واقعهاى
را مرحوم ميرزا قدس سره براى من نقل كرد و فرمود راضى نيستم تا زنده هستم، نقل
كنى. ايشان از زبان مرحوم ميرزا قدس سره نقل مىكند:
هنگامى
كه ديدم پدرم زياد راغب نيست كه طلبه شوم، واقعاً مردد بودم، چه كنم. از طرفى عشق
و علاقه به طلبگى و از جهتى رضايت پدر، در هر حال تصميم گرفتم استخارهاى نزد
مرحوم شيخ هدايت اللَّه غروى بگيرم. ايشان در استخاره بسيار معروف بود؛ به طورى كه
مراد از استخاره را براى هر كس كه استخاره مىگرفت، بيان مىكرد و نزد مردم، فضلاء
و طلّاب تبريز معروف بود.
نزد
ايشان رفتم و طلب استخاره كردم. شيخ هدايت قرآن را باز كرد، ناگهان مشاهده كردم كه
صورت شيخ هدايت تغيير كرد و قرمز شد.
مرحوم
ميرزا قدس سره مىگويد: خيلى ترسيدم! ناگهان شيخ هدايت رحمه الله خطاب به ميرزا
قدس سره گفت: پسر! تو مىخواهى نبى شوى «الْعُلَماءُ وَرَثَةُ
الْانْبِياء»[1] آن
گاه شيخ هدايت فرمود: من جايگاه شما را نزد ائمه عليهم السلام مىبينم.
مرحوم
ميرزا قدس سره مىگويد: بسيار خوشحال شدم و اين مطلب را براى كسى نقل نكردم و از
اين جريان كسى خبر ندارد. اين قضيه را يك سال