مورد نياز قرن بيست و يكم حركت نماييم؟ تمام اين مسائل با زندگانى ما ارتباط تنگاتنگ دارند كه متأسفانه بسيارى از ما به اين موضوعات مهم نمى‌انديشند.

داستان معروف‌

يك داستان معروف در بين مردم قندهار است كه مى‌گويند: شخصى دست يك نفرهندو را گرفت و گفت: لالا بيا مسلمان شو، هندو گفت: من نمى خواهم مسلمان شوم، شخصى مسلمان به او گفت: اگر مسلمان نمى‌شوى من اكنون به حساب شما مى‌رسم. اسلحه آن زمان چاقو بود، چاقو را از جيب خود كشيد، به هندو گفت: اگرمسلمان نشوى تورا مى‌كشم، هندو وقتى چاقو را ديد گفت: صبر كن، مرا نكش، مسلمان مى‌شوم، گفت: اگرمسلمان مى‌شوى كلمه بخوان، هندو گفت: من بلد نيستم كه كلمه را بخوانم، شما به من بگوييد تا من به دنبال شما آن‌را بخوانم، مسلمان رو به هندو كرد و گفت: اى منافق تو مى‌دانى كه من كلمه را بلد نيستم، بخاطر همين مرا بند انداختى، برو نمى‌خواهم مسلمان شوى![1] مثل‌

[1] - از اميرالمؤمنين على( ع) نقل شده است:« مُعلّمُ نفسِهِ و مُؤدّبُها أحَقُّ بالإجْلالِ مِن معلّمِ النّاسِ و مُؤدّبِهِ» كسى كه آموزگار و مربى خود باشد، بيشتر در خور بزرگداشت است تا كسى كه آموزگار و مربى مردم باشد." نهج البلاغه( صبحى صالح) ص 480 ح 73"