نام کتاب : توحيد اسلامى و نظرى بر وهابيت نویسنده : ناشناخته جلد : 1 صفحه : 18
دوم- اينكه استحقاق ثواب و عقاب اخروى و مكافات و مجازات عقلايى باطل
مىشود و خداوند به واسطهى عذاب نمودن كفار در قيامت ظالم محسوب مىشود (العياذ
بالله) زيرا بدى يا خوبىاى كه جبرى باشد استحقاق مدح و ذم و پاداش را ندارد در
حالى كه همه عقلاى دنيا بد كار را مستحق سرزنش و نيكو كار را مستحق نوازش
مىدانند.
سوم-
اينكه اساس شرايع آسمانى و تكاليف بشرى و قوانين وضعى عقلايى باطل مى شود؛ زيرا
موجود مجبور و مضطر قابل تكليف و توظيف نيست.
در ميان قعر دريا تخته بندم
كردهاى
باز مىگويى كه دارمن تر مكن
هشيار باش
و
اگر چنانچه بگوييم كه بعضى از مفوضه گفتهاند خداوند ما را آفريده است و پس از آن
ما مستقل هستيم و هرچه مىكنيم به قوت و اراده خود مىكنيم و از دايره قدرت خداوند
بيرون هستيم اين پندار را دو دليل قوى باطل مىسازد:
اول-
اينكه قدرت خداوند را محدود كردهايم در حالى كه قدرت او به همه ممكنات تعلق دارد
و افعال ما نيز ممكن و مقدور خداوند است، ان الله على كل شيئ قدير. و عقل درين
مورد صراحت دارد.
دوم-
اينكه تعدد خالق لازم آيد يعنى به تعداد افراد انسان و پارهاى از موجودات ديگر
خالق مستقل لازم آيد كه به مراتب از پندار مجوس خطرناكتر است كه فقط به دو خالق
قايل بودهاند، و اگر همانند جمعى از مفوضه قدرت خداوند را بر افعال خود بپذيريم
ولى در افعال اختيارى احتياج خود را به خداوند منكر شويم و خود را فاعل مستقل
بدانيم باز هم به دو دليل اين خيال باطل مى شود.
اول:
تعدد خالق لازم مىآيد.
دوم:
مخالف عقل است كه حكم مىكند ممكنات در همه حالات به واجب الوجود محتاج است، مانند
احتياج حركت پنكه به نيروى برق.
ابوالحسن
اشعرى براى فرار از مشكلات بالا راه ديگرى را انتخاب كرده است كه اكثر متكلمين اهل
سنت آن را پذيرفتهاند و آن كسب است، او مىگويد: عادت خداوند جارى بر اين شده است
كه در وجود بنده
نام کتاب : توحيد اسلامى و نظرى بر وهابيت نویسنده : ناشناخته جلد : 1 صفحه : 18