responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : همپاى انقلاب نویسنده : موسوى اردبيلى، سيد عبدالكريم    جلد : 1  صفحه : 60

از جنگ نداريم. امروز ما به طور هم‌زمان، يك جنگ را با يك روال در دو جبهه تعقيب مى‌كنيم؛ يكى در مرزهاى جنوب ايران، و ديگرى در لبنان.

در لبنان، «بگين» بيروت را بمباران مى‌كند؛ در ايران نيز «صدام» اهواز را بمباران مى‌كند. هر دو زن‌ها و بچه‌هاى بى‌گناه و افراد غير نظامى را مى‌كشند. هر دو بيمارستان‌ها را آتش مى‌زنند و بيماران را در بيمارستان‌ها به قتل مى‌رسانند. صدام و بگين هر دو به يك شيوه مى‌جنگند و از يك منبع الهام مى‌گيرند، از يك ارباب دستور مى‌گيرند و به يك نحو عمل مى‌كنند.

ما روزى را كه اسرائيل به مصر حمله كرد، فراموش نمى‌كنيم. نيروهاى هوايى اسرائيل تا عميق‌ترين نقاط مصر پيش رفتند و همه را بمباران كردند. صدام هم كه به ايران حمله كرد، با همان نقشه حمله كرد، با اين تفاوت كه آن نقشه در مصر كارگر شد و در ايران كارگر نشد؛ امّا نقشه، يك نقشه بود.

ما داريم مى‌جنگيم و اين جنگ هنوز تحميلى است. اين جور نيست كه جنگ تحميلى عراق عليه ما تمام شده باشد.

بمباران‌هاى هوايى و حملات موشكى در روى شهرها هنوز با شدّتِ هر چه تمام‌تر ادامه دارد.

توپخانه دوربُرد عراق كه روى شهرهاى ما آتش مى‌ريزد، هنوز به آتش‌افروزى ادامه مى‌دهد و خاموش نشده است.

ما داريم جنگ تحميلى را ادامه مى‌دهيم؛ منتها آن وقت دشمن با يك انگيزه، با يك فكر، با يك برداشت با ما روبرو بود و يك گونه حرف مى‌زد؛ امّا حالا با يك وضع ديگر روبرو است، فقط حرفش عوض شده است.

دشمن ما در روز اولِ تجاوزش مى‌گفت:

اين جنگ، جنگ قادسيه است؛ آن روز مى‌گفت: ما مى‌خواهيم استعمار ايران را از بين ببريم؛ آن روز مى‌گفت: اهواز مال ماست، جنوب مال ماست، خوزستان مال ماست؛ آن روز مى‌گفت: ما به اينجا آمده‌ايم تا ايران را سرِ جاى خود بنشانيم و بداند كه تا كجا مى‌تواند پاى خود را دراز كند.

امّا امروز كه تمام خيال‌هاى او باطل از آب در آمده، مى‌گويد: من به اين طرفِ مرز آمده‌ام. من نمى‌جنگم و صلح طلبم. من كارى ندارم، من آرامم، اين شما هستيد كه به خاك ما قدم گذارده‌ايد![1] عجبا! اگر گذشتن از مرز بر خلاف موازين بين المللى است، بيست و چند ماه گذشته را كه بخشى از سرزمين اسلامىِ ما را در اشغال داشت، چگونه توجيه مى‌كند و اين عمل را با حفظ امنيت منطقه چگونه توجيه مى‌كند؟! صدام 23 ماه هر چه را كه خواسته، انجام داده است و اكنون فكر مى‌كند با رفتن به آن سوى مرزها، مسئله حل مى‌شود!

آمريكا و غرب، فريادشان بلند شده كه:

امنيت منطقه بر هم خورده است. امنيت به چه معنا؟ در كدام منطقه؟ مگر ما در اين منطقه زندگى نمى‌كنيم و امنيت نمى‌خواهيم و حقّ حيات نداريم؟ آرى. امنيتِ آمريكايى به هم خورده و امنيت آمريكايى همان است كه تا كنون در نقاط مختلف دنيا به آزمايش گذاشته شده است. او يك روز در ويتنام به خاطر حفظ امنيت، حمام خون درست مى‌كند و روز ديگر در شاخ آفريقا، آن مصائب را به وجود مى‌آورد. امنيت آمريكايى، حفظ منافع بازار و اقتصاد و آزادى كارتل‌ها است. اگر امنيت اين است، اشكالى ندارد كه بر هم بخورد ولى اگر امنيتْ متعلق به ساحل نشينان خليج فارس است، اينها خودشان مى‌توانند امنيت‌شان را تأمين كنند.


[1]- دنباله مطلب از اين قسمت تا پايان خطبه دوم با مراجعه به روزنامه جمهورى اسلامى مورخ 2 مرداد 1361( صفحه 9) نقل گرديده است.

نام کتاب : همپاى انقلاب نویسنده : موسوى اردبيلى، سيد عبدالكريم    جلد : 1  صفحه : 60
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست