ضرورى معلول احساس حواس ظاهرى و باطنى ما ميباشد
كه عمده آنها قوه سامعه و باصره است و لذا در آيه بالا همين دوتا ذكر شده و امكان
دارد تقدم حس بر تعقل و پيدا شدن تعقل از احساس از آيه مباركه استفاده شود (دقت
كنيد) واضحترين آيه بر اينكه تفكر از حس بوجود ميآيد و حس منشاء علم و فكر انسان
است اين آيه است: فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً
يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوارِي سَوْأَةَ أَخِيهِ قالَ يا
وَيْلَتى أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ
أَخِي. وقتى قابيل پسر آدم ديد كه غرابى
بدن غراب مرده ديگرى را زير زمين دفن كرد متوجه شد كه چگونه ميتواند از مشكله بدن
برادرش نجات يابد، او فكر و فهم دفن برادرش را از مشاهده دفن غراب بدست آورد.
3-
چرا انسان با علم و كمال آفريده نشد؟
اين
سوال بر اساس تفكر عاميانه بوجود آمده است، و سئوالكننده آن، تقوع دارد انسان
موجودى باشد بىعرضه و بىتحرك كه همهچيز مطلوب او حاضر و آماده باشد و نظام خلقت
و هدف آفرينش را ناديده ميگيرد درحاليكه انسان بايد بقدم علم و عمل متكى بخود