نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر جلد : 1 صفحه : 166
اصرار بر ادامه تحصيل
مرحوم ميرزا قدس سره و جدّيت در تحصيل
فقيه
مقدّس مرحوم ميرزا جواد تبريزى قدس سره يك روز به همراه حجّت الاسلام شيخ غلامحسين
فشاركى و دكتر كاظم تبريزى (فرزند مرحوم ميرزا قدس سره) براى زيارت قبور در
قبرستان ابوحسين (قبرستان نو) حاضر شدند و به طرف يكى از شبستان ها حركت كردند كه
مشاهده شد، قفل است. مرحوم ميرزا قدس سره فرمودند: بگوييد شبستان را باز كنند. بعد
از باز كردن درب، مرحوم ميرزا قدس سره با شوق و ذوق خاصى وارد سالن شدند و بر سر
قبر عالم جليل القدر آيت اللَّه شيخ احمد اهرى رحمه الله حاضر شدند و على رغم
اينكه حال ايشان بسيار نامناسب بود و ضعف شديد ايشان را فرا گرفته بود، بعد از
خواندن فاتحه فرمودند: زمانى كه من در نجف بودم و مشغول تدريس مكاسب و كفايه در
مسجد خضراء بودم. در همان زمان از تبريز به نجف، نامهاى از طرف مرحوم والدم[1]
رسيد كه در نامه ذكر كرده بودند: فرزندم! من پير شدهام و توانايى كار ندارم. بيش
از اين جازه نمىدهم در نجف بمانى و راضى نيستم، به تبريز برگرد.
مرحوم
ميرزا قدس سره مىگويد: واقعاً اين نامه بر من اثر گذاشت. از طرفى درس و بحث، شوق
و ذوقى كه من داشتم و از طرفى درخواست پدر از اينكه فرموده بود، راضى نيستم ديگر
در نجف بمانى، نمىدانستم چه
[1]. حاج على رهبر سعادتى كُبار از تجار متديّن
تبريز كه بين متديّنين تبريز به تقوى وپرهيزگارى معروف بود.
نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر جلد : 1 صفحه : 166