«مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ ...»[1]
[از مؤمنين، مردانى هستند كه به پيمانى كه با خدا بسته بودند، وفا كردند ...]
زيرا اين آيه شريفه در باره صدق در كردار است نه صدق در گفتار.
برخى از مردم گمان مىكنند صداقت چيز خوبى است، اما با سياست سازگار نيست.
آنها فكر مىكنند سياست مبتنى بر تزوير، حيله، دروغ و كلك است. بنا بر اين مىگويند:
اگر فردى مىخواهد صادق باشد، بايد از ورود در سياست و انجام كارهاى سياسى، پرهيز كند.
نظريه عدم سازگارى بين سياست و صداقت، نتيجه برداشتِ غلط از سياست و صداقت است. سياست به معناى تدبير امور است نه نيرنگبازى و فريبكارى. تدبير امور هم بر اساس حكمت و عدالت و نظم دادن است.
اگر تصور شود كه مبناى سياست بر دروغ گفتن است، پس بايد بگوييم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و حضرت على عليه السلام و ائمه معصومين عليهم السلام و بزرگان مذهب ما، سياستمدار نبودهاند و فاقد سياست بودهاند! آيا چنين حرفى درست است؟!
سياستى كه با صداقت سازگارى ندارد، سياستِ معاويه است. چنين سياستى هرگز سرانجام خوبى نخواهد داشت. در سياست، تكيه بر دروغگويى، نوعى بيچارگى و ذلت است.
همچنين ممكن است تصور شود كه صداقت با حكومت سازگارى ندارد.
اگر حكومت با صداقتْ سازگارى نداشته باشد، ما بايد بگوييم كه در اسلام، اصلًا حكومتْ وجود ندارد؛ زيرا اسلام، دروغگويى را تجويز نمىكند.
اگر به بهانههايى اصل صداقت را رها كنيم و آن را كنار بگذاريم، اسير گرفتارىهاى مختلف مىشويم. امروز مىبينيم كه مردم دنيا اسير گرفتارىها و مشكلات فراوانى هستند.
من نمىگويم كه تنها عاملِ اين گرفتارىها، عدم صداقت مردم است؛ اما يكى از علتهاى اساسىِ مشكلاتِ امروز جامعه بشرى اين است كه كاملًا صداقت را فراموش كردهاند.
اگر فهرستى از مشكلاتِ امروزِ بشر را تهيه كنيم و ريشه اين مشكلات را بررسى و رديابى نماييم، خواهيم ديد كه ريشه بيشتر مشكلات امروز بشر، در عدم اعتماد، فريبكارى، دروغ گفتن، تهمت زدن، نيرنگبازى و لكهدار كردن شخصيت ديگران و ساير كارهاى ناروايى است كه اساسِ آنها بر دروغ بنا شده است.
از آنجا كه دروغگويى بر خلاف فطرتِ انسان است، همه انسانها از دروغ متنفرند تا آنجا كه هيچ انسانى حاضر نيست تهمتِ دروغگو بودنِ خودش را بپذيرد. حتى افرادى كه سر تا پايشان دروغگويى است، هنگامى كه مىخواهند به يكديگر طعنه بزنند، مىگويند:
اى دروغگو!
به عنوان مثال، فهد در يكى از فحشهايى كه به صدام داده، گفته است: صدام دروغگو است. مثل اينكه فهد در همه عمرش هرگز دروغ نگفته و تازه يك دروغ از صدام شنيده است!
از آنجا كه انسان بر اساس فطرتش، دروغگويى را زشت مىشمرد، همه انسانها مايلاند كه صادق باشند؛ اما متأسفانه، صادق كم است.
همچنين ممكن است تصور شود كه صداقت با تبليغ سازگار نيست؛ زيرا در تبليغ، انسان بايد دروغ بگويد و از كاه، كوه بسازد.
مورچه را فيل بنامد و آسمان و ريسمان را به هم ببافد.