در
اينجا اين سؤال مشهور وجود دارد كه خداوند مسلمانان را براه راست هدايت فرموده است
پس چرا در هر نماز از خدا ميخواهند كه آنان را هدايت فرمايد و تحصيل حاصل محال
است.
در
جواب آن گاهى گفتهاند كه مراد ادامه هدايت است كه شيطان و نفس امّاره دوباره
مسلمان را از راه مستقيم گمراه نسازند چنانچه گاهى پارهاى از صلحاى بزرگ منحرف
شدهاند مانند آن مرديكه خداوند آيات خود را به او مرحمت فرمود و حتى گفته ميشود
كه مستجاب الدعوة بود ولى او از آن حالت تقدس خود بيرون آمد و به پيروى شيطان
گمراه شد «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى
الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ ...»
جواب
ديگر و بهتر اينست كه هدايت داراى مراتب متعددهايست و مرتبه اول آن هدايت عمومى
است كه شامل خوب و بد ميشود.[1]
«إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً. هُدىً
لِلنَّاسِ، نَذِيراً لِلْبَشَرِ» و اين هدايت بمعناى نشان دادن راه
است كه بعضى آنرا قبول و بعضى آنرا نپذيرفتهاند.
خداوند
در قرآن مىفرمايد: ثمود را هدايت كرديم ولى آنان كورى (و گمراهى) را بر هدى
اختيار كردند پس در هدايت عمومى نوبت هدايت خصوصى ميرسد كه شامل حال مطيعين ميشود
توفيقات و عنايات و الطاف خاصّه حق است كه داراى مراتب و درجاتى است كه بدرجات
اطاعت و
[1] - ولى بايد متوجه بود كه
هدايت دعوت عام به همه افراد انسان نرسيده است بلكه به مجموع بشريت رسيده است و
جاهل قاصر و خصوصا در زمان غيبت انبيا( ع) وجود دارد و بسيار هم است و سرّ آن
اينست كه دعوت انبياء بطور متعارف و با در نظرداشت اسباب عادى صورت گرفته است و
چون ما درباره جاهل قاصر در كتابهاى ديگر خود مفصلا صحبت كردهايم در اينجا از ذكر
آن خوددارى ميكنيم.