فرمود: نه، بلكه تأويل است. از معناى آيه: لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً پرسيدم.
امام فرمود: پيامبر اكرم- ص- مردم را به ولايت على- ع- خواند. قريش بر او جمع گشته گفتند: اى محمد! ما را از اين امر معاف دار.
پيامبر به آنان گفت: اين امر مربوط به خداوند است و به دستور اوست. قريش او را متهم كردند و از نزدش خارج شدند. خداوند هم اين آيه را نازل كرد: قل انى لا املك لكم ضرا و لا رشدا قل انى لن يجيرنى من الله احد و لن أجد من دونه ملتحدا الا بلاغا من الله و رسالاته (فى على).
سؤال كردم: آيا اين قسمت، تنزيل است؟
فرمودند: بلى.
سپس امام مؤكدا فرمود: و من يعصى الله و رسوله (فى ولاية على) ...»[1].
همانطوركه ملاحظه مىكنيم: امام برخى از اضافهها را از باب تطبيق ذكر مىكنند. و بعضى تفسيراتى هستند كه توسط خداوند نازل شدهاند. و هيچيك از اينها به معناى تحريف در قرآن نيست. نزول تفسير از جانب خداوند هم مسئله گران و غير قابل هضمى نيست. وانگهى ابن قتيبه درباره خوردن حيوان خانگى صحيفهاى را كه در آن آيات قرآن نگاشته شده بود و زير فرش عايشه بود چنين عذر مىآورد: «و اما ابطال اين آيات- خورده شده- و عدم ذكر آن در قرآن جايز است اين آيات به صورت قرآن نازل شده باشد و بعد تلاوت آن ابطال شده باشد ولى عمل به آن باقى مانده باشد. همانطوركه عمر درباره آيه رجم گفت و يا درباره ديگر آياتى كه قبل از جمعآورى قرآن جزو قرآن بودند.
و بعد از قرآن بيرون باقى ماندند».
اگر جايز باشد كه عمل به آياتى باطل گردد ولى تلاوت آيات باقى بماند عكس آنهم صحيح است. يعنى آياتى تلاوت نشود ولى عمل به آنها باقى بماند. همچنين ممكن است اين موارد به صورت وحى بر پيامبر- ص- نازل شود. كما اين كه چيزهاى زياد ديگرى هم نازل گشت و قرآن نباشد. مانند: حرمت ازدواج با عمه در حالى كه انسان با برادرزاده آن زن ازدواج كرده است يا حرمت ازدواج با خاله با داشتن خواهرزاده آن زن در حباله