مىزند، يك عده صاحب سرمايههاى كلان و جمعى فقير و پريشان حال
مىگردند.
اگر
به وضع قرضهاى امروزى نظرى بيافكنيم سودخورى غربى، صدها ميليون انسان را بدبخت و
نادار ساخته و جمعى را به سرمايههاى افسانهاى رسانيده است، و توزيع صورت به كلى
از شكل متعادل خود كه حافظ كرامت انسانى و عدالت اجتماعى است بيرون رفته است.
امروز
بانكهاى فرامليتى و چندمليتى خون ملتها را در شيشه مىكنند و حكومت جهانى در
واقع و به شكل نامرئى در دست آنان است.
دولتهاى
ضعيف و ملتهاى كوچك هركدام، 30، 20 ميليارد و يا بيشتر و كمتر از اين بانكها
مقروضاند، من ارقام را به طور دقيق نمىدانم، ولى فكر مىكنم اين بانكها سالانه
از صد تا صد و پنجاه ميليارد دالر از حكومتها و ملتهاى مقروض سود مىگيرند.
يعنى
اين ملتهاى فقير مقروض سالانه هرمقدار كه زحمت بكشند، و كار كنند و عرق بريزند جز
مقدارى بخور و نمير چيزى بيشتر به آنان نمىرسد و حاصل كار آنان براى توليد بهتر و
توريد كارخانههاى صنعتى و زراعتى و ساير امور اقتصادى و رفاهى