كمبودها، آزاد هستيم كه از پيشرفتهاى غرب در صنعت و اقتصاد و ماشينآلات و تكنولوژى استفاده كنيم؛ اما معنوياتى را هم كه در دست داريم، قدر بدانيم و آنها را به عنوان كاغذ پاره دور نريزيم.
عزيزان من! آثار معنوى ما، ثروت، سرمايه ملى، سند افتخار و افتخار تاريخىِ ماست. كيانِ ما به آنها بستگى دارد. پس در زمينه مسائل معنوى هم تلاش كنيم كه در آنجا نيز قدمهاى مثبتى برداريم تا خداى ناكرده گرفتارِ آن خلأ معنوى كه امروز غربْ گرفتارِ آن شده است، نشويم.
هنگامى كه به صنعت و كارخانههاى غرب نگاه مىكنيم، مىبينيم بسيار پيشرفته است؛ اما هنگامى كه به خانوادههاى متلاشى شده غربى و دختران و پسرانِ داراى بحران هويتِ آنها، بچههاى سرِ راهى، بحرانهاى اخلاقى- اجتماعى و ساير مشكلاتِ زندگى ماشينىِ آنها نگاه مىكنيم، مىبينيم كه از اين جهت بسيار عقب افتادهاند.
ما نبايد از آثار معنوى خودمان كه در گوشه، گوشه كتابخانههاى ملىِ ماست و رجال علمى كشورمان كه در گوشه منزلهايشان با وضعى بسيار متواضعانه و شرافتمندانه زندگى مىكنند، دست برداريم و در آداب و رسوم، لباس پوشيدن، غذا خوردن و خانهسازى و نظاير آنها از غرب تقليد كنيم.
من يك مثال براى شما عرض مىكنم.
هيچ كس نمىتواند انكار كند كه يكى از تربيتهاى دينى، سادهزيستى و كم هزينه بودن در زندگى است. پس اين شيوه زندگى و مراسم جشن و سرورِ اسرافكارانه كه براى ما ضرر فراوان دارد، از كجا آمده است؟
شُريح قاضى خانهاى براى خود مىخرد.
من نمىدانم كه آيا اين تنها خانه او بوده يا خانه ديگرى هم داشته و اين را علاوه بر آن خريده است. به هر حال خبرِ خريدن خانه شُريح به حضرت على بن ابى طالب عليه السلام مىرسد.
حضرت على عليه السلام نامهاى به شُريح مىنويسد و به او مىگويد: اكنون كه خانهاى خريدهاى، مىدانى اگر از من خواسته بودى كه قباله خانه را برايت بنويسم، چگونه مىنوشتم؟
آنگاه امير المؤمنين يك قباله فرضى براى خانه شُريح مىنويسند كه براى ما بسيار آموزنده است.
در آن زمانها، اداره ثبت وجود نداشت.
املاك هم شماره ثبتى نداشتند كه با شماره مشخص شوند و مثلًا گفته شود اين ملك از پلاك اصلى فلان شماره و فلان شماره است، بلكه هر ملكى را با مرزهايش با املاكى كه در اطرافش قرار داشت، مشخص مىكردند.
مثلًا گفته مىشد اين ملك از غرب محدود به رودخانه فلان، از جنوبْ محدود به كوه فلان، از شرقْ محدود به فلان جاده و از شمالْ محدود به فلان نهر است. همچنين قبالهها را در قديم چنين مىنوشتند كه:
بايع فلان كس مثلًا خير الحاج احمد بن حسن، مشترى فلان كس و مبيع نيز فلان كالا.
امير المؤمنين عليه السلام به همين صورت، قبالهاى اينچنين براى خانه شُريح نوشت: