او
كسى است كه كتاب را بر تو نازل كرد كه بخشى از آن آيات «محكم» (/ صريح و روشن) است
كه آنها اساس كتاب اند (و هر گونه ابهام در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف
مىگردد) و بخشى از آن «متشابه» است (/ آياتى كه در نگاه اول، احتمالات مختلفى در
آن مىرود). اما آنها كه در دلهايشان انحراف است، به دنبال متشابهاتاند تا
فتنهانگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند)، و تفسير (نادرستى) براى آن مىجويند
در حالى كه تفسير آيات متشابه را جز خدا و استواران در علم نمىدانند؛ آنها كه
مىگويند به آن ايمان آوردهايم، همه از پيشگاه خداوند است، و جز خردمندان كسى پند
نمىگيرد».
در
اين آيه، به مقتضاى سياق آن و ضميرهايى كه در لفظ
«تَأْوِيلِهِ» دو بار تكرار شده، «تأويل» در خصوص آيات متشابه مورد نظر است، و
ضمير در اين لفظ- همان طور كه بسيارى از مفسّران گفتهاند-، به «ما» در جمله
«ما تشابه» بر مىگردد، و ارجاع آن به «كتاب» كه در آغاز آيه قرار دارد- چنان
كه برخى از بزرگان[2] فرمودهاند- از متفاهَم عرفى
بسيار دور است.
بنا
بر اين، به نظر مىرسد- همان طور كه در تبيين معناى لغوى «تأويل» اشاره شد- لفظ
«تأويل» داراى معناى وسيع و گستردهاى است كه شامل مفاهيم ذهنى و عينى مىگردد، و
تأويل قرآن- آن گونه كه شمارى از مفسّران گفتهاند- به مفاهيم عينى اختصاص ندارد.[3]