵۴ ق؛ سلامی، محمد بن رافع، الوفیات، به کوشش صالح مهدی عباس، بیروت، ۱۴۰۲ ق / ۱۹۸۲ م؛ سید، خطی؛ شوکانی، محمد بن علی، البدر الطالع، قاهره، ۱۳۴۸ ق؛ صفدی، خلیل ‌بن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، ۱۳۸۱ ق / ۱۹۶۱ م؛ صنعا، خطی؛ طلس، محمد، اسعد، «الحیاة ‌الاجتماعیة فی‌القرنین الثالث والرابع»، مجلة ‌المجمع العلمی العراقی، بغداد، ۱۳۷۱ ق / ۱۹۵۱ م؛ شم‌ ۲؛ شیخ بهایی، الکشکول، بیروت، ۱۴۰۳ ق / ۱۹۸۳ م؛ عواد، کورکیس، فهرست مخطوطات خزانة یعقوب سرکیس، بغداد، ۱۳۸۵ ق / ۱۹۶۶ م؛ قاموس؛ قلقشندی، احمد بن علی، صبح ‌الاعشی فی صناعة ‌الانشاء، قاهره، ۱۳۸۳ ق / ۱۹۶۳ م؛ مبارک، زکی، المدائح ‌النبویة فی ‌الادب ‌العربی، قاهره، ۱۳۵۴ ق / ۱۹۳۵ م؛ مقری تلمسانی، احمد بن محمد، نفح ‌الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸ م؛ مقریزی، احمد بن علی، السلوک لمعرفة دول‌الملوک، به کوشش محمدمصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶- ۱۹۵۸ م؛ نقشبندی، اسامه ناصر و دیگران، مخطوطات ‌الادب فی ‌المتحف ‌العراقی، کویت، ۱۹۸۵ م؛ نواجی، محمد بن حسن، حلبة ‌الکمیت، بولاق، ۱۲۷۶ ق؛ یونینی، موسی ‌بن محمد، ذیل مرآة ‌الزمان، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۰ ق / ۱۹۶۱ م؛ نیز:

 

Ahlward; Ambrosiana; Arberry; De Slane; EI2; Ellis, A. G., Catalogue of Arabic Books in the British Museum, London, 1967; ESC2; GAL; GAL, S; Khalidov; Krafft, A., Die arabischen, persischen und türkischen Handschriften …, Wien, 1842; Pertsch; Türkiye yazmalan toplu kataloğu, Ankara, 1986.

 

محمدرضا ناجی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 117
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست