نتيجهگيرى پايان بحث
از مطالعه مباحث اين كتاب و كتابهاى نگارنده، به نتايج زير مىرسيم.
1- اصول دينى اسلامى خالى از ابهام و پيچيدهگى و قابلفهم عقلى مىباشد.
2- شريعت اسلام براى زندگانى فردى و اجتماعى و اقتصادى و سياسى انسانها نه تنها مشكلآفرين نيست كه راهگشا هم مىباشد.
3- اخلاقيات اسلامى زيربناى بسيار پرمنفعت روابط اجتماعى انسانها مىباشد.
4- هيچ مشكلى از نظر شرعى براى برادرى پيروان مذاهب اسلامى در پناه اصول دين و كليات و قواعد شريعت كه مورد اتفاق همه مسلمانان است، وجود ندارد.
مسلمانان مىتوانند در مشتركات دينى خود همكارى صميمانه داشته باشند و در فروع جزيى و قليل اختلافى همديگر را معذور پندارند.
5- دين اسلام نه تنها از ترقى علوم تجربى جلوگيرى نمىكند كه مشوق آن هم است.
6- سيستم اقتصادى اسلام از سيستمهاى ديگر بهتر و انسانىتر است.
7- قواعد كلى شريعت، براى موضوعات نوپيداى علمى و اجتماعى احكام قابل استخراج و استنباط اجتهادى را دارد و در هيچ مورد به بنبست نمىرسد.
8- دين اسلام قابليت جهانى شدن را دارد و اين مسلمانان هستند كه جهانىسازى را بر مبناى آن در پناه استدلال و تفكر آغاز نموده به انجام برسانند.