responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 1  صفحه : 141

مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا و مؤيد اينست كه چون انبياء قوت ايشان فايق شد و قريحه ايشان مستقل گشت بحيثيتى كه‌ يَكادُ زَيْتُها يُضِي‌ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ حقتعالى ارسال ملائكه ميفرمايد بايشان و اگر كمتر از اينست بطريق نوم و الهام بايشان وحى ميكند و هر كدام از ايشان كه در ربقه على و ارفعند بيواسطه باو تكلم ميكند هم چنان كه با موسى ع سخن فرمود در ميقات و با سيد انبياء (ص) در ليلة المعراج و نظير اينست كه عظم چون عاجز است از قبول غذا از لحم بجهت آنكه بينهما غايت تباعد است حقتعالى غضروفرا كه مناسب هر دو است در ميان آنها خلق فرمود تا غذا از لحم اخذ كند و بعظم رساند و ميتواند بود كه خلافة آدم باعتبار آن باشد كه او خليفه آن كسانى بود كه قبل از او در زمين ساكن بودند از بنى الجان و يا در عقب فرشتگانى بود كه بعد از بنى الجان در زمين قرار گرفته بودند و احتمال دارد كه مراد بخليفه آدم (ع) باشد و ذرية او زيرا كه ايشان در خلف بنى الجانند كه قبل از ايشان بودند و يا آنكه هر يك در (خلف) يكديگرند و در بحر الحقايق خليفه را به اين معنى گفته كه خلفست از جميع موجودات و همه مكونات باجمعهم خلف او نميتوانند بود زيرا كه او مجمع غرايب و منبع رغايب غيب و شهادتست و خلاصه عوالم جسمانى و روحانى با او است و جامع حقايق علوى و سفلى و بنا بر آن كه مراد آدم باشد با ذريت افراد لفظ خليفه يا بجهت استغنا است بذكر آدم از ذكر ذريه او هم چنان كه بذكر اب قبيله از ذكر قبيله مستغنى ميشوند و ميگويند مضر و هاشم و يا بر تاويل (من يخلفكم يا خلفا يخلفكم و فايده اين قول و ملائكه تعليم مشاورتست و تعظيم شان مجعول چه سكان ملكوت را بوجود او بشارت داده و او را ملقب ساخته بخليفه قبل از خلق او و فايده ديگر اظهار فضل او است كه راجح است بر آن چه در او است از مفاسد بسؤال ايشان و جواب او و بيان آنكه حكمت مقتضى ايجاد چيزيست كه خير او غالب باشد چه ترك خير كثير بجهت شر قليل شر كثير است و غير او از وجوه حكمت آورده‌اند كه روزى عمر بن الخطاب در مسجد رسول (ص) از سلمان رض و طلحة و كعب الاحبار و زبير پرسيد كه فرق چيست ميان خليفه و پادشاه طلحه و زبير گفتند ما ندانيم سلمان گفت من دانم (الخليفة هو الذى يعدل بالرعية و يقسم بالسوية و يشفق عليهم شفقة الرجل على اهله و يقضى بكتاب اللَّه) خليفه كسى است كه ميان رعيت عدل كند و بسوية قسمت كند و بر رعايا چنان مشفق باشد كه بر اهل خود و حكم بكتاب خدا كند يعنى اوامر و نواهى او را بر وجهى كه هست بخلقان رساند بى‌زياده و نقصان و پادشاه اعم از اين است كعب گفت نيكو گفتى من ندانستم كه كسى ديگر غير از من معنى خليفه دانسته باشد (و لكن سلمان ملى‌ء حكما و علما) و لكن سلمان را از علم و حكمت پر ساخته‌اند عمر گفت اى سلمان من خليفه‌ام يا پادشاه گفت اگر در همه عمر خود يك درم يا كمتر از آن در جايى كه غير مصرف آن باشد صرفكرده باشى پادشاهى نه خليفه عمر كه اين‌

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 1  صفحه : 141
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست