responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 218

باشد يا عهد و يا يمين لهذا قال‌ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها و در اين آيه دو حكم است يكى وجوب وفا بعهد دوم وجوب وفا بمقتضاى يمين و بتواكيد متعدده تاكيد اين فرموده يكى‌ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا اى رقيبا چه كفيل مراعى احوال مكفولست پس حفيظ باشد بر او دويم (ان اللَّه يعلم ما تفعلون من الوفاء و عدمه) چه اين متضمن تهديد عظيم است از نكث و حث بر وفا نمودن بآن سوم تشبيه معاهدان در نقض و عدم وفا بحال زنى كه نقض غزل خود كند بعد از قوت و محكمى آن كما قال‌ وَ لا تَكُونُوا و مباشيد كَالَّتِي نَقَضَتْ‌ مانند زنى كه بشكافت و باز گشاد غَزْلَها ريسمان رشته خود را مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ پس از قوت يعنى استحكام و شدت قتل آن‌ أَنْكاثاً در حالتى كه آن غزل رسنهاى تاب باز داده باشد و تواند بود كه انكاثا مفعول دويم نقضت باشد چه آن متضمن تصيير است يعنى مانند زنى كه رسنها را بعد از آنكه تاب داده باشد و محكم و قوى ساخته تاب باز دهد و پاره پاره گرداند مرويست كه در عرب زنى بود نام او ريطه بنت سعيد بن نيم و دمياطى گفته كه خطيه نام داشت و ملقب بود بحمقاء يا خضراء يا خرقا و او را كنيزان بودند دوكى داشت مقدار يك ارش و فلكه بزرگ در آن كرده و آن زن از اول بامداد تا نصف النهار خود پشم ميرشت و كنيزان را رشتن ميفرمود و بعد از نصف النهار ميگفت تا از آن ريسمان‌ها تاب باز ميدادند تا خراب و ضايع ميشد و پيوسته عادت او اين بودى حقتعالى تشبيه ميفرمايد شكستن عهد را بپاره كردن ريسمان آن زن و ميفرمايد كه چنانچه آن زن حمقا رسن تاب باز داده خود را ضايع مى‌كند مردم عاقل بايد كه سر رشته عهد خود را بسر انگشت نقض پاره نكنند تا بحكم‌ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ‌ جزاى وفا بيابند چهارم توبيخ ايشان در نقض عهد بقوله‌ تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ‌ حالست از ضمير و لا تكونوا يعنى ميباشيد همچه آن زن در حالتى كه فرا گيريد عهد و سوگند خود را دَخَلًا بَيْنَكُمْ‌ خيانت و دغلى و مكر در ميان خود اصل دخل آن چيزيست كه در شي‌ء داخل سازند و حال آنكه از آن جنس نباشد و جوهرى گفته كه الدخل هو المكر و الخديعة و هو منقول من قولهم فلان دخل فى بنى فلان اذا انتسب اليهم و لم يكن منهم و قوله‌ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ مجرور المحل است بحرف جر مقدر يعنى در سوگند و عهود خود مكر و خيانت ميكنيد بسبب آنكه هستيد گروهى يعنى كفار هِيَ أَرْبى‌ مِنْ أُمَّةٍ كه ايشان زياده از گروهى ديگرند در عدد و مال يعنى از مسلمانان مراد آنست كه عذر مياريد در نقض عهد بسبب آنكه قريش را از مسلمانان بيشتر و مال ايشان را وافرتر بينيد و بجهت اين حيله بازى آغاز كرده خواهيد كه باز بكفر خود رجوع كنيد يا معنى آنست كه شما چون‌

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 218
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست