صورت است كه آزادگى و عزّت نفس خويش را حفظ مىكند. بىشك اگر مخلوق
را در رساندن سود يا زيان سبب تام ببيند، در آن صورت خويشتن را در برابر او خوار
مىسازد و به دست خويش عزّت نفس خود را پايمال مىكند. در حديث شريفى، جبرئيل (ع)
در پاسخ به پيامبر خدا (ص) كه معناى توكّل را پرسيده بود، مؤلفههاى آن را
اينگونه بيان كرده است:
توكّل،
دانستن اين است كه مخلوق، نه مىتواند زيانى برساند و نه سودى، نه مىدهد و نه باز
مىدارد. توكّل، نااميدى از خَلق است. پس هرگاه بنده به اين معنا معرفت يافت، هرگز
براى احدى جز خدا كار نمىكند و اميد و بيمش جز از او نيست و چشم طمع به هيچ كس جز
خدا نخواهد داشت. اين است معناى توكّل.[1]
رسول
خدا (ص) نتيجه اميد به غير خدا و اتكا بر غير او را واگذاشته شدن به همو و بسته
شدن درهاى رحمت الهى به روى كسى كه بر غير خدا توكّل كند، دانسته است.[2]
البته
همان گونه كه اشاره شد، براى رسيدن به مقصود، بايد از طريق ابزار و اسباب اقدام
كرد؛ زيرا خداوند، عالم آفرينش را با اين سنّت آفريده است؛ بنابراين بايد توجه
داشت كه مقصود از نااميد بودن از مخلوق اين نيست كه نقش سبب بودن آنها را ناديده
انگارد و براى نيل به مقصود خود، از اسباب كمك نگيرد و يارى نخواهد؛