نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله جلد : 5 صفحه : 142
است بكسانى كه علم الهى تعلق گرفته باشد كه مؤمن باشند و غير او را
پرستش نكنند و او سبحانه ابراهيم را اذن داده باشد كه دعا كند در حق ايشان و او
دعا كرده باشد و مستجاب گشته و در تنزيه الانبياء نيز مذكور است كه اگر مخالف
اعتراض كند كه مذهب شما آنست كه دعاى انبياء البته مستجاب ميشود و حال آنكه
ابراهيم اين دعا كرد كه وَ اجْنُبْنِي وَ
بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ
و بسيارى از فرزندان او عبده اصنام بودند و كريمه رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي نيز مناقض قول شما است جواب از
آن آنست كه مفسران اين دعا را حمل كردهاند بر خصوص نه بر عموم و آن را متناول
كسانى گردانيدهاند كه در علم اللَّه بوده باشد كه ايمان آرند و پرستش اصنام نكنند
تا دعاء او مستجاب بوده باشد و بيان كردهاند كه عدول از ظاهر آيه كه مقتضى عموم
است بخصوص بدلائل عقليه و نقليه واجب است پس اين جا حمل آيه بر خصوص واجب باشد و
مخالف را نميرسد كه گويد ابراهيم ع هر گاه دانسته باشد كه در علم اللَّه هست كه لا
محاله ايشان ايمان آرند و هرگز مرتكب كفر نشوند پس دعا كردن در اين باب بىفايده و
عبث باشد گوئيم ممتنع نيست كه دعاى او بآنچه دانسته باشد كه سيفعله اللَّه على كل
حال لا محاله بر سبيل انقطاع او باشد بخدا و تذلل و تعبد او و قوله رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي دافع شبهه اولست بجواب مذكور چه
من تبعيضيه مقتضى خصوص است و در ميان ذريه او بسيار كس اقامه صلاة ميكرد و
بوحدانيت الهى معترف بود و بعد از آن فرمود كه رَبِ
اى پروردگار من إِنَّهُنَ بدرستى كه بتان أَضْلَلْنَ كَثِيراً گمراه كردند بسيارى را يعنى سبب گمراهى بسيار كس شدند مِنَ النَّاسِ
از مردمان و لهذا بتو استعاذه ميكنم از اضلال ايشان و از تو سؤال عصمت ميكنم از آن
اسناد اضلال باصنام باعتبار سببيت است كقوله وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَمَنْ تَبِعَنِي پس هر كه پيروى كند مرا در دين من فَإِنَّهُ مِنِّي پس بدرستى كه او از من است يعنى از اهل بيت من وَ مَنْ عَصانِي
و هر كه نافرمانى كند مرا در ما دون شرك
فَإِنَّكَ غَفُورٌ
پس بدرستى كه تو آمرزنده
رَحِيمٌ مهربان يا
قادر كه بيامرزى ايشان را و رحمت كنى بر ايشان بتوفيق ايمان و طاعة و توبه از كفر
و معصيت رَبَّنا اى پروردگار ما إِنِّي أَسْكَنْتُ بدرستى كه من ساكن گردانيدم مِنْ ذُرِّيَّتِي بعضى از فرزندان خود را باتفاق مراد اسماعيل است كه بعد از
تولد او از هاجر در زمين شام ساره خواتون را كه زن خليل الرحمن بود رشك آمد و
ابراهيم را فرمود كه دل من چنان ميخواهد كه پسر هاجر را ببرى بموضعى كه در او آب و
آبادانى نباشد خليل متامل شد جبرئيل وحى آورد كه هر چه ساره ميگويد چنان كن پس
ابراهيم بر براق نشسته و هاجر و اسماعيل را سوار كرده باندك زمانى از شام بزمين
حرم آمد و در وادى مكه ايشان را بى انيسى و رفيقى بگذاشت و تفصيل اين قصه در سوره
البقره سمت تحرير پذيرفته القصه چون ابراهيم
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله جلد : 5 صفحه : 142