responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 74

ضحاك گفته‌اند كه تصدق كن برد ابن يامين بر ما إِنَّ اللَّهَ‌ بدرستى كه خداى‌ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ‌ پاداش ميدهد بنيكويى آنان را كه از روى تفضل و احسان تصدق مينمايند آن گاه نامه يعقوب را بر گوشه تخت نهادند يوسف چون نامه پدر را بخواند گريه بر وى غلبه كرده بر چشم نهاده و عنان تمالك از دست داده ضبط خود نتوانست كرد روى به برادران كرده‌ قالَ‌ گفت اى برادران من‌ هَلْ عَلِمْتُمْ‌ آيا ديديد ما فَعَلْتُمْ‌ كه چه كرديد بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ‌ با يوسف و برادر او إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ‌ وقتى كه كه شما نادانان بوديد يعنى نورسيده و شوخ و يا جاهل بوديد بعقوق پدر و قطع رحم و موافقت هواى نفس اين سخن را بر وجه نصح و تحريص بر توبه ايشان و شفقت بر ايشان گفته بجهت مشاهده عجز و مسكت و اذلال ايشان نه بر وجه معاتبه و سرزنش و فعل ايشان با يوسف دور گردانيدن او بود از پدر و انداختن او در چاه فروختن او را بثمن بخس و با بنيامين آن بود كه آن را خوار و بى‌مقدار و بى‌اعتبار مى‌داشتند

پس يوسف بعد از اين قول نقاب برفكند و تاج از سر برداشت ايشان را كه نظر بر شكل و شمايل او افتاد قالُوا گفتند أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ‌ استفهام براى تقرير است و ذكر ان و لام دالست بر آن يعنى البته تويى يوسف كه اين جمال كمال ديگرى را نتواند بود ابن عباس فرموده كه يوسف برقع برداشت و تبسم فرمود ايشان از دندانهاى او كه مانند مرواريد منظوم بود و در وقت تبسم از برق آن دندانها نورى پيدا شدى بدانستند كه او يوسف است و گفته‌اند كه يوسف (ع) بر سر علامتى داشت كه آن علامت آبا و اجداد وى را بودى چون تاج از سر برداشت ايشان آن علامت بديدند گفتند أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ‌ قالَ أَنَا يُوسُفُ‌ گفت منم يوسف‌ وَ هذا أَخِي‌ و اين برادر من است بنيامين‌ قَدْ مَنَّ اللَّهُ‌ بتحقيق كه منت نهاد خداى‌ عَلَيْنا بر ما بسلامت و كرامت‌ إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ‌ بدرستى كه هر كه بترسد از خداى‌ وَ يَصْبِرْ و صبر كند بر طاعت يا بر بليت و شكيبايى نمايد از معصيت‌ فَإِنَّ اللَّهَ‌ پس بتحقيق كه خداى‌ لا يُضِيعُ‌ ضايع نكند أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ‌ مزد نيكوكاران را وضع مظهر در موضع مضمر تنبيه است بر آنكه محسن آنست كه جمع كند ميان تقوى و صبر چون برادران يوسف را بشناختند روى بتخت آوردند خواستند كه پاى يوسف ببوسند يوسف از تخت فرود آمد ايشان را در كنار گرفت‌ قالُوا تَاللَّهِ‌ گفتند بخداى سوگند لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ‌ هر آينه برگزيد ترا خداى‌ عَلَيْنا بر ما بحسن صورت و كمال سيرت و غايت جاه و مرتبه‌ وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ‌ و بدرستى كه ما هستيم گناه‌كاران بدان عملها كه‌

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 74
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست