نام کتاب : شعائر حسينى نویسنده : تبريزى، جعفر جلد : 1 صفحه : 76
حسين عليه
السلام است. موسى سؤال كرد، الهى حسين كيست؟ فرمود: او سبط محمد مصطفى و پسر على
مرتضى است. موسى گفت: قاتلش كيست؟
فرمود:
او لعين در لسان موجودات دريايى، وحوش و پرندگان است. پس موسى، يزيد ملعون را لعن
كرده و يوشع آمين گفت.[1]
باد
و حضرت سليمان عليه السلام
روزى
حضرت سليمان عليه السلام بر بساط خود، در آسمان در حال حركت بود. ناگهان، باد به
جنب و جوش افتاد و بساط سليمان از كنترل ولى خارج شد. سليمان عليه السلام تعجب كرد
و وحشت و اضطرابى عجيب، سراپاى او را فرا گرفت. پرسيد: چه شده است؟ باد جواب داد:
ما به قتل گاه حسين عليه السلام رسيدهايم. سليمان پرسيد: حسين عليه السلام كيست؟
باد گفت: او سبط محمد مختار و پسر على كرار است كه در اين سرزمين، به دست قومى
جفاكار به قتل مىرسد. سليمان پرسيد: قاتلش كيست؟ پاسخ داد: او ملعون زمين و
آسمانها است. در اين هنگام، سليمان دست به آسمان برداشت و يزيد را
[1]. بحارالأنوار، ج 44، ص 244؛« وروي أن موسى كان
ذات يوم سائرا ومعه يوشع بن نون، فلما جاء إلى أرض كربلا انخرق نعله، وانقطع
شراكه، ودخل الخسك في رجليه، وسال دمه، فقال: إلهي أي شئ حدث مني؟ فأوحى إليه أن
هنا يقتل الحسين عليه السلام وهنا يسفك دمه، فسال دمك موافقة لدمه فقال: رب ومن
يكون الحسين؟ فقيل له: هو سبط محمد المصطفى، وابن علي المرتضى، فقال: ومن يكون
قاتله؟ فقيل: هو لعين السمك في البحار، والوحوش في القفار، والطير في الهواء، فرفع
موسى يديه ولعن يزيد ودعا عليه وأمن يوشع بن نون على دعائه ومضى لشأنه».
نام کتاب : شعائر حسينى نویسنده : تبريزى، جعفر جلد : 1 صفحه : 76