آن شخص عرض كرد: قبل از آمدنِ شما به مدينه، قرار بود تاجگذارى كند و شاهِ مدينه شود؛ او براى حكومتِ خود رؤياها داشت، براى خوردن اموال حكومتْ دندان تيز كرده بود؛ با آمدن شما به مدينه، رؤياهاى عبدالله بن ابىّ بر باد رفت؛ در نتيجه نه تنها شاه نشد، بلكه به دليل دورويى و مخالفتش بااسلام، موقعيّت اجتماعى او از يك فرد معمولى هم پايينتر آمد. مردم به چشمِ يك منافق حيلهگر به او نگاه مىكنند.
در كشور خودمان، شما افرادى را در نظر بگيريد كه در زمان تحصيلاتشان چپى بودهاند و به نفع اجانبْ خدمت مىكردهاند. با اين سوابقشان، چندين بار هم در زندانهاى شاه محبوس شدهاند. در زندانهاى شاه با ساواك كنار آمده و جزو منابع ساواك شدهاند.
حالا جمهورى اسلامى به اينها مىگويد: شما نمىتوانيد در اين مقام و پستِ مهم باقى بمانيد.
آيا انتظار داريد اين فرد، از جمهورى اسلامى راضى باشد؟
من حتى يك بار هم نديدم كه شخص محكومى بگويد: من به حق محكوم شدهام. همه محكومان از حكمى كه عليه آنها شده است، ناراضى هستند.
آيا نارضايتىِ آنها نشان دهنده ناحق بودنِ احكام صادره است؟
براى برطرف كردن نارضايتى ناراضيان چه مىتوان كرد؟ آيا مىتوان به مردم اجازه داد، هر كس هر كارى دوست دارد، انجام بدهد تا ناراضى نشود؟ در كجاى دنيا همه مردم از حكومت راضى هستند كه در ايران باشند؟ در كدام دوره زمانى، همه مردم راضى بودهاند كه اكنون راضى باشند؟
مهم اين است كه ببينيم در هر زمانى، چه كسانى از يك حكومتْ ناراضى هستند؟
پس بسيار طبيعى است كه عبدالله بن ابىّ، اسلام و پيامبر گرامى اسلام را دوست نداشته باشد و با بدگويى برخورد كند.
اكنون گفته مىشود كه انقلاب اسلامى ايران، عدهاى ناراضى دارد. ما هم قبول داريم كه تعداد بسيار ناچيزى از مردم از انقلاب اسلامى ناراضى هستند؛ اما مگر انقلاب اسلامى ايران متعهد شده است كه همه مردم را راضى كند؟ آيا اساساً راضى كردنِ همه مردم امكانپذير است؟
عدهاى كارشان غارت و چپاول بيت المال و مردم بوده است، در دوره طاغوتْ درآمدِ سرشارى از اين راه به دست مىآوردهاند.
با پيروزى انقلاب، دستِ اينها از تاراج اموالِ مردم بريده شده است، ولى اينها هنوز مىخواهند به كارهاى سابقشان ادامه دهند.
آيا مىتوان آنها را راضى كرد؟
گروهى ديگر مىخواهند هر پرده حجاب و عفتى را پاره كنند و مانند مردم سوئد و سوئيس و آمريكا زندگى كنند. آيا مىتوان در ميان مردم مسلمان و جامعه اسلامى ايران، اين افرادِ فساد طلب را راضى نگه داشت؟
وقتى پرونده استخدامىِ برخى كارمندان را بررسى مىكنيم، مىفهميم كه چرا در دوران صدر اسلامْ عدهاى از على عليه السلام ناراضى بودند.
چه كسانى از على عليه السلام ناراضى بودند؟
چه كسانى از معاويه ناراضى بودند؟
البته منظور من اين نيست كه مملكت ما هيچ كمبود و مشكلى ندارد؛ بنده از برخى مشكلاتِ مملكت، آشكارا سخن گفتهام.
منظور من انكار كمبودهاى واقعى نيست، بلكه مىخواهم بگويم هر نارضايتىاى هم نشان دهنده وجودِ بىعدالتى و ظلم نيست.