نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر جلد : 1 صفحه : 113
به طورى كه تمام سطح زمين را
فرا گرفتند، آن گاه حملهور شدند. هر چه اين عقرب ها سعى كردند كه وارد دايره شوند
تا به من نيش بزنند، موفق نشدند و هر چه تلاش كردند زيانى به من برسانند،
نتوانستند؛ به طورى كه از تلاش بسيار، ناتوان شدند و بعد از چند لحظه همه به طرف
سوراخهايى كه از آنها خارج شده بودند، بازگشتند. بعد از چند لحظه محوطه از عقرب
ها خالى شد، ناگهان مشاهده كردم كه ديوار شكاف خورد و يك عقرب بسيار بزرگ از آن
شكاف خارج و به طرف من حملهور شد. هر چه اين عقرب بزرگ سعى كرد به من نزديك شود،
نتوانست. او سعى مىكرد از دايرهاى كه دور و برم رسم شده بود، تجاوز كند و به من
نيش بزند؛ ولكن موفق نشد. آن قدر تلاش كرد تا اينكه بىحال به زمين افتاد و سعى
مىكرد خود را به سوراخى كه از آن خارج شده، برساند كه بعد از چند لحظه در سوراخ
ديوار پنهان شد. من ماندم و آن محوطه. بعد از اينكه ميرزا قدس سره اين خواب را
تعريف كردند، خطاب به فرزند خود فرمودند: اين عقرب ها جماعت آن سيد كذايى هستند و
آن عقرب خود آن سيّد بيروتى است و به من آزارى نخواهند رساند. مطمئن باش ما تحت
كنف اهل بيت عليهم السلام هستيم. فرزندم! نترس، جماعت سيد بيروتى و خودش نخواهند
توانست به من آسيبى برسانند. برو و خيالت راحت باشد. مگر ما از چه كسى دفاع
مىكنيم، خود امام زمان عليه السلام عنايت دارد و مراقب همهى اعمال است. ما از
پارهى تن رسول خدا صلى الله عليه و آله دفاع مىكنيم؛ ما از مظلوميت آن جگر
گوشهى رسول خدا دفاع صلى الله عليه و آله مىكنيم و اگر هم در اين راه رفتيم،
افتخار بزرگى
نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر جلد : 1 صفحه : 113