responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 405

و او را جريح عابد گفتندى روزى مادرش بيامد كه بر او سلام كند و او را به‌بيند وى در نماز بود مادر آواز داد كه يا جريح وى جواب مادر نداد و با خود گفت اختار صلوتى على امى نماز را بر مادر اختيار مى كنم پس نماز را قطع نكرد و جواب مادر نداد زمانى بايستاد و برفت و نوبت ديگر باز آمد در نماز بود و جواب نداد بار سيم نيز بهمين منوال جواب نشنيد و دلتنگ شده گفت خدايا او را از دنيا مبر تا آنكه زبان ناپارسا در او نگرند و نزديك صومعه وى شبانى بود و گوسفند مى‌چراندى و شب در دير جريح با او بسر بردى زن ناپارسايى از شهر بيرون آمد آن شبان با او فساد كرد و زن آبستن شد او را گفتند اين كودك از كجا حاصل شد گفت از صاحب اينصومعه مردم از آن شهر بيرون آمدند و صومعه جريح را خراب كردند و او را بنزد پادشاه آن شهر بردند چون بمحله زنان ناپارسا رسيد ايشان بنظاره بيرون آمدند او در نگريست و ايشان را بديد دانست كه اين از اثر دعاى مادر وى است تبسم كرد مردمان گفتند البته اينمرد زانيست زيرا كه در هيچ جا نخنديد مگر در محله زنان فاحشه چون او را نزد پادشاه بردند و حال او عرض كردند جريح گفت اى ملك آن كودك كجا است كه بمن نسبت ميدهند ملك بفرمود تا او را بياورند جريح وى را گفت يا غلام من ابوك اى كودك پدر تو كيست كودك بزبان فصيح گفت فلان الراعى مردم از آن متعجب شدند و برائت ساحت او بر ايشان ظاهر شده دست از او بداشتند و دانستند كه او از اولياى الهى است پس او را گفتند كه دستورى ده كه تا صومعه تو را از زر و سيم بسازيم گفت اگر رضاى من ميخواهيد آن را بر طريقى كه قبل از اين بود بنا كنيد ايشان بهمان وجه صومعه را بساختند و وى در آنجا عبادت ميكرد تا برحمت ايزدى پيوست و در صوامع قدس جاى گرفت و حق سبحانه بعد از ذكر عيسى و قصه او جهت رد قول جماعتى كه در باره او افراط و تفريط نمودند و بطريق اقتصاد قدم ننهادند ميفرمايد كه‌ ذلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ‌ يعنى آن كس كه ذكر او گذشت كه در حين ولادت بعبوديت و نبوت تكلم نمود و بنعوت مذكوره خود را وصف كرد عيسى بن مريمست نه آنكه نصارى وصف او ميكنند باضداد آنچه مذكور شد و بعضى از ايشان او را مسيح بن اللَّه و جماعتى ابن يوسف نجار مى‌گويند و گروهى ساحر و كذاب و قوله‌ قَوْلَ الْحَقِ‌ منصوبست بر مصدرية كه مؤكد جمله مذكوره است و قائل ان حقتعالى و تقدير اينكه اقول قول الحق كقولك هو عبد اللَّه حقا يعنى ميگويم گفتن درست و راست و ميتواند بود كه تقدير اين باشد كه قال عيسى قول الحق يعنى گفت عيسى گفتن درست و يا منصوب باشد بر مدح اگر قول حق مفسر باشد بكلمة اللَّه و تسميه وى بقول الحق و كلمة اللَّه بجهت آنست كه تولد او محض گفتار خدا است كه از كلمه كن است بدون واسطه آب پس اين از قبيل تسميه مسبب باشد باسم سبب و بنا بر اين احتمال‌

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 405
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست