نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر جلد : 1 صفحه : 188
عصر استاد ديرتر از وقت مقرر به
درس آمدند و فرمودند: مشغول مطالعه بودم و درس را فراموش كرده، نگاه كه به ساعت
كردم، ديدم وقت گذشته است.
ايشان
تا سالم بودند، درس را تعطيل نمىكردند. يك روز به درس تشريف نياوردند. دوستان
نگران شدند، گفتند: استاد مريض است. با جمعى از شاگردان به منزل وى رفتيم. ديديم
پا درد دارند و زير كرسى نشستهاند، ايشان فرمودند: نمىدانم چرا پا درد گرفتهام،
در نجف اشرف هم يك نوبت به همين شدّت پا درد گرفتم. (طبق نقل خودشان بعد از پا درد
به مشهد سفر كرده و شفا از ثامن الحجج عليه السلام گرفتند) اينجانب رقت قلب پيدا
كرده، به حال استاد گريستم. ايشان نگاه كرده، تبسمى نموده و فرمودند: شيخنا چرا
گريه مىكنيد؟
قبل
از مرجعيّت، ايّام تحصيلى و تعطيلى سالهاى 67- 69 به بعد در منزل، ساعت 10 جلسهى
استفتاء خصوصى داشتند و فضلاء حوزه در آن درس شركت مىكردند.
نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر جلد : 1 صفحه : 188