اساسا مالك، كاريا منفعت كار فرد ديگر را برضأ او بر اساس اصل حاكميت
و آزادى اراده خريدارى ميكند و لذا ربح تماما ملك او خواهد شد.
و
ثالثا تلفيقاتى كه باسم فلسفه درباره ديالكتيك شده تماماً واهى و بىاساس است كه
ما در كتب ديگر خود خصوصاً در كتاب (متافيزيك از نظر رئالزم) آنها را از نظر عقل و
منطق باطل نمودهايم و در همين كتاب دانستيم كه اوضاع اقتصادى عامل و سازنده اصلى
اوضاع اجتماعى نيست و نبايد درين باره افراط و مبالغه نمود.
ماركس
بر اساس ارزش اضافى تجارت را غير- مشروع مىشمارد ولى تفصيل اين بحث بنظر نگارنده
پس از بطلان ارزش اضافى آنقدر مهم نيست و ما مختصرا آنرا در كتاب اقتصاد معتدل كه
چند سال قبل در كابل چاپ شد مورد بحث قرار دادهايم.