نام کتاب : توحيد اسلامى و نظرى بر وهابيت نویسنده : ناشناخته جلد : 1 صفحه : 16
مقصد چهارم: توحيد ايجادى
معناى
توحيد ايجادى اين است كه همه اشياى مخلوق اراده خداوند است و در جهان هستى خالقى
به جز خداوند وجود ندارد، «أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ
شُرَكاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ
خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ»[1]
در
اين مقام ميان مسلمانان فى الجمله اختلافى نيست و همه قبول دارند كه همه مخلوقات
تنها يك خالق و آفريدگار دارد كه همان خداوند جهان است.
به
مجوس نيز نسبت داده شده كه آنان به دو فاعل معتقدند؛ فاعل خير و فاعل شر، فاعل خير
نور و يا يزدان است و فاعل شر ظلمت و يا اهريمن است. و دليلشان بر اين شرك اين
است كه خداوند حكيم است و شر از حكيم صادر نمىشود و بايد آن را به مبدئى غير از
خداوند (اهرمن شيطان، ظلمت) نسبت داد.
ولى
اين دليل غلط است؛ چون اگر مبدأ شر، واجب الوجود باشد دلايل توحيد واجب الوجود آن
را باطل مىسازد، و واجب الوجود بر فرض تعدد باز هم حكيم است، و از حكيم شر صادر
نمى شود، و اگر ممكن الوجود باشد خود او به تاثير به واجب منسوب مىگردد، و
مشكلهى صدور شر از حكيم به حال خود باقى مىماند.
جمعى
از دانشمندان مسلمان (اشاعره) شرور را همانند خيرات به خداوند نسبت مىدهند، و
اساسا منكر حسن و قبح عقلى شدهاند و صدور شر از حكيم را قبيح نمىداند، ولى حسن و
قبح عقلى كه مورد قبول همه عقول است قابل انكار نيست.
جواب
منطقى مجوس و امثالهم اين است كه شرور عدمى است و محتاج به فاعل نيست مگر بالعرض،
و در مورد هر شر خير بيشتر وجود دارد، كه حتى وجود عرضى شر را تجويز مىكند.